eitaa logo
🕋 مذاهب عارفان 🕋
2.7هزار دنبال‌کننده
1.8هزار عکس
312 ویدیو
1 فایل
ارتباط مستقیم با استاد مشرِّف فقط از طریق ایتا در غیر اینصورت واتساب @mosharraf تبلیغ و تبادل @sarbaze_khomeini مذاهب عارفان eitaa.com/mazahb علوم غریبه و ماوراء eitaa.com/mavarai ارتباط باخدا eitaa.com/joinchat/1157038138C388e09f927
مشاهده در ایتا
دانلود
🔰 داستان آموزنده ✍️مرحوم ایت الله حاج شیخ جواد انصاری می‌فرمودند: شخصی نزد میرفندرسکی آمد و مدعی شد که من از دنیا گذشته‌ام و به مرتبه‌ی فنا رسیده‌ام. 🔵👈 میر از او پذیرایی نمود و با کمک یکدیگر به تهیه‌ی غذا مشغول شدند و هر یک کاری را عهده دار گردید و آن مرد بنا شد کشکی بساید. میر از او تعهد کرد که اگر به مرتبه‌ا‌ی رسید، سه حاجت او را برآورد. 🔴👈 سپس میر در او تصرفی نمود و آن شخص، در حین کشک ساییدن، دید جماعتی از دربارِ سلطنت آمده‌اند و می‌گویند که شاه از دنیا رفته و ارکانِ دولت، شما را برای سلطنت انتخاب نموده‌اند. 🔵👈 آن مرد برخاست و به اتفاق آنها به دربار رفت و بر تخت سلطنت نشست و دستور داد که وسایل لازم را مهیا کنند تا به شکار برود. آنها هم اسب‌های سلطنتی را آماده کردند و آن شخص بر اسب سواریِ مخصوصِ شاه نشست. 🔴👈 بعد از مراجعت از شکار، به حرمسرا رفت و در بین زنانِ حرم، کنیزی را که بسیار زیبا بود انتخاب نمود و سپس به خزانه رفت و در حین بازدید از جواهرات، گوهر بسیار خوبی را با خود برداشته و با خود به دربار آورد. 🔵👈 پس از ورود به دربار، ندیمان به وی گفتند که مردی به نام میر فندرسکی، جلوی در، اذن شرفیابی می‌خواهد. آن مرد اذن داد که او وارد شود و از وی پذیرایی به عمل آورد. میر به آن شخص گفت: قرار بود اگر به جایی رسیدی، سه حاجت مرا بر آورده کنی. 🔴👈 یکی از سه حاجت من اسبِ سواری پادشاه است، آن شخص عذر آورد.میر گفت: حاجت دوم من، آن کنیزی است که مورد علاقه‌‌ی شماست و حاجت سومم آن گوهر پر قیمت است. 🔵👈 مرد آن دو را نیز عذر آورد. میر به آن مرد گفت: تو از دنیا گذشته‌ای؟!! کشکت را بساب که شب بدون شام نمانیم! آن مرد به خود آمد و دید مشغول ساییدن کشک است. ✳️ مزار شریف این عالم فاضل در تخت فولاد، تکیه میر فندرسکی می باشد. 📙کتاب سوخته، (زندگینامه مرحوم ایت الله انصاری) «با اندکی تلخیص» اَللّهُــــمَّ_عَجـِّــل_لِوَلیِّــــکَ_الفَـــــرَج انتشار با صلوات بلامانع است ╔══❖•°🖤°•❖══╗ https://eitaa.com/joinchat/2382037001C2d978a4435 ╚══❖•°🖤°•❖══╝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
6.15M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⬅️ رهبر انقلاب:‌‌‌هیئتها نمیتوانند سکولار باشند؛هیئتِ امام حسینِ سکولار ما نداریم!هرکس علاقه‌‌مند به امام حسین است، یعنی علاقه‌‌مند به اسلام سیاسی است. انتشار با صلوات بلامانع است ╔══❖•°🖤 °•❖══╗ https://eitaa.com/joinchat/2382037001C2d978a4435 ╚══❖•°🖤 °•❖══╝
