eitaa logo
رسانه الهی
364 دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
713 ویدیو
12 فایل
خدایا چنان کن سر انجامِ کار تو خشنود باشی و ما رستگار ارتباط با ما @Doostgharin
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌸🍃🌸🍃🌸 روزی شاگرد یک از او خواست که به او درسی به یاد ماندنی دهد. استاد از شاگردش خواست کیسه نمک را نزد او بیاورد. سپس مشتی از نمک را داخل لیوان نیمه پری ریخت و از او خواست همه آن آب را بخورد. فقط توانست یک جرعه کوچک از آب داخل لیوان را بخورد، آن هم به سختی.😝 استاد پرسید: «مزه اش چطور بود؟» شاگرد پاسخ داد: «خیلی شور و تند است، اصلاً نمی شود آن را خورد.»😏 استاد از شاگردش خواست یک مشت از نمک بردارد و او را همراهی کند. رفتند تا رسیدند کنار دریاچه. استاد از او خواست تا نمکها را داخل دریاچه بریزد. سپس یک لیوان آب از دریاچه برداشت و به شاگرد داد و از او خواست آن را بنوشد. شاگرد براحتی تمام آب داخل لیوان رو سر کشید. استاد این بارهم از او مزه آب داخل لیوان را پرسید.🤔 شاگرد پاسخ داد: «کاملا معمولی بود.»😊 استاد گفت: «رنجها و سختیهائی که انسان در طول زندگی با آنها روبرو می شود همچون مُشتی است و اما این روح و قدرت پذیرش انسان است که هر چه بزرگتر و وسیعتر می شود، می تواند بار آن همه و اندوه را براحتی کند. بنابراین سعی کن یک باشی تا یک لیوان آب.»✅ رسانه الهی 🕌 @mediumelahi 🌸🍃🌸🍃🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
AUD-20220119-WA0090.mp3
5.84M
قسمت ۲۰ ❌ این‌کلمه‌درهردوحالت‌نتیجه‌منفی‌میده 📒 لطفا شروع کن زمان هایی را برای خودت خلوت داشته باش و در دفترچه ات یادداشت برداری کن✍ رسانه الهی 🕌 @mediumelahi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌸🍃🌸🍃🌸 📚 ملانصر الدین سندی داشت که باید قاضی شهر آن را تایید می کرد اما از بخت بد او قاضی هیچ کاری را بدون رشوه انجام نمی داد .👀 ملا هم آه در بساط نداشت که با قاضی شریک شود و کار تایید سند را به انجام برساند 🤔 این بود که کوزه ای برداشت و آن را پر از خاک کرد و روی آن عسل ریخت بعد کوزه ی عسل و سند را برداشت و نزد قاضی رفت کوