eitaa logo
تأملات (گاه نوشته های محمد دادسرشت)
611 دنبال‌کننده
207 عکس
70 ویدیو
11 فایل
تاملاتی در حوزه دین، فرهنگ و تمدن ... ارتباط با ادمین. dadseresht@
مشاهده در ایتا
دانلود
سوار شدن بر وسایل نقلیه عمومی را دوست دارم. معتقدم نشست و برخاست با مردم برای طلاب از نان شب واجب تر است البته گاهی به اقتضای شرایط کاری محروم هستم‌از این نشست و برخاست ها ولی در زندگی شخصی تمام تلاش را میکنم که بین مردم باشم. در این بین گاهی جذابیت هایی میبینم که ذکرش خالی از لطف نیست. سوار تاکسی شدم. راننده ای خوش اخلاق و خوش بیان و ساده که به گفته خودش ۶۴ سال سن داشت. ولی چهره اش بیش از ۵۰ سال نشان نمی‌داد که احتمالا به خاطر اخلاق نیکو و سبک زندگی سالمش بود. میگفت ۹ شب خواب است و ۴ صبح بیدار و این نظر در خواب را سالهاست که دارد اما نگران از دانش آموزانی بود که دیر می‌خوابند و صبح خواب آلود سوار بر ماشینش میشوند تا برساندشان به مدرسه! غذایش هم ساعت داشت و مقدارش هم‌به قول خودش مناسب بود و موجب شده بود تا به این سن پزشک را نبیند! اما از همه این ها برای من جذابتر سخنش بود در باب رفتن از دنیا میگفت حاج آقا مدتها پیش فکر کردم به این جمله مشهور که میگویند آدم از دنیا فقط یک کفن می‌برد. دیدم ممکن است همان را هم نبرد! اگر در آتش بسوزد یا در اب غرق شود یا در زلزله مدفون! کفن هم به تن نمی‌کند. الباقی هم که کفن را نمی‌برند فقط پوششی است که با آن وارد قبر میشوند و تمام! راننده تاکسی بود ولی آرامش و رضایت در چشمانش موج میزد. زندگی اش با قناعت پیش رفته بود. حیف شد مسیرمان علی رغم شرق به غرب رفتن انقدر که دوست داشتم طولانی نبود تأملات را دنبال کنید در @mdadseresht