عليه السلام امام عليه السلام : 🍀 شخصى همراه حضرت عيسى عليه السلام بود تا به🌊 دريا رسيدند و با حضرت بر روى آب راه مى رفتند و از دريا مى گذشتند، آن شخص كه ديد بر روى آب مثل زمين هموار عبور مى كنند. در عين عبور 🔶به اين فكر افتاد كه و چه مى كند كه بر روى 🌊دريا اين گونه راه مى رود، ديد 🔷حضرت مى گويد:🌺 ، از روى عجب به اين گمان افتاد كه اگر خودش از تبعيت كامل بيرون آيد و مستقلا بسم الله بگويد مانند حضرت مى تواند بر🌊 آب بگذرد ، از كامل بريدن همان و غرق شدن همان ، 🔶 نمود، آن جناب نجاتش داد. 📚اصول كافى كلينى 📚 ولايت تكوينى ، ص 15. 📚: داستانهاي حكيمانه در آثار استاد حسن زاده آملي ص 43 انتشار با صلوات بلامانع است ╔══❖•°🕋 °•❖══╗ https://eitaa.com/joinchat/2382037001C2d978a4435 ╚══❖•°🕋 °•❖══╝
- نماز شب.... انتشار با صلوات بلامانع است ╔══❖•°🕋 °•❖══╗ https://eitaa.com/joinchat/2382037001C2d978a4435 ╚══❖•°🕋 °•❖══╝
🔻♦️یونس ارمنی چگونه مسلمان شد؟ ♦️🔻 در کتاب « کرامات الصالحین » به نقل از حاج عباس یکی از دوستان شیخ محمد تقی بافقی آمده است: « نيمه شبي در اتاق خودم كه كنار در حياط منزل آقاي حاج شيخ محمد تقي بافقي بود، خوابيده بودم. ناگهان صداي پايي در داخل حياط مرا از خواب بيداركرد. من فوراً از جا برخاستم. ديدم جواني وارد منزل شده و در وسط حياط ايستاده است. نزد او رفتم و گفتم شما كه هستيد و چه مي خواهيد؟ مثل آن كه نمي توانست فوراً جواب مرا بدهد حالا يا زبانش از ترس گرفته بود و يا متوجّه نشد كه من به فارسي به او چه مي گويم. زيرا بعداً معلوم شد او اهل بغداد و عرب است ولي مرحوم آقاي بافقي قبل از آن كه او چيزي بگويد از داخل اتاق صدا زد كه حاج عباس، او يونس ارمني است و با من كار دارد، او را راهنمايي كن كه نزد من بيايد. من او را راهنمائي كردم. او به اتاق آقاي بافقي رفت. مرحوم آقاي بافقي وقتي چشمش به او افتاد بدون هيچ سؤالي به او فرمود: احسنت. مي خواهي مسلمان شوي؟ او هم بدون هيچ گفتگويي به ايشان گفت: بلي براي تشرف به اسلام آمده ام. مرحوم آقاي بافقي بدون معطلي بلافاصله آداب و شرايط تشرف به اسلام را به ايشان عرضه نمود و او هم مشرّف به دين مقدّس اسلام شد. من كه همۀ جريانات برايم غير عادّي بود از يونس تازه مسلمان سؤال كردم كه جريان تو چه بوده و چرا بدون مقدّمه به دين مقدس اسلام مشرف گرديدي و چرا اين موقع شب را براي اين عمل انتخاب نمودي !؟ او گفت: من اهل بغدادم و ماشين باري دارم و غالباً از شهري به شهري بار مي برم. يك روز از بغداد به سوي كربلا مي رفتم، ديدم دركنار جادّه پيرمردي افتاده و از تشنگي نزديك به هلاكت است. فوراً ماشين را نگه داشتم و مقداري آب كه در قمقمه داشتم به او دادم. سپس او را سوار ماشين كردم و به طرف كربلا بردم. او نمي دانست كه من مسيحي و ارمني هستم. وقتي پياده شد، گفت: برو جوان، حضرت ابوالفضل العبّاس ( علیه السلام ) اجر تو را بدهد. من از او خداحافظي كردم و جدا شدم. پس از چند روز باري به من دادند كه به تهران بياورم، امشب سر شب به تهران رسيدم و چون خسته بودم خوابيدم. درعالم رؤيا ديدم در منزلي هستم و شخصي درب آن منزل را مي زند. پشت در رفتم و در را باز كردم. ديدم شخصي سوار اسب است و مي گويد: من ابوالفضل العباس هستم، آمده ام حقّي كه به ما پيدا كردي به تو بدهم. گفتم چه حقي؟