eitaa logo
داستان وکلیپ زیبای زندگی(گلچین کانالها
69 دنبال‌کننده
674 عکس
947 ویدیو
29 فایل
محمد مهدی: این قاسم سلیمانی(متنوع زیبا قابل پخش ) @ayneammar کانال داستان وکلیپ @mazhabb کانال طبی(گلچین درمانها) @Tebbee امام زمان @amammat ارتباط بامدیر (ایتا) @gdcbcvh در واتساب ۵ گروه با ۱۲۰۰ مخاطب ومطالب متنوع (م
مشاهده در ایتا
دانلود
‏عکس از محمد مهدی دهقانی
سلام حتما اگر می تونید قبل از تمام شدن ماه رمضان یک بار دعای جوشن صغیر رو با ترجمه ش بخونید. دعای عجیبیه👌... 🌹دعای جوشن صغیر 🌹 رسول خدا صلّی الله علیه وآله فرمود: 🍃 بنده ای از امّت من نیست که این دعا را در ماه رمضان سه بار یا یک بار بخواند، 👈 مگر آنکه خداوند بدنش را برآتش حرام کرده و بهشت برای او واجب می شود. 📕(مهج‏ الدعوات، ص 227-23 💐 آیت الله : 🌷 تا فرصت تمام نشده از باقیمانده این ماه مبارک استفاده کنید . بخوانید ، را که همه حفظ هستند مدام بخوانید که هر آیه یک ختم قرآن است
45.3M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥اصول همسرداری 💞اثرگذاری به وسعت یک قلب 💥 حتما ببینید @Javaher_Alhayat ◢ ࿐❁☘❒◌🌙◌❒☘❁࿐
✍شیخ رجبعلی خیاط میفرمود بطری وقتی پر است و می‌خواهی خالی اش کنی، خمش می‌کنی ... هر چه خم شود خالی تر می‌شود؛ اگر کاملا رو به زمین گرفته شود سریع تر خالی می‌شود ... دل آدم هم همین طور است؛ گاهی وقت‌ها پر می‌شود از غم، غصه، از حرف‌ها و طعنه‌های دیگران ... قرآن می‌گوید : "هر گاه دلت پر شد از غم و غصه ها؛ خم شو و به خاک بیفت؛ "این نسخه‌ای است که خداوند برای پیامبرش پیچیده است" @Dastan1224
✨🍀✨ 🌸 هم درجه شدن با خانواده در بهشت 🌸 قرآن در سوره طور مي‌فرمايد: مؤمن وقتي وارد بهشت مي‌شود سراغ خانواده‌ا‌ش را مي‌گيرد و مي‌گويد: ذريه‌ي من کجا هستند؟ همسر من کجاست؟ مي‌گويند: مقام اينها مثل تو نبوده که بهشتي بشوند، نه اينکه بد باشند. اما نمره تو هجده بوده و اينها دوازده هستند. مؤمن مي‌گويد: «الهي عملتُ لي و لهم» من در دنيا هرکاري مي‌کردم و براي اينها هم انجام مي‌دادم. براي من اينجا بدون زن و بچه و پدر و مادر سخت است. پيغمبر فرمود: خطاب مي‌شود، اينها را به او ملحق کنيد. «أَلْحَقْنا بِهِمْ» اينها را به آن‌ها ملحق مي‌کنيم. «وَ ما أَلَتْناهُمْ مِنْ عَمَلِهِمْ مِنْ شَيْ‏ءٍ» رتبه‌ي او هم پايين نمي‌آوريم. نمي‌گوييم: شما يک طبقه پايين‌تر برو که با اينها يکي شوي. آنها را به اينها ملحق مي‌کنيم. اين را گفتم براي اينکه خانواده‌ها نگران نباشند و با خانواده‌هايشان زندگي مي‌کنند آنهايي که اهل ايمان باشند. 〖از بیانات حجت الاسلام رفیعی〗 ┏━✨🕊✨🕊✨┓ @Dastan1224
✨﷽✨ ✍دکتری برای خواستگاری دختری رفت، ولی دختر او را رد کرد و گفت به شرطی قبول میکنم که مامانت به عروسی نیاید! آن جوان در کار خود ماند و پیش یکی از اساتید خود رفت و با خجالت چنین گفت:در سن یک سالگی پدرم مرد و مادرم برای اینکه خرج زندگیمان را تامین کند در خانه های مردم رخت و لباس میشست.. حالا دختری که خیلی دوستش دارم شرط کرده که فقط بدون حضور مادرم حاضر به ازدواج با من است. گذشته مادرم مرا خجالت زده کرده است.به نظرتان چکار کنم!! استاد به او گفت:از تو خواسته ای دارم ؛به منزل برو و دست مادرت را بشور، فردا به نزد من بیا و بهت میگم چکار کنی. و جوان به منزل رفت و اینکار را کرد ولی با حوصله دستای مادرش را در حالی که اشک بر روی گونه هایش سرازیر شده بود انجام داد..زیرا اولین بار بود که دستان مامانش درحالی که از شدت شستن لباسهای مردم چروک شده و تماما تاول زده و ترک برداشته اند را دید ، طوری که وقتی آب را روی دستانش میریخت از درد به لرز میفتاد. پس از شستن دستان مادرش نتونست تا فردا صبر کند و همون موقع به استاد خود زنگ زد و گفت: ممنونم که راه درست را بهم نشون دادی! من مادرم را به امروزم نمیفروشم..چون اون زندگی اش را برای آینده من تباه کرد!! @Dastan1224
✨﷽✨ ✍دکتری برای خواستگاری دختری رفت، ولی دختر او را رد کرد و گفت به شرطی قبول میکنم که مامانت به عروسی نیاید! آن جوان در کار خود ماند و پیش یکی از اساتید خود رفت و با خجالت چنین گفت:در سن یک سالگی پدرم مرد و مادرم برای اینکه خرج زندگیمان را تامین کند در خانه های مردم رخت و لباس میشست.. حالا دختری که خیلی دوستش دارم شرط کرده که فقط بدون حضور مادرم حاضر به ازدواج با من است. گذشته مادرم مرا خجالت زده کرده است.به نظرتان چکار کنم!! استاد به او گفت:از تو خواسته ای دارم ؛به منزل برو و دست مادرت را بشور، فردا به نزد من بیا و بهت میگم چکار کنی. و جوان به منزل رفت و اینکار را کرد ولی با حوصله دستای مادرش را در حالی که اشک بر روی گونه هایش سرازیر شده بود انجام داد..زیرا اولین بار بود که دستان مامانش درحالی که از شدت شستن لباسهای مردم چروک شده و تماما تاول زده و ترک برداشته اند را دید ، طوری که وقتی آب را روی دستانش میریخت از درد به لرز میفتاد. پس از شستن دستان مادرش نتونست تا فردا صبر کند و همون موقع به استاد خود زنگ زد و گفت: ممنونم که راه درست را بهم نشون دادی! من مادرم را به امروزم نمیفروشم..چون اون زندگی اش را برای آینده من تباه کرد!! @Dastan1224