🍃 جهاد ما برای وجود مقدس امام زمان"عج" جهاد با شمشیر نیست؛ جهادیست #فکری و #فرهنگی !
سلام و عرض ادب 🌹
🔹 در طرحی تحت عنوان #چله_مهدویت قصد داریم ۱۰ #یادداشت_مهدوی را جمعآوری و منتشر کنیم.
در این طرحِ پربرکت با ما همراه شده
و
یادداشتهای خود با موضوع #مهدویت را به آیدی زیر بفرستید 👈
@medadman
🎁 همراه با اهدای #جایزه به نفرات برگزیده
#رسانه_باشید و به همه دوستان و خانواده اطلاع دهید تا در این طرح سهیم شوند 🌿
✏️ @medademan
https://eitaa.com/joinchat/4259250201C60440c06cc
مداد من
✅ بسم رب الشهداء و الصدیقین ✅ گروه آدمخوارها ...!!! (۵) کاباره را رها کرد. اولین حرکتش در مسیر ر
✅ بسم رب الشهداء و الصدیقین
✅ گروه آدمخوارها ...!!! (۶)
میگفت: «عظمت را اگر خدا بدهد، میشود خمینی، با یک عبا و عمامه آمد. اما عظمت پوشالی شاه را از بین بُرد. هرچه امام بگوید همان است. امام، بزرگترین لطف خدا در حق ماست. ما حالا حالاها مونده که بفهمیم رهبر خوب چه نعمت بزرگیه، من که حاضرم جُونم رو برای این آقا فدا کنم.»
روز ورود امام (ره) به عنوان عضو گروه انتظامات فرودگاه برگزیده شد. پس از زیارت و دست بوسی امام در فرودگاه برای پاسداری از انقلاب کمر همت بست و عضو کمیته ناحیه 5 شد و خودش را دربست وقف انقلاب کرد. او هر روز برای دیدار امام به مدرسه رفاه میرفت.
چند نفر از رفقای قبل از انقلاب را جذب کمیته کرده بود. آخر شب جلوی مسجد مشغول صحبت بودند. یکی از آنها پرسید: «شاهرخ، اینکه میگن همه باید مطیع امام باشن، یا همین ولایت فقیه، تو اینو قبول داری!؟ آخه مگه میشه یه پیرمردِ هشتاد ساله کشور رو اداره کنه!؟»
شاهرخ کمی فکر کرد و با همان زبان عامیانه خودش گفت: «ببین، ما قبل از انقلاب هر جا میرفتیم، هر کاری میخواستیم بکنیم، چون من رو قبول داشتید، روی حرف من حرفی نمیزدید، درسته؟ هر جایی احتیاج داره یه نفر حرف آخر رو بزنه، کسی هم روی حرف اون حرفی نزنه. حالا این حرف آخر رو، تو مملکت ما کسی میزنه که عالم دینِ، بنده واقعی خداست، خدا هم پشت و پناه ایشونه.»
بعد مکثی کرد و گفت: «به نظرت، غیر از خدا کسی میتونست شاه رو از مملکت بیرون کنه، پس همین نشون میده که پشتیبان ولایت فقیه خداست. ما هم باید به دنبال امام عزیزمون باشیم. در ثانی ولی فقیه کار اجرایی نمیکنه بلکه بیشتر نظارت میکنه.!!»
👈 ادامه دارد ...