فرمودند: حق زحمتي كه براي آن پيرمرد كشيدي. سپس فرمودند: وقتي از خواب بيدار شدي به شهر ري مي روي. شخصي تو را بدون آن كه تو سؤال كني به منزل آقاي شيخ محمد تقي بافقي مي برد. وقتي نزد ايشان رفتي به دين مقدّس اسلام مشرف مي گردي. من گفتم: چشم قربان و آن حضرت از من خداحافظي كردند و رفتند. من از خواب بيدار شدم و شبانه به طرف حرم حضرت عبدالعظيم ( علیه السلام ) حركت كردم. در بين راه آقايي را ديدم كه با من تشريف مي آورند و بدون آن كه چيزي از ايشان سؤال كنم، مرا راهنمايي كردند و به اينجا آوردند و من مسلمان شدم. » انتشار با صلوات بلامانع است ╔══❖•°🕋 °•❖══╗ https://eitaa.com/joinchat/2382037001C2d978a4435 ╚══❖•°🕋 °•❖══╝
🌿یکی از جهت از معاویة بن عمّار نقل‌شده: از امام صادق(علیه‌السلام) درخواست کردم تا برای رزق دعایی به من بیاموزد، آن حضرت این دعا را به من آموخت و من برای زیاد شدن رزق، چیزی بهتر از این ندیدم. اللّٰهُمَّ ارْزُقْنِي مِنْ‌فَضْلِكَ الْوَاسِعِ الْحَلالِ الطَّيِّبِ، رِزْقاً واسِعاً حَلالاً طَيِّباً بَلاغاً لِلدُّنْيا وَالْآخِرَةِ صَبّاً صَبّاً، هَنِيئاً مَرِيئاً مِنْ غَيْرِ كَدٍّ وَلَا مَنٍّ مِنْ أَحَدٍ مِنْ خَلْقِكَ إِلّا سَعَةً مِنْ فَضْلِكَ الْوَاسِعِ، فَإِنَّكَ قُلْتَ: ﴿وَ سْئَلُوا اللّٰهَ مِنْ فَضْلِهِ﴾، فَمِنْ فَضْلِكَ أَسْأَلُ، وَمِنْ عَطِيَّتِكَ أَسْأَلُ، وَمِنْ يَدِكَ الْمَلْأَىٰ أَسْأَلُ. 💡🧠 مطالب این کانال استثنائیست با ما باشید و به معلومات خود را بیفزاید  💡🧠   ارتباط با استاد ꧁ @mosharraf ꧂ کانال علوم غریبه و ماورائی https://eitaa.com/joinchat/1053818938Cfbc88f9a55 کانال علوم غریبه 👆 اولین و معتبرترین کانال در این علم
💠 🔸بنّایی که واسطه حضرت امیر (ع) و علامه امینی شد 🔹 حجت‌الاسلام سید محمد نوری که در کتابخانه نجف اشرف، ملازم علامه امینی بود، گفته است: علامه امینی می‌فرمود: در یک شب جمعه، زائر حرم حضرت امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) و مشغول زیارت و دعا بودم، از خدا می‌خواستم به خاطر حضرت امیر علیه‌السلام کتاب «درالسمطین» را که در آن زمان کمیاب بود و در تکمیل مباحث کتاب الغدیر به آن نیاز داشتم، برای من مهیا کند. در این هنگام، یک عرب ساده و بی آلایش برای زیارت حضرت مشرف شد و از حضرت می‌خواست که حاجت او را برآورده کند و گاوش را که مریض بود شفا دهد، یک هفته گذشت ولی کتاب را پیدا نکردم؛ بعد از آن، دوباره برای زیارت مشرف شدم، از حسن اتفاق در وقتی‌که مشغول زیارت بودم، دیدم همان مرد به حرم مشرف شد و از حضرت تشکر کرد که حاجت او را برآورده کرده است. وقتی من کلام آن مرد را شنیدم، محزون شدم، چون دیدم امام، حاجت او را برآورده کرده، ولی حاجت مرا برآورده نکرده است. 