eitaa logo
🌹'مِعراج الشُهَدا'🌹
2.7هزار دنبال‌کننده
3.2هزار عکس
527 ویدیو
6 فایل
﷽ شهادت زیباست...🙃🤍 امروزه فضیلت زنده نگهداشتن یاد و خاطره #شُهدا..🕊 کمتر از #شَهادت نیست(:♥️ کپی؟ازشیرمادرحلال‌ترت‌باشه‌رفیق!🌱 {بلکه‌نشر‌مطالب‌صدقه‌جاریه‌محسوب‌میشه} شفاعت‌شهداشامل‌حالتون👀💕 پس منتشر کنید✅ طلوع: ۱۴۰۲/۳/۱۶🌹 غروب: انشاءالله شهادت🥀
مشاهده در ایتا
دانلود
همسر : مشغول آشپزی بودم، آشوب عجیبی در دلم افتاد،مهمان داشتم، به مهمانها گفتم: شما آشپزی کنید من الان بر می گردم. رفتم نشستم برای ابراهیم نماز خواندم، دعا کردم، گریه کردم که سالم بماند، یک بار دیگر بیاید ببینمش. ابراهیم که آمد به او گفتم که چی شد و چه کار کردم. رنگش عوض شد و سکوت کرد، گفتم: چه شده مگر؟ گفت: درست در همان لحظه می خواستیم از جاده ای رد شویم که مین گذاری شده بود. اگر یک دسته از نیروهای خودشان از آنجا رد نشده بودند، می دانی چی می شد ژیلا؟ خندیدم. باخنده گفت: تو نمی گذاری من شهید بشوم، تو سدّ راه شهادت من شده ای؟ بگذر از من! •[👀]• درگیر یڪ نگاھِ تو شد ، روزگـار من معراج شهدا🥀 @mearaj_shohada313
محمودرضارفتنش‌ایندفعہ‌ بادفعات‌قبل‌فرق‌داشت خیلےعـارفانہ‌رفت...! وقتےداشت‌مےرفت‌ پیش‌من‌هم‌اومدوگفت: فلانےایندفعہ‌ازڪوثرم‌هم دل‌بریدم‌و‌میرم... دیگہ‌مثل‌همیشہ‌ شوخےوبگوبخند‌نمےڪرد وحالش‌متفاوت‌بود... معراج شهدا🥀 @mearaj_shohada313
💞💍 ●یک سال بعد از ازدواج به مشهد مقدس رفتیم وقتی روبروی ضریح مطهر رسیدیم به علی گفتم: پیش امام رضا به من قول بدهید که کاری برای من انجام بدهید. ●میدانست که اهل مادیات نیستم ولی با شوخ طبعی جیبهایش را گشت و گفت اگر پول داشتم چشم، میخرم. گفتم : اگر میشود آن دنیا شفاعت من را پیش خدا بکنید. ●با روی گشاده و لبخندی گفت شما باید شفاعت ما را بکنید. تمام زحمات زندگی بر دوش شماست. از همه مهمتر بزرگ کردن فرزندانمان است، ولی اگر قسمتم شد و شهید شدم و اجازه داشتم که شفاعت یک نفر را بکنم حتما شفاعت شما را میکنم. ✍️به روایت 📎فرماندهٔ گردان مقداد لشگر۲۷محمدرسول‌الله (ص) 🌷 ●ولادت : ۱۳۲۹/۱۰/۳۰ اصفهان ●شهادت : ۱۳۶۵/۱۲/۱۲ شلمچه ، عملیات کربلای ۵ معراج شهدا🥀 @mearaj_shohada313
🙃🍃 میلاد پیامبر اکرم(ص) بود که مهریه را معین کردند همان روز هم با حضور فامیل ها یک مراسم عقد ساده برگزار کردیم صیغه عقد را که خواندند رفتیم با هم صحبت کنیم دیدیم دنبال چیزی می گردد گفت: اینجا یه مُهر هست؟ پرسیدم: مُهر برای چی؟ مگه نماز نخوندی؟! گفت: حالا تو یه مُهر بده... گفتم: تا نگی برای چی می‌خوای،نمیدم... می خواست نماز شکر بخواند که خدا در روز میلاد رسول الله به او همسر عطا کرده! ایستادیم و با هم نماز شکر خواندیم معراج شهدا🥀 @mearaj_shohada313
▪️حسن خیلی به (عج) ارادت داشت و نشانه‌ای از آن حضرت در زندگی‌اش مشهود بود ؛ بالای همه نامه‌هایش می‌نوشت: « به‌نام‌خدا و به یاد حضرت‌مهدی(عج) » راوی: کتاب ملاقات در فکه معراج شهدا🥀 @mearaj_shohada313