✏️ @medademan
https://eitaa.com/joinchat/4259250201C60440c06cc
#تقویم_نگار 🗓
☘ پنجشنبه
🔅 ۲۰ خرداد ماه ۱۴۰۰
🌙 ۲۹ شوال ۱۴۴۲
🎄 ۱۰ ژوئن ۲۰۲۱
🔎رویدادهای مهم تاریخی امروز:
🔸روز جهانى صنايع دستى
🔹وفات آیةالله «سید حسین کوه کمره ای» (۱۲۶۱ش)
🔸ولادت «عبدالفتاح عبدالمقصود» (۱۲۹۱ش)
🔹وفات «محمد علی حائری قمی» (۱۳۱۸ش)
🔸شهادت آیةالله «سیدمحمدرضا سعیدی» (۱۳۴۹ش)
🔹عزل «بني صدر» از فرماندهي كل قوا (۱۳۶۰ش)
🔸وفات «حاج آقا حسن قمی» (۱۳۸۶ش)
🔹هلاكت قوم عاد به امر پروردگار
🔸وفات آیةاللَّه «وحيد بهبهاني» (۱۲۰۵ق)
🔹انعقاد عهدنامه گلستان روسيه و ایران(۱۲۲۸ق)
🔸وفات آیةالله «محمدتقی آملی» (۱۳۹۱ق)
🔹 اجلاس مجمع جهانی اهل بیت «ع» (۱۴۳۶ق)
✏️ @medademan
https://eitaa.com/joinchat/4259250201C60440c06cc
🔆 امسال #تابستان برای نونهالان خود چه برنامه ای دارید؟
اگر #حوصله بچه ها تو خونه سر رفته ... 😓
اگر دنبال کلاس #خلوت میگردید ... 😍
اگر دوست دارید فرزند شما با سورههای #قرآن آشنا بشه ... 📖
اگر دوست دارید فرزند شما با #اشعار زیبا آشنا بشه ... 📚
اگر دوست دارید فرزند شما #آداب_معاشرت زیباتری داشته باشه ... 😊
اگر ...
پس #ما_را_در_تربیت_فرزند_خود_شریک_کنید.!
برای تابستان 0⃣0⃣4⃣1⃣ بچه های خانواده رو بیارید؛
4⃣ تا 8⃣ ساله ها رو!
❌ ظرفیت هر کلاس ۵ نفره
🏠 پیش دبستانی شکوفه های رضوی؛ ابتدای خیابان سعدی ۰۹۳۶۶۰۹۳۳۰۳
#مکتب_خانه_قرآنی_امام_رضا (ع)
✏️ @medademan
https://eitaa.com/joinchat/4259250201C60440c06cc
✅ یا ستار العیوب
✅ جاهلیت مدرن...
یادش به خیر! من وپا دوستان صمیمی بودیم. مایه آبرو و عزت هم. هرجا که احساس ناامنی می کرد به سراغ من می آمد ومن نیز در حفاظت و پوشش سنگ تمام می گذاشتم. آن زمان ها هرکس بدون من در محل عام ظاهر می شد، بی کلاس و بی فرهنگ بود؛ اما امروز تبدیل به یک فرهنگ و کلاس شده است. کم کم نازک و نازک تر و کوتاه و کوتاه تر شدم. انگار من را به سخره گرفته اند. با پوشیدن شلوار نود سانتی و یک خلخال برای نامحرمان می شوند نور علی نور!
نمیدانم علت چیست؟ شاید تورم و گرانی دولت تدبیر و امید آنها را مجبور به خرید این گونه شلوارها کرده، شاید هم نه، تولید کنندگان برای صرفه جویی در پارچه دست به چنین اقدامی زدند وشاید...
هرچه هست این همان جاهلیت مدرن است که در 1400 سال پیش نیز زنان خلخال به پا کرده و در کوچه ها جلوه گری و دل پیامبر را آزرده می کردند.
چگونه حرف از دین و مذهب و آداب و سنت که می شود؛ می گویند: دین برای 1400 سال قبل بود ولی کور کورانه سنت های غلط آن زمان را پیروی می کنند.
ای پدران و مادران و همسران! دینتان را به دنیا نفروشید و به ناموس و غیرت خود، چوب حراج نزنید که فردای قیامت در پیشگاه خداوند مسئول هستید.
✍ هاجر تقدیری
🗓 بهار 1400
✏️ @medademan
https://eitaa.com/joinchat/4259250201C60440c06cc
✅ به نام خدای حنان و منان
✅ شب های گندله...! (۳)
ماه مبارک رمضان تمام شد. بیش از دو هفته از ماه آرامش می گذرد. در این سه دهه که مهمان مسجد غریب و مظلوم صنعت بودم چیزهای زیادی دیدم. از دغدغه برخی مسؤولین مربوطه تا بی تفاوتی برخی دیگر، از سؤالات زیادی که کارگران و کارمندان کارخانه داشتند تا تعجب برخی آخوند ندیده ها از حضور یک طلبه در مجموعه صنعت، از ... تا ...