🔹 خطاب به حضرت(علیه‌السلام) عرضه داشتم: جواب این مرد را دادی و حاجتش را برآورده کردی! اما من مدتی است به خدا متوسل می‌شوم و شما را شفیع قرار می‌دهم که آن کتاب را برای من مهیا کنید ولی آن کتاب مهیا نشده، آیا من کتاب را برای خودم می‌خواهم، یا به خاطر کتاب شما؟ آنگاه گریه برایم مستولی شد و با حالت ناراحتی از حرم بیرون آمدم، آن شب از ناراحتی چیزی نخوردم و خوابیدم، در عالم خواب دیدم که مشرف به خدمت حضرت امیر(علیه‌السلام) شده‌ام و حضرت در آن حال، به من فرمود: آن مرد، ضعیف الایمان بود و نمی‌توانست صبر کند ولی تو باید صبر داشته باشی. 🔹از خواب بیدار شدم، صبح سر سفره بودم که در زده شد، در را باز کردم، دیدم همسایه‌ای که شغلش بنایی بود، داخل شد و سلام کرد و گفت: من خانه جدیدی خریده‌ام که بزرگ‌تر از این خانه است، بیشتر اثاث خانه را به آنجا منتقل کرده‌ام و این کتاب را در گوشه آن خانه پیدا کردم، خانمم گفت: این کتاب به درد تو نمی‌خورد، آن را به شیخ عبدالحسین امینی هدیه کن، شاید او استفاده کند. من کتاب را گرفتم، غبارش را پاک کردم و دیدم همان کتاب خطی «در السمطین» است که دنبالش بودم. در این هنگام، بر این نعمت، سجده شکر کردم. 📘 کتاب علامه امینی جرعه نوش غدیر 🔰 انتشار با صلوات بلامانع است ╔══❖•°🕋 °•❖══╗ https://eitaa.com/joinchat/2382037001C2d978a4435 ╚══❖•°🕋 °•❖══╝
🖊 ره: اى عزيزان من! به طورى كه از قرآن شريف استفاده میشود بر سه قسم است: 🔸اوّل بايد از طرف باشد به توفيق شما به توجه به خود. 🔸دوّم از شما به اداى توبه. 🔸سوّم از خداوند به قبول توبه. 👈لذا لازم است از و ‏‌هاى_شبانه و تضرع كوتاهى ننماييد تا آن كه خداوند شما را به توبه حقيقى موفق نمايد و پس از آن هم قبول فرمايد. انتشار با صلوات بلامانع است ╔══❖•°🕋 °•❖══╗ https://eitaa.com/joinchat/2382037001C2d978a4435 ╚══❖•°🕋 °•❖══╝
علامه (ره) : 🍀 آن كه از اعتلاى فهم (حدیث) خطاب.محمدى سرباز زده است , خود را به مفت باخته است ‼️ 🍀 آن كه طبيعتش را بر عقلش حاكم گردانيده است , در.محكمه ی هر بخردى محكوم است . 📚 عصاره عرفان انتشار با صلوات بلامانع است ╔══❖•°🕋 °•❖══╗ https://eitaa.com/joinchat/2382037001C2d978a4435 ╚══❖•°🕋 °•❖══╝
↙️ امام باقر علیه السلام فرمودند: 🔸 در روز رستاخيز گروهي در زير سايه عرش برانگيخته شوند در حالي كه رخسارشان و جامه هايشان از است و بر تخت هايي از نور نشسته اند و آفريدگان بر آنان نظر افكنند و گويند اينان . پس نداگري از زير عرش ندا سر دهد كه اينان پيامبر نيستند 🔸 آفريدگان ديگر بار گويند اينان هستند. پس نداگري ديگر بار ندا برآورد كه اينان شهيد نيستند و لكن اينان گروهي هستند كه بر مومنان آسان مي گرفتند و به تنگدست، مهلت مي دادند تا فراخ دست گردد 📚ثواب الأعمال و عقاب الأعمال، ج۲، ص۱۴۵ 🌸 اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّـدٍ و آلِ مُحَمَّدٍ و عَجِّلْ فَرَجَهُمْ🌸 انتشار با صلوات بلامانع است ╔══❖•°🕋 °•❖══╗ https://eitaa.com/joinchat/2382037001C2d978a4435 ╚══❖•°🕋 °•❖══╝