!! 🌷مشغول آشپزی بودم، آشوب عجیبی در دلم افتاد، مهمان داشتم، به مهمانها گفتم: شما آشپزی کنید من الان بر می‌گردم. رفتم نشستم برای ابراهیم نماز خواندم، دعا کردم، گریه کردم که سالم بماند، یک بار دیگر بیاید ببینمش. ابراهیم که آمد به او گفتم که چی شد و چه کار کردم. رنگش عوض شد و سکوت کرد.... 🌷گفتم: چه شده مگر؟ گفت: درست در همان لحظه می‌خواستیم از جاده ای رد شویم که مین‌گذاری شده بود. اگر یک دسته از نیروهای خودشان از آنجا رد نشده بودند، می‌دانی چی می‌شد ژیلا؟ خندیدم. با خنده گفت: تو نمی‌گذاری من شهید بشوم، تو سدّ راه شهادت من شده ای؟ بگذر از من! 🌹خاطره اى به ياد سردار خيبر فرمانده‌ى شهيد محمدابراهيم همت راوی: خانم ژیلا بدیهیان 📚 كتاب "به مجنون گفتم زنـده بمان" كتاب سوم، ص ٥٤ معراج شهدا🥀 @mearaj_shohada313
بعد از نماز با دستش تسبیحات حضرت فاطمه (س) را می‌گفت هنگام ذکر هم انگشت‌هایش را فشار می داد و در جواب چراییِ این کار می‌گفت: بندهای انگشت‌هایم را فشار می دهم تا یادشان بماند در قیامت گواهی دهند که با این دست ذکر خدا را گفته‌ام معراج شهدا🥀 @mearaj_shohada313
🔴پیام : به بانوی مقاومت همسر 🔹بسم الله الرحمن الرحیم «السلام علیک یا ابا عبدالله و علی الارواح التی حلت بفنائک» 🔹سلام و درود به بانوی مقاومت سرکار خانم فاطمه یاسین همسر مکرمه شهید مقاومت حجت‌الاسلام والمسلمین سید حسن نصرالله 🔹سلام و درود بر تمام بانوان انقلابی جبهه مقاومت و لبنان به خصوص سرکار خانم ام عبدالسلام، همسر محترمه شهید اسماعیل هنیه و سرکار خانم کورانی همسر مکرمه شهید قاووق 🔹این اندوه بزرگ را به شما و تمام بانوانی که چشم جهان را به مقاومت سترگ خویش روشن فرموده اند تسلیت عرض می کنم و علاوه بر این از شما و همه بانوان مقاومت در ایران، لبنان، فلسطین، غزه، عراق و یمن و در هر جای دیگر تقدیر می کنم زیرا این شما هستید که واقعیت زن بودن را به طور دقیق معنا می کنید، این شما هستید که حقیقت زنانه زیستن را در ساحت خانواده و اجتماع تبیین می کنید، این شما هستید که شیوه های همسری، مادری، خواهری و خویشاوندی را علاوه برگفتار و رفتار، با صبر خود به تصویر کشیده اید، این شما هستید که با پرورش مردان شجاع و فرزانه، هر دو جریان استکبار سنتی و استثمار مدرن را به زانو درآورده اید، این شما هستید که زنان جهان را از کنج عافیت و زندگی روزمره در اداره، مغازه و خانه و مزرعه فراخوانده اید، این شما هستید که ربوبیت تشریعی حق تعالی را در خویشتن و در  خانواده  و جامعه محقق ساخته اید، این شما هستید که برای نجات زمین و انسان به پاخواسته اید، این شما هستید که همراه شهیدان دعوت حق را لبیک گفته اید و راه عبور از خود پرستی به خدا پرستی را نشان داده اید، این شما هستید که به حق، دختران ابراهیم سلام الله علیه هستید و ادعایش را که فرمود «انی لا احب الافلین» محقق کرده اید، این شما هستید که راه ساره و هاجر و آسیه (سلام الله علیهم)، را ادامه می دهید. 🔹پس ای پیروان راستین مریم (س) نوشیدن شوکران غم گوارایتان باد. ای شهروندان جهان عشق رسیدن به این همه بزرگواری مبارکتان باد. ای رهبران واقعی در جهان معنوی، اشک های زیر چادر گوارایتان باد. ای معلمان عشق که در عصر منفعت مشق محبت می آموزید، پیوندتان با شهدای راه حق گوارایتان باد. ای سالکان طریق انبیاء رسیدن به مقامات ایمان و تقوا مبارکتان باد. ای زینبیان تا دستیابی به مقام عظمای «صبار شکور» راهی نمانده است و قسم به خون شهیدان، قسم به خون رهبران شهیدان، قسم به خون بانوان شهید، هرگز از پای نخواهیم نشست و نخواهیم شکست. 🔹«االلهم ارزقنا شفاعه الحسین علیه السلام یوم الورود و ثبت لنا قدم صدق عندک مع الحسین و اصحاب الحسین» معراج شهدا🥀 @mearaj_shohada313