به هر ترتیب گذشت. یک مساله ای که باید به جد پیگیری شود و بنظر می رسد قابل مماشات نباشد، قانونی شدن برخی امور از جمله انجام کارهای فرهنگی در صنعت است. حضور یک طلبه یا هر فعال فرهنگی دیگر بایستی در چهارچوب ضوابط و قوانینی باشد که دل فرهنگی کاران گرم و خیال مراجعه کنندگان راحت باشد. برخی از کارکنان جهت مراجعه به روحانی و بیان سوالشان، دلهره دارند که نکند محکوم به کم کاری یا از کار فرار کردن شوند! زیرا یک سوال و جواب ساده حداقل چند دقیقه ای زمان می برد.
پیشنهاد می شود؛ رئیس جوان و پا بکار #سازمان_تبلیغات ، بعنوان متولی ارسال مبلّغ، این قانونی شدن ها را پیگیری نماید.
✍ جواد حاجی اکبری
🗓 بهار 1400 ش
✏️ @medademan
https://eitaa.com/joinchat/4259250201C60440c06cc
مداد من
✅ بسم رب الشهداء و الصدیقین ✅ گروه آدمخوارها ...!!! (۶) میگفت: «عظمت را اگر خدا بدهد، میشود خمین
✅ بسم رب الشهداء و الصدیقین
✅ گروه آدمخوارها ...!!! (۷)
داش مشتی تهرانی دیروز، برادر بسیجی امروز شده بود.! این بردار عزیز! در مسیر ترقی و دلدادگیش به سلاله زهرا (س)، پرونده اعمال خود را که تا دیروز یک صفحه دو کلمه ای بیشتر نداشت؛ الواطی و اربده کشی، روز به روز وزین تر و وزین تر کرد.! وقتی از گذشته زندگی خودش حرف میزد داستان حُر را می گفت و خودش را حُر نهضت امام میدانست. میگفت: «حُر قبل از همه به میدان کربلا رفت و به شهادت رسید، من هم باید جزء اولینها باشم.!» در همان روزهای اول جنگ نیز از همه جلوتر، پا به عرصه گذاشت.
گوشه ای از این پرونده عبارت است از؛
• نمازش را اول وقت و در مسجد میخواند، رفقایش هم عوض شده بود. نیمه شبی بود. با لباسهای خونی به خانه آمد. مادر باعصبانیت رفت جلو و گفت: «معلوم هست کجایی، آخه تا کی میخوای با مامورها درگیر بشی، این کارها به تو چه ربطی داره. یکدفعه میگیرن و اعدامت میکنن پسر!»
نشست روی پله ورودی و گفت: «اتفاقاً خیلی ربط داره، ما از طرف خدا مسئولیم! ما با کسی درگیر شدیم که جلوی قرآن و اسلام ایستاده.!!» بعد به ما گفت: «شما ایمانتون ضعیفه، شما یا به خاطر بهشت، یا ترس از جهنم نماز میخونی، اما راه درست اینه که همه کارهات برای خدا باشه.!!»
مادرگفت: «به به، داری ما رو نصیحت میکنی، این حرفای قشنگو از کجا یاد گرفتی!؟» خودش هم خندهاش گرفته بود. گفت: «حاج آقا تو مسجد میگفت.»
• اوایل بهمن، از شب تا صبح بیشتر کابارهها و دانسینگهای تهران را آتش زدند. همان جاهایی که شاهرخ می گفت برای یهودی هاست و خیلی از دختران مسلمان همین جا بیآبرو شدند.
• تنها دارایی اش را که یک ماشین پیکان بود، فروخت و خرج بچه های مسجد و انقلاب کرد.
• در غائله کردستان وقتی امام دستور داد «به یاری رزمندگان بروید»، بدون معطلی به کردستان رفت. اولین بار در همین عملیات بود که از ناحیه پا جانباز شد. حماسههای او در سنندج، سقز، شاه نشین و بعدها در گنبد و لاهیجان و… هنوز در خاطره ها باقی است.
