🌷 داستان های موضوعی خواندنی🌷
🌴تنـبیـه🎋
منطقه، تازه از وجود اشرار پاک سازی شده بود و نگهبانیِ شب در آن شرایط بسیار حیاتی بود.👮
یک شب که نگهبانها پستشون رو بدون اجازه ترک کرده بودند؛ به دستورِ محمود باید وسط محوطه سینهخیز میرفتند و غَلت میزدند تا تنبیهی اساسی بشن و حساب کار دستشون بیاد.😤😩
تنبیهِ نگهبانها که شروع شد، یه مرتبه دیدیم محمود هم لباسش را درآورد و همراه آنها شروع کرد به سینه خیز رفتن.👊
محمود که نگاههای متعجب ما را دیده بود😧😯 گفت: «یه لحظه احساس کردم که از روی هوای نفس میخوام اینا رو تنبیه کنم؛ به همین خاطر کاری کردم که غرور، بر من پیروز نشه».
🌹 شهید محمود دولتیمقدم 🌹
📚منبع: مجموعه رسم خوبان، کتــاب مقصود تویی، ص 46-45😉
💐 حدیث 🥀
🌸 امــام عـلــی علــیـه الســلام 🌸
هر كه نفس خود را در راه اصلاح آن به رنج افكند، خوشبخت شود. هـر كه آن را با لذّتهـايش واگذارد، بدبخــت گردد و از پیشگاه خداوند دور شود.
📚منبع: غــــــررالـــحــــــــكم و درر الكلم، ص 605😉
#تواضع
#داستان_خواندنی
🌸 کانون فرهنگی شهید برونسی
🆔 @kbronsi
🌷 #داستان های موضوعی خواندنی🌷
🌴اوج خونسردی🎋
بچـههـای محـل مشغـول بازی بودند که ابراهیـم وارد کوچه شد. بازی آنقدر گرم بود که هیچکس متوجه حضور ابراهیم نشد.🏃⚽️🤼♂
یکی از بچهها ⚽️ را محکم به طرف دروازه شوت🏃 کرد؛ اما به جای اینکه به تور دروازه بخورد، محکم به صورت ابراهیم خورد.🤦♂
بچهها بیمعطلی پا به فرار گذاشتند. با آن قد و هیکلی که ابراهیم داشت، باید هم فرار میکردند!😟
صورت ابراهیم سرخِ سرخ شده بود.☺️ لحظهای روی زمین نشست تا دردش آرام بگیرد.
همینطور که نشسته بود، پلاستیک گردو را از ساک دستیاش درآورد؛ کنار دروازه گذاشت و داد زد: «بچهها کجا رفتید؟!🙋♂ بیایید براتون گردو آوردم».
🌹 شهید ابراهیم هادی 🌹
📚 منبع: کتــاب سلام بر ابراهیم، ص41-40😉
💐 حدیث🥀
🌸 امام حسين عليه السلام 🌸
با گذشتتريـن مـردم، كـسى است كـه در زمان قـدرت داشـتن، گـذشت كند.
📚 منبع: بحـــــــــــــــارالانـــــــوار، ج71، ص 400😉
#تواضع
#داستان_خواندنی
🌸 کانون فرهنگی شهید برونسی
🆔 @kbronsi