eitaa logo
🥀'مِعراج الشُهَدا'🇵🇸
1.5هزار دنبال‌کننده
3.1هزار عکس
490 ویدیو
6 فایل
﷽ شهادت زیباست...🙃🤍 امروزه فضیلت زنده نگهداشتن یاد و خاطره #شُهدا.. - کمتر از #شَهادت نیست(:♥️ کپی؟ازشیرمادرحلال‌ترت‌باشه‌رفیق!😁 {بلکه‌نشر‌مطالب‌صدقه‌جاریه‌محسوب‌میشه} شفاعت‌شهداشامل‌حالتون👀💕 پس منتشر کنید✅ طلوع: ۱۴۰۲/۳/۱۶🌹 غروب: انشاءالله شهادت🥀
مشاهده در ایتا
دانلود
35.17M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
👤مهمان ویژه‌ی این هفته برنامه با این ستاره ها 🌷مادر بزرگوار 😍 🗓پنجشنبه بیست و سوم فروردین ماه ۱۴۰۳ 📍طهران_بهشت حضرت زهرا سلام الله علیها_قطعه چهل 📣 معراج شهدا🥀 @mearaj_shohada313
۲۱ فروردین سالروز اولین شهید مخلص مدافع حرم ارتش جمهوری اسلامی ، رضوان الله علیه را گرامی میداریم . روحش متعالی و راهش پررهرو باد .🌸 معراج شهدا🥀 @mearaj_shohada313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔴فوری | حمله تروریستی به ۲ خودروی پلیس در جادۀ سوران-مهرستان 🔹ظهر امروز به ۲ خودروی پلیس در جادۀ سوران-مهرستان شهرستان سیب و سوران حملۀ مسلحانه‌ای صورت گرفت. یک منبع آگاه از شهادت ۵ نیروی پلیس در این حملۀ مسلحانه خبر داد‌. 🔹گروهک تروریستی جیش‌الظلم در اطلاعیه‌ای این حمله را برعهده گرفته است. خبر فوری سراسری🔴 معراج شهدا🥀 @mearaj_shohada313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بِسم‌ࢪَب‌ِّالشُـھـَداوَالصِدیقین🪴
این کاری که هر روز انجام میدیم منبع خیر، برکت، نور و دلیل حال خوبته سه بار زمزمه کن؛ "صلی الله علیک یا ابا عبدالله..."
♥️🕊..!' تصویری‌از‌ شھیدالقدس‌‌سرلشکر‌ در‌کنار شهید‌سپھبد 🕊♥️!' یادوخاطرشون‌گرامی‌باد🕊♥️!' معراج شهدا🥀 @mearaj_shohada313
💠 🔸 امام کاظم علیه السلام: کسی که هر روز به حساب خود نرسد، از ما نیست. 📚 اصول کافی/ج4/ص191 ✍🏼یکی از راویان تفحص می گفت در دفترچه یک 16ساله نوشته بود: گناهان امروز: 😔سجده نماز ظهر طولانی نبود 😔زیاد خندیدم 😔هنگام فوتبال شوت خوبی زدم که از خودم خوشم آمد و... معراج شهدا🥀 @mearaj_shohada313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کاش متفاوت به آخر برسیم...🙃 وگرنه مرگ پایان همه‌ی قصه هاست💔 عشق همینه زیارت با شهادت🥲 معراج شهدا🥀 @mearaj_shohada313
🥀'مِعراج الشُهَدا'🇵🇸
💗#بنده‌نفس‌تابنده‌شهدا💗 #قسمت۱۰ فردا ۵صبح آماده حرکت به سمت اروند رود ... راه افتادیم یه رود بزرگ
💗💗 آقای محمدی راوی اتوبوسمون با خواهرش اومده بود تو اتوبوس که داشتیم میرفتیم معراج مداحی بابای مفقود الاثر بابای زخمی گذاشتن دیدم میخاست خواهرشو آروم کنه اما نمیتونست رسیدیم معراج وای خدایا این خل و چلا چرا دست بردار نیستن من دیگه اعصابم نمیشکه ـ پاشدم دست دوستمو گرفتم گفتم بریم بیرون اعصاب این امل بازیا را ندارم یک دفعه پسره محمدی جلوم سبز شد محمدی: خانم معروفی کجا تشریف میبرید؟ -من اعصابم به این امل بازی ها نمیکشه محمدی: خواهر من ببین ....دوروزه هر توهینی خاستی کردی اما حق نداری ب شهدا توهین کنید -شهید ؟؟؟!ههههههه چهارتا استخوان که معلوم نیست مال کی و مال چیه ؟ محمدی: تورو به امام زمان بفهمید چی میگید... -برو بابا تا اومد جواب منو بده یکی از دخترا با وحشت صداش کرد :آقای محمدی آقای محمدی زینب غش کرد محمدی: یا امام حسین خانم قنبری توروخدا بلندش کنین با چندتا خواهرا بیاریدش بیرون بچه ها دورش حلقه زدن آب میپاشیدن رو صورتش وقتی به هوش اومد متوجه شدم زینب متولد ۶۷هست سه ماه بعداز تولدش پدرش مفقودالاثر میشه عجب آدمای بودن ... رفتن مردن بدون فکر کردن ب زن و بچشون ... بعداز معراج الشهدا رفتیم شلمچه دیگه اینجا اوج خل و چل بازهاشون بودا یه عالمه خاک... بعد شیرین عقلا نشستن روی خاک گریه میکردن تازه هی میگفتن پارسال ازشهدای شلمچه،کربلا گرفتیم کربلا کجاست دیگه ؟؟؟!!! تو شلمچه یه پسر جوانی بود های های گریه میکرد به خودم که اومدم دیدم منم نشستم کنارش گریه میکنم به خودم گفتم ترلان خاک تو سرت با این خل و چلا گشتی مثل اینا شدی !!!؟ الحمدالله بهمون رحم کردن بعداز شلمچه هیچ جا نبردن ... انقدر خسته بودیم که سریع خوابمون برد تو خواب یهو دیدم وسط یه بیابان خاکیم ... رو تابلویش نوشته بود شلمچه جماعتی بودن همه لباس خاکی تنشون بود یهو یدونه اش گفت : بچه ها آقا دارن میان آماده باشید ... من متعجب اینا کین من کجام ؟! به خودم نگاه کردم لباس مناسب تنم نبود منظور اون جماعت از آقا امام زمان بود آقا نزدیکم شدن با ناراحتی نگاشونو ازمن گرفتن ... دوتا از همون آقایون که لباس خاکی تنشون بود نزدیکم شدن و گفتن تو به چه حقی اومدی خونه ما ؟؟؟ کی دعوتت کرد؟؟؟؟؟ به چه حقی به مادر ما توهین کردی؟ ادامه دارد... نویسنده: 🌱 معراج شهدا🥀 @mearaj_shohada313
🥀'مِعراج الشُهَدا'🇵🇸
💗#بنده‌نفس‌تابنده‌شهدا💗 #قسمت۱۱ آقای محمدی راوی اتوبوسمون با خواهرش اومده بود تو اتوبوس که داشتیم
💗💗 یهو یه مردی وارد شد که همه صداش میکردن حاج ابراهیم وارد شد و گفت : خواهرم بد کاری کردی خیلی بد کردی تو میدونی هرشب جعمه مادرمون حضرت زهرا مهمون ماست !؟ یهو دیدم دوتا خانم دارن منو میکشن سمت قبر با جیغ از خواب بیدارشدم و..... فقط جیغ میزدم گریه میکردم با همون لباس رفتم پایین و با گریه میگفتم : توروخدا من ببرید شلمچه از صدای جیغ و داد من تمامی آقایون اومدن بیرون ... آقای محمدی و حسینی هم پیششون بود محمدی: خانم معروفی بازم میخاید شهدا را مسخره کنید؟ - آقای محمدی توروخدا ..... تورو به همون امام زمان منو ببرید شلمچه .... آقای محمدی: شلمچه دیگه تو برنامه مانیست ....! از شدت گریه و بی تابی هام سرم داشت گیج میرفت ،بالاخره دلشون سوخت منو همراه با یه خانم و دوتا آقا بردن شلمچه همونجا به شهدا قول دادم جوری باشم که اونا میخان... اونروز که کلا حالم بد بود ... فردا صبحش ۱۵ نفرمون تو حال خودمون بودیم روز دوم مارو بردن طلائیه خودشون میگفتن که حاج ابراهیم همت اینجا شهید شدن ... یاد خوابم افتادم حاج ابراهیم !!! خدایا آینده من چی میشه؟؟؟ بقیه جاها و مناطق که رفتیم ما ۱۵ نفر ساکت بودیم فقط اسم فتح المبین تو ذهنم مونده تو راه برگشت میان لرستان و همدان یه جا برای ناهار نگه داشتن رفتم یه قواره چادر مشکی خریدم هرچقدر به تهران نزدیک میشیدیم حس کلافگی من هم بیشتر میشد وای خدایا یه هفته است میام مدرسه دارم جنون پیدا میکنم نمیدونم چه مرگمه منتظرم این دیپلم کوفتی بگیرم بعد برم دبی خدا کنه از دست این حس خلاصی پیدا کنم آخیش بالاخره تموم شد فردا میرم دبی راهی دبی شدم تا از این حس بیخود و بیقراری که داشت منو تا مرز جنون میبرد راحت بشم تو دبی مثلا برای اینکه خودم از این کلافگی راحت بشم خودمو بازم با گناه سرگرم کردم یه سه ماهی دبی بودم اما اصلا دیگه هیچ لذتی نمیبردم.. ادامه دارد... نویسنده: 🌱 معراج شهدا🥀 @mearaj_shohada313