👈 ادامه دارد ...
✏️ @medademan
https://eitaa.com/joinchat/4259250201C60440c06cc
مداد من
✅ بسم رب الشهداء و الصدیقین ✅ گروه آدمخوارها ...!!! (۶) میگفت: «عظمت را اگر خدا بدهد، میشود خمین
✅ بسم رب الشهداء و الصدیقین
✅ گروه آدمخوارها ...!!! (۷)
داش مشتی تهرانی دیروز، برادر بسیجی امروز شده بود.! این بردار عزیز! در مسیر ترقی و دلدادگیش به سلاله زهرا (س)، پرونده اعمال خود را که تا دیروز یک صفحه دو کلمه ای بیشتر نداشت؛ الواطی و اربده کشی، روز به روز وزین تر و وزین تر کرد.! وقتی از گذشته زندگی خودش حرف میزد داستان حُر را می گفت و خودش را حُر نهضت امام میدانست. میگفت: «حُر قبل از همه به میدان کربلا رفت و به شهادت رسید، من هم باید جزء اولینها باشم.!» در همان روزهای اول جنگ نیز از همه جلوتر، پا به عرصه گذاشت.
گوشه ای از این پرونده عبارت است از؛
• نمازش را اول وقت و در مسجد میخواند، رفقایش هم عوض شده بود. نیمه شبی بود. با لباسهای خونی به خانه آمد. مادر باعصبانیت رفت جلو و گفت: «معلوم هست کجایی، آخه تا کی میخوای با مامورها درگیر بشی، این کارها به تو چه ربطی داره. یکدفعه میگیرن و اعدامت میکنن پسر!»
نشست روی پله ورودی و گفت: «اتفاقاً خیلی ربط داره، ما از طرف خدا مسئولیم! ما با کسی درگیر شدیم که جلوی قرآن و اسلام ایستاده.!!» بعد به ما گفت: «شما ایمانتون ضعیفه، شما یا به خاطر بهشت، یا ترس از جهنم نماز میخونی، اما راه درست اینه که همه کارهات برای خدا باشه.!!»
مادرگفت: «به به، داری ما رو نصیحت میکنی، این حرفای قشنگو از کجا یاد گرفتی!؟» خودش هم خندهاش گرفته بود. گفت: «حاج آقا تو مسجد میگفت.»
• اوایل بهمن، از شب تا صبح بیشتر کابارهها و دانسینگهای تهران را آتش زدند. همان جاهایی که شاهرخ می گفت برای یهودی هاست و خیلی از دختران مسلمان همین جا بیآبرو شدند.
• تنها دارایی اش را که یک ماشین پیکان بود، فروخت و خرج بچه های مسجد و انقلاب کرد.
• در غائله کردستان وقتی امام دستور داد «به یاری رزمندگان بروید»، بدون معطلی به کردستان رفت. اولین بار در همین عملیات بود که از ناحیه پا جانباز شد. حماسههای او در سنندج، سقز، شاه نشین و بعدها در گنبد و لاهیجان و… هنوز در خاطره ها باقی است.
👈 ادامه دارد ...
