از خود به آغوش خودم پناه میبرم
دیوانه ای را با خودم به چاه میبرم
در کار خود مانده ام از آنچه می کشم!
شادی به مردم می فروشم، آه میبرم ...
از واقعیت جز سرابی تلخ هیچم نیست
چنگ می کشم خیال را تا ماه میبرم
افسوس که در این بازی بی منطق دنیا
سر را ز دست داده ام ،کلاه میبرم...
من آن تضاد قبرم از تاریکی و کفن
سفید برایم دوختند ،سیاه میبرم...
در بعد بی اندازه ی دریایی تنهایی
از خود به آغوش خودم پناه میبرم ....
حسین وصال پور
#شعرگرافی
#آموزش_پیشرفت_اشتغال
•┈••✾•✨🌺✨•✾••┈
🔹️رسانه طلوع
https://eitaa.com/media_toloue