eitaa logo
باران
2.2هزار دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
899 ویدیو
11 فایل
برای ارتباط با ادمین کانال به آیدی زیر پیام دهید دکتر ستارزاده روانشناس @mbaran53
مشاهده در ایتا
دانلود
با دقت به صفحه ی لپ تاپ نگاه می کردم انگشت های دستم را روی صفحه کلید حرکت می دادم ذهنم را متمرکز کردم تا مطالبی که در کتابخانه خوانده بودم وارد (ورد) کنم که ناگهان در اتاق به صدا در آمد بفرمائید وردشاد در حالی که در به آرامی باز می کرد اجازه هست لبخندی زدم و روی صندلی چرخیدم وردشاد روی تخت نشست. ویشکا جان من چطور هست ؟ ویشکا خیلی خوب هستم امروز به کتابخانه رفته بودم مطالب خیلی مفیدی در مورد هدف خلقت خواندم توضیح بده هدف از خلقت انسان زندگی پوچ بی هدف و سرگرمی هایی که ما بیشتر به آن پرداخته نیست این کارها بیشتر ما را به زندگی بی هدف و پوچ نزدیک می کند تا به هدف اصلی خلقت وردشاد در حالی که با دهن باز و چشمانی گشاد به من نگاه می کرد ادامه دادم. ویشکا هدف از خلقت عبادت و بندگی خالق خودمان هست وقتی زندگی ما در مسیر خدا باشد هر کاری که انجام میدهیم حتی خوردن ،خوابیدن ، درس خواندن عبادت محسوب می شود و به آرامش می رسیم تا این که بخواهیم برای به دست آوردن آرامش نسبی در کلاس های گوناگون شرکت کنیم. نکات جالبی شنیدم که تا بحال به از دید به زندگی نگاه نکرده بودم به نظر من چند کتاب در این موضوع مطالعه کن خیلی بهت کمک می کند وردشاد از روی تخت بلند شدم و به سمت در اتاق رفت بعد نگاهی به من کرد خوشحالم که زندگی خودت را در جهت درست تغییر دادی وردشاد از اتاق بیرون رفت و من مشغول ادامه نوشتن شدم که دینگ گوشی به صدا در آمد صفحه ے گوشے روشن شد نرگس پیامڪ زده بود گوشے راد دست گرفتم و پیامڪ را باز ڪردم . نرگس سلام ویشڪا خانم چطورے ؟ چند وقت هست خبرے ندارم از شما خیلے دلم تنگ شده وقت دارین؟ همدیگر را ببینم سلام عزیزم ممنون شما خوبین؟ من خیلے دلتنگتون هستم مے خواستم به شما پیام بدهم براے دیدار البته قرار هست با یڪے از دوستان بیایم پیام را ارسال ڪردم . زمان زیادے نبرد ڪه نرگس پیام داد به به خیلے هم عالے سشنبه چطور هست ؟ در پایگاه ڪسے نیست با دوستتان تشریف بیاورید. بعد از صحبت با نرگس به پگاه پیام دادم سلام پگاه جان خوبے با نرگس هماهنگ ڪردم براے سشنبه برویم پایگاه برنامه ات جور هست ؟ پیام را ارسال ڪردم گوشے را روے میز قرار دادم ادامه مطالب را با سرعت بیشترے وارد ورد ڪردم بعد از تمام شدن ڪار ، لپ تاپ خاموش ڪردم ، از پله ها پائین رفتم مامان مشغول تماشاے تلویزیون بود ،نگاهے به ساعت دیوارے ڪردم ساعت 2 نیمه شب بود مامان تا این موقع شب بیدارے ؟ خوابم نمے آمد قهوه درست ڪردم مے خورے ؟ نه مے خواهم بخوابم به آشپزخانه رفتم پارچ آب را از یخچال بیرون آوردم و لیوان را پر ازآب ڪردم و با لیوان در دست به سمت اتاق رفتم در اتاق را باز ڪردم و روے تخت نشستم لیوان را روے میز گذاشتم و روے تخت دراز ڪشیدم ڪم ڪم پلک هام سنگین شد به خواب رفتم نویسنده :تمنا 🙈🥰 🌐 به باران بپیوندید👇 💐🌺🌸 @mbaran27🌺