✏️ @medademan
https://eitaa.com/joinchat/4259250201C60440c06cc
#تقویم_نگار 🗓
☘ جمعه
🔅 ۲۱ خرداد ماه ۱۴۰۰
🌙 ۳۰ شوال ۱۴۴۲
🎄 ۱۱ ژوئن ۲۰۲۱
🔎رویدادهای مهم تاریخی امروز:
🔸ويران شدن شهر قديمي «لار» در اثر زلزله (۱۳۴۰ش)
🔹وفات دکتر «محمد خزائلي» (۱۳۵۳ش)
🔸عمليات فرمانده كل قوا در منطقه دارخوين (۱۳۶۰ش)
🔹وفات «سید هاشم حداد» (۱۳۶۳ش)
🔸انتخابات دوره ششم رياست جمهوري (۱۳۷۲ش)
🔹وفات «سید محمد باقر امامی» (۱۳۸۶ش)
🔸وفات «رحمت الله فشارکی» (۱۳۹۳ش)
✏️ @medademan
https://eitaa.com/joinchat/4259250201C60440c06cc
✅ به نام خالق حکیم
✅ همدم نامانوس
در یکی از روزهای سرد زمستان، که برف سنگینی همه جاراسفیدپوش کرده بود؛ بعد از مدتی جستجو درمورد کار بیرون منزل، وقتی خسته ودرمانده وارد خانه شدم؛ کنار بخاری داخل اتاق نشستم. و درهنگامی که داشتم؛ بدن یخ زده خود راگرم می کردم؛ باز مطابق روزهای قبل روزنامه هایی راکه خریده بودم؛ درمقابل خود قرار داده، ویکی یکی ورق زدم. تا به صفحه نیازمندیهای یکی از روزنامه ها رسیدم. بادقت شماره ها وآدرسهایی که جهت اشتغال به کار، درآن صفحه درج شده بود؛ نگاه کردم. برخی در حیطه شخصیتی من نبود؛ به سرعت از آنها گذشتم. بعضی از کارها برایم خوشایند بود. چندتایی راتماس گرفتم. ولی هیچکدام از آنها با شرایط من موافقت نکردند. کم کم داشتم ناامید میشدم. تلفن را رها کرده، مشغول کار های خانه شدم. ناگهان زنگ تلفن به صدا در آمد. توجهی نکردم. باز زنگ زدنها ادامه داشت. گوشی را برداشتم.
الو بفرمایید...
سلام شما چند روز پیش جهت کار در منزل تماس گرفته بودید. موردی هست که نیاز به خدمتکار دارند. اگر مایلید شما را به آنجا معرفی کنم؟؟
ابتدا کمی مکث کرده با خودم گفتم:《اگر این کار را هم رد کنم؛ دیگر کاری برایم پیدا نمی شود.》
بخاطر همین سریع موافقتم را اعلام کرده، با عجله گفتم:《از چه زمانی می توانم شروع به کار کنم؟》
گفتند:《ازفردا.》
از تماس گیرنده آدرس محل کار راگرفتم.فردا در اولین فرصت با شوق و ذوق وصف ناپذیری، آماده رفتن به آن محل شدم. بعد از مدتی تحقیق و پرس و جو بالاخره آدرس را پیدا کردم. خانه ای مجلل، با دیوارهایی مزین با سنگ مرمر، پنجره های مشبک باپرده هایی بارنگ آبی.
زنگ خانه را به صدا در آوردم. مدتی نگذشت؛ که در باز شد. با تعجب از خود پرسیدم، چگونه بدون سوال از من درب خانه باز شد؟!!
وارد حیاط خانه شدم زیبایی آن وصف ناپذیر بود. با عجله از حیاط گذشتم. به داخل خانه وارد شدم. داخل خانه، خانم میانسال با همسرش زندگی می کردند. مرا که دیدند؛ به گرمی از من استقبال کردند. باراهنمایی آنها درگوشه ای از اتاق نشستم. مشغول صحبت کردن با آنها شدم. بعد از مدتی وقتی نگاهم را به اطراف خانه دوختم؛ ناگهان ترس عجیبی تمام وجودم رافراگرفت.
👈 ادامه دارد ...
✍ عسکریه
🗓 خرداد۱۴۰۰
#موسسه_فقه_آل_محمد
✏️ @medademan
https://eitaa.com/joinchat/4259250201C60440c06cc
مداد من
🍃 جهاد ما برای وجود مقدس امام زمان"عج" جهاد با شمشیر نیست؛ جهادیست #فکری و #فرهنگی ! سلام و عرض ادب
🌞 سلام و ظهر به خیر
در مورد #چله_مهدویت لازم است نکتهای را اطلاعرسانی کنیم 👇
این طرح، فقط مخصوص شرکتکنندگان در دورههای یادداشتنویسی نیست؛
بلکه تمامیِ #علاقهمندان به قلم و نویسندگی را شامل میشود.
از همراهیتان، خیالی جمع داریم؛
در انتشار این طرح و رساندنش بدست اهلِ آن یاریمان کنید🌹
✏️ @medademan
https://eitaa.com/joinchat/4259250201C60440c06cc