🇮🇷مذهبــیـــون🇮🇷
#سیدحسننصرالله
کار همیشگیاش بود لباس نظامیاش را که میپوشید دست به سینه میگذاشت و سلام به امام حسین (ع) میداد
بعد هم رو به عکس حضرت آقا می ایستاد و احترام نظامی میگذاشت
بهش گفتم: مگه آقا شما را میبیند که همیشه احترام میذاری؟
بهم گفت: وظیفهی من احترام به حضرت آقاست حتی اگر به ظاهر ایشان من را نبینند
🖤⸾•𝐉𝐨𝐢𝐧❁•↷
❪ @mazhabyun1y
در یکی از مغازه ها مشغول کار بود
یک روز در وضعیتی دیدمش که خیلی تعجب کردم
دو کارتن بزرگ اجناس روی دوشش بود
جلوی یک مغازه کارتن ها را روی زمین گذاشت...
وقتی کار تحویل تمام شد،جلو رفتم و سلام کردم
بعد گفتم: آقا ابرام برای شما زشته این کار باربرهاست نه کار شما!
نگاهی به من کرد و گفت: کار که عیب
نیست،بیکاری عیبه،این کاری هم که من انجام میدم برای خودم خوبه
مطمئن میشم که هیچی نیستم
جلوی غرورم رو میگیره!
گفتم: اگه کسی شما رو اینطوری ببینه خوب نیست!
شما ورزشکاری و..خیلیها میشناسنت
ابراهیم خندید و گفت: ای بابا همیشه کاری کن که اگه خدا تو رو دید خوشش بیاد نه مردم!!
#شهیدابراهیمهادی
🖤⸾•𝐉𝐨𝐢𝐧❁•↷
❪ @mazhabyun1y
هدایت شده از مسجد جامع حصارک بالا
پخش زنده
فعلا قابلیت پخش زنده در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شدیداًنیـٰازدارم،
آقاۍِامامحسین‹؏›ازمبپرسہ:
ـ ڪـَیۡفَحٰالـُك؟!
منمبگـم:
+هَلۡيُمڪِنكَاَنۡتَعٰانقنۍ؟!(:
میشہبغلمڪنۍ؟!(:
🖤⸾•𝐉𝐨𝐢𝐧❁•↷
❪ @mazhabyun1y
انا لله و انا الیه راجعون
تمام شد ...🙂💔
دیگهالانزینبموندهوبیتابیهایرقیه...
دیگهزینبموندهوآغوشخالیرباب....
دم غروب..
دم غروب بود که سر ها به نیزه رفت...
دم غروب بود که خیمه ها آتیش گرفتن و فرمان الفرار به مخدرات رسید...💔
#بمیرم_برات
بابایی،عمو عباسم رفت ..
توام رفتی:)
حالا ما موندیم و یه دنیا غربت ..
باباجونم امشب خیمه هامون میسوزه💔
موهامو که یه روزی شونه میکردی،با شعله های آتیش میسوزه💔:)
اومدبہحاجابومھدۍگفت:
حلالمونڪن
پشتسرتحرفمیزدیم
شھیدابومھدیخندید
باهمونخندهبھشگفت:
شماهرموقعدلتونگرفت
پشتسرِمنحرفبزنیدتادلتونبازشہ :)
#ابومهدیالمهندس
🇮🇷مذهبــیـــون🇮🇷
حی علی آغوش خدا 🕊️❤️🩹 #نماز_اول_وقت
خدا منتظره هاااااااا
خیلی قشنگه
مخصوصا دخترااااااااااا
لطفا بخووووووووونید
داداشم منو دید تو
خیابون.. با یه نگاه تند بهم فهموند برو خونه تا بیام..
خیلی ترسیده بودم.. الان میاد حسابی منو تنبیه میکنه..
نزدیک غروب رسید.. وضو گرفت دو رکعت نماز خوند
بعد از نماز گفت بیا اینجا
خیلی ترسیده بودم
گفت آبجی بشین
نشستم
بی مقدمه شروع کرد یه روضه از خانوم حضرت زهرا خوند حسابی گریه کرد منم گریه ام گرفت
بعد گفت آبجی میدونی بی بی چرا روشو از مولا میپوشوند
از شرم اینکه علی یدفعه دق نکنه
آخه غیرت الله
میدونی بی بی حتی پشت در هم نزاشت چادر از سرش بیفته!
میدونی چرا امام حسن زود پیر شد
بخاطر اینکه تو کوچه بود و نتونست کاری برا ناموسش کنه
آبجی حالا اگه میخوای منو دق مرگ نکنی
تو خیابون که راه میری مواظب روسری و چادرت باش
یدفعه ناخداگاه نره عقب و یه تار موت بیفته بیرون
من نمیتونم فردای قیامت جواب خانوم حضرت زهرا رو بدم
سرو پایین انداخت و شروع کرد به گریه کردن..
اومد سرم رو بوسید و گفت آبجی قسمت میدم بعد از من مواظب چادرت باشی
از برخوردش خیلی تعجب کردم.. احساس شرم میکردم
گفتم داداش ایشاالله سایه ات همیشه بالا سرمه.. پیشونیشو بوسیدم...
سه روز بعد خبر آوردن داداشت تو عملیات والفجر به شهادت رسیده
بعدا" لباساشو که آوردن دیدم جای تیر مونده رو پیشونی بندش...
سربند یا فاطمه الزهرا.س..
حالا هر وقت تو خیابون یه زن بی چادر رو میبینم... اشکم جاری میشه..
پیش خودم میگم حتما" اینا داداش ندارن که....
یازهرا'س'
مطمئناً شيطون نميذاره اين پستو کپي کني.
امروز می خواهیم تاآخرشب حداقل2میلیون نفر به امام حسين(ع) سلام بفرستند.
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یااَباعَبْدِاللَّهِ وَعَلَى الاَْرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِناَّئِکَ عَلَیْکَ مِنّى سَلامُ اللَّهِ اَبَداً ما بَقیتُ وَبَقِىَ اللَّیْلُ وَالنَّهارُ وَلاجَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّى لِزِیارَتِکُمْ اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْن وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ
کپی کردنش عشق میخاد
اللَّـهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّد وآلِ مُحَمَّد و عَجِل فرجهم
🖤⸾•𝐉𝐨𝐢𝐧❁•↷
❪ @mazhabyun1y