🙃🌿💞 از وقتۍ ڪاظم رفته بود لبنان خبر؎ از او نداشتم در فراق او افسردگۍ گرفته بودم و نحیف و لاغر شده بودم مادرشوهرم به بهانه پیدا ڪردن ڪاظم مرا آورد اهواز ڪه از این حال و هوا بیرون بیایم وقتۍ اتفاقی در خیابان پیدایش ڪردم زبانم بند آمده بود و پایم بۍحس شده بود و دیگر توان راه رفتن نداشتم خانه ڪه آمدیم و رنگ و رویم را دید خیلۍ ناراحت شد محڪم مۍزد رو؎ پایش و سرش را تڪان مۍداد وا؎ اڪرم! نگو مریض شدم ڪه دیوانه‌ام مۍڪنۍ،مرا شرمنده مۍڪنۍ من ڪیم ڪه به خاطر من ظالم خودت را به سختۍ مۍانداز؎؟! تبخالۍ گوشه لبش بود وقتۍ پرسیدم: حالا بگو لبت چه شده؟ اشڪش جــار؎ شد اشڪ‌هایم را با گوشه انگشتش پاڪ ڪرد و سرش را انداخت پایین و گفت: در این مدت این همه سختۍ ڪشید؎ و قیافه‌ات شبیه بیماران روانۍ شده،آن وقت تو نگران تبخال رو؎ لب منۍ! حال و هـوایی داشت آن روز :)💔 🖤 معراج شهدا🥀 @mearaj_shohada313
کناره سفره عقد نشستیم عاقد پرسید: عروس خانم مهریه رو می بخشند که صیغه موقت رو فسخ کنیم؟ به حمید نگاه کردم، گفتم: نه من نمی بخشم!😕 نگاه همه با تعجب به من برگشت، ماتشان برده بود، پدرم پرسید: دخترم مهریه رو می گیری؟ رک و راست گفتم : بله می گیرم. حمید خندید و گفت: چشم مهریه رو میدم، همين الان هم حاضرم نقدا پرداخت کنم. عاقد لبخندی زد و گفت: پس مهریه طلب عروس خانوم، حتماً باید آقا داماد این مهریه رو پرداخت کنه. بعد از خواندن خطبه عقد دائم به رستوران رفتیم، تا غذا حاضر بشود، حمید پانزده هزار تومان شمرد، به دستم داد و گفت: این هم مهریه شما خانوم! پول را گرفتم و گفتم: اجازه بده بشمارم ببینم کم نباشه! 😌 حمید خندید و گفت: هزار تومان هم بیشتر گیر شما اومده،😂🥲 پول را نشمرده دور سر حمید چرخاندم و داخل صندوق صدقاتی که آنجا بود انداختم و گفتم: نذر سلامتی آقای من!❤️ راوی: معراج شهدا🥀 @mearaj_shohada313
کناره سفره عقد نشستیم عاقد پرسید: عروس خانم مهریه رو می بخشند که صیغه موقت رو فسخ کنیم؟ به حمید نگاه کردم، گفتم: نه من نمی بخشم!😕 نگاه همه با تعجب به من برگشت، ماتشان برده بود، پدرم پرسید: دخترم مهریه رو می گیری؟ رک و راست گفتم : بله می گیرم. حمید خندید و گفت: چشم مهریه رو میدم، همين الان هم حاضرم نقدا پرداخت کنم. عاقد لبخندی زد و گفت: پس مهریه طلب عروس خانوم، حتماً باید آقا داماد این مهریه رو پرداخت کنه. بعد از خواندن خطبه عقد دائم به رستوران رفتیم، تا غذا حاضر بشود، حمید پانزده هزار تومان شمرد، به دستم داد و گفت: این هم مهریه شما خانوم! پول را گرفتم و گفتم: اجازه بده بشمارم ببینم کم نباشه! 😌 حمید خندید و گفت: هزار تومان هم بیشتر گیر شما اومده،😂🥲 پول را نشمرده دور سر حمید چرخاندم و داخل صندوق صدقاتی که آنجا بود انداختم و گفتم: نذر سلامتی آقای من!❤️ راوی: معراج شهدا🥀 @mearaj_shohada313