eitaa logo
کانال مدیریت حوزه علمیه خواهران استان مازندران
1.1هزار دنبال‌کننده
18.8هزار عکس
1.8هزار ویدیو
326 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
بسم الله الرحمن الرحیم میخوام براتون از روزهایی بگم که تمام زندگی ام شده بودگذروندن شب وروز ، شب و روزی که هر ساعتش برام به جای شصت دقیقه ،شصت ساعت می گذشت ۰ همسرم به دلیل شرایط کاریش من و پسر یک ساله و دختر هفت ساله ام را به خداسپرد و خودش به مناطق مرزی لار سیستان رفت، برای حفاظت از مرز های وطن... آن روزها خیلی تنها بودم امیدم فقط خدا بود و گوشم به تلفن تا زنگ بخوره وبا خبر بشم از سلامتیش ،کارم شده بود ،خوردن ،خوابیدن وتماشای تلویزیون از این همه انتظار و دلشوره بی تاب بودم ، تااینکه یه روز که از خرید برگشتم خونه ودروباز کردم دیدم یه پاکت افتاده زمین، روش نوشته: «شما هم دعوتید» بازش کردم یه کارت که روش عکس صفحه ی یه ساعت بود که عقربه هاشو پررنگ کشیده بودند ، بالاش نوشته بود «عقربه ها به عقب باز نمی گردند» ۰۰۰ کارت دعوت مراسم احیای شب قدر... خوب که دقت کردم دیدم آدرسش ته کوچه ی خودمونه، خیلی خوشحال شدم و تحت تاثیر اون جمله زیبا که ذهنمو درگیر کرده بود ، تااینکه اون شب همسرم از مرز تماس گرفت ،بعدِ احوالپرسی گفتم ما دعوت شدیم همسرم سریع موافقت کرد چون میدونست که من خیلی تنهام و توخونه دیگه کلافه شدم گفت حتما برو ما رو هم دعا کن ، خیلی خوشحال شدم. فرداشب با بچه ها رفتیم اونجا ، بایه جمعی روبه رو شدم خیلی صمیمی وبا جوّی بسیار دلنشین ❤️ اون شب یه دلِ سیر گریه کردم، واسه دلتنگی خودم ،واسه غربت و خطرات شغلی همسرم ،برای خانواده ی همکارهای شهیدش ، واسه شرمندگی خودم از شهدا... از خدا تو اون شب قدرفقط یه چیز خواستم، اونم صراط مستقیم بود خواستم موثر باشم، از اینهمه بی خاصیتی خسته شده بودم ۰۰۰خواستم سربارامام زمانم نباشم احساس میکردم توی تاریکی مطلق نشسته ام که هیچ نوری توش راه نداره اما خواستم از خدا که تنهام نذاره... خداروشکر رفتن به هیئت و نشستن پای روضه ی اهل بیت شد کار هر شب جمعه ی من 😊 تو هیئت باخانم های زیادی آشنا شدم خیلی ماه بودن😌 یه شب تو هیئت نشسته بودیم که دیدم یکی از خانم ها داره درمورد کارهای فرهنگی ای که انجام میدن توضیح میده ازشون خواستم بیشتر توضیح بدن ایشون گفتن حوزه ای که توش درس میخونن ، براشون کار فرهنگی خیلی مهمه ، اتفاقا واسه جشن نیمه شعبان که برای عموم بانوان ودرنمازخونه حوزه برگزار میشد ما رو هم دعوت کردن😇 ادامه👇👇👇👇👇 ۰۱۱۳۳۷۰۱۶۹۴ https://www.instagram.com/p/CCAP65tlsWF/?igshid=xdo50dcqou1
بسم الله الرحمن الرحیم میخوام براتون از روزهایی بگم که تمام زندگی ام شده بودگذروندن شب وروز ، شب و روزی که هر ساعتش برام به جای شصت دقیقه ،شصت ساعت می گذشت ۰ همسرم به دلیل شرایط کاریش من و پسر یک ساله و دختر هفت ساله ام را به خداسپرد و خودش به مناطق مرزی لار سیستان رفت، برای حفاظت از مرز های وطن... آن روزها خیلی تنها بودم امیدم فقط خدا بود و گوشم به تلفن تا زنگ بخوره وبا خبر بشم از سلامتیش ،کارم شده بود ،خوردن ،خوابیدن وتماشای تلویزیون از این همه انتظار و دلشوره بی تاب بودم ، تااینکه یه روز که از خرید برگشتم خونه ودروباز کردم دیدم یه پاکت افتاده زمین، روش نوشته: «شما هم دعوتید» بازش کردم یه کارت که روش عکس صفحه ی یه ساعت بود که عقربه هاشو پررنگ کشیده بودند ، بالاش نوشته بود «عقربه ها به عقب باز نمی گردند» ۰۰۰ کارت دعوت مراسم احیای شب قدر... خوب که دقت کردم دیدم آدرسش ته کوچه ی خودمونه، خیلی خوشحال شدم و تحت تاثیر اون جمله زیبا که ذهنمو درگیر کرده بود ، تااینکه اون شب همسرم از مرز تماس گرفت ،بعدِ احوالپرسی گفتم ما دعوت شدیم همسرم سریع موافقت کرد چون میدونست که من خیلی تنهام و توخونه دیگه کلافه شدم گفت حتما برو ما رو هم دعا کن ، خیلی خوشحال شدم. فرداشب با بچه ها رفتیم اونجا ، بایه جمعی روبه رو شدم خیلی صمیمی وبا جوّی بسیار دلنشین ❤️ اون شب یه دلِ سیر گریه کردم، واسه دلتنگی خودم ،واسه غربت و خطرات شغلی همسرم ،برای خانواده ی همکارهای شهیدش ، واسه شرمندگی خودم از شهدا... از خدا تو اون شب قدرفقط یه چیز خواستم، اونم صراط مستقیم بود خواستم موثر باشم، از اینهمه بی خاصیتی خسته شده بودم ۰۰۰خواستم سربارامام زمانم نباشم احساس میکردم توی تاریکی مطلق نشسته ام که هیچ نوری توش راه نداره اما خواستم از خدا که تنهام نذاره... خداروشکر رفتن به هیئت و نشستن پای روضه ی اهل بیت شد کار هر شب جمعه ی من 😊 تو هیئت باخانم های زیادی آشنا شدم خیلی ماه بودن😌 یه شب تو هیئت نشسته بودیم که دیدم یکی از خانم ها داره درمورد کارهای فرهنگی ای که انجام میدن توضیح میده ازشون خواستم بیشتر توضیح بدن ایشون گفتن حوزه ای که توش درس میخونن ، براشون کار فرهنگی خیلی مهمه ، اتفاقا واسه جشن نیمه شعبان که برای عموم بانوان ودرنمازخونه حوزه برگزار میشد ما رو هم دعوت کردن😇 ادامه👇👇👇👇👇 ۰۱۱۳۳۷۰۱۶۹۴ https://www.instagram.com/p/CCAP65tlsWF/?igshid=xdo50dcqou1
📹گزارش تصویری نشست مدیر با طلاب جهادی کانون غدیر تا ظهور مدرسه علمیه حضرت نرجس(س)ساری؛ خلاصه این نشست: ✅تشکر و قدردانی از گروه جهادی طلاب ✅پیشنهاد تشکیل کارگروه علمی_پژوهشی توسط گروه جهادی طلاب غدیر تا ظهور ✅ هم اندیشی راجع به برگزاری مراسمات ماه محرم با توجه به وجود بیماری کوید 19 @mazandaran_hozeh
تهیه بسته های معیشتی و البسه و همچنین برطرف کردن مشکلات نیازمندان توسط گروه جهادی نسیم رحمت از جمله فعالیت های طلاب می باشد. @qadir.ta.zuhur313 @mazandaran_hozeh
نشست طلاب هیئت در مدرسه علمیه حضرت نرجس(س) ساری؛ در جهت تصمیم گیری برنامه های عید ولایت @howzehnarjes @mazandaran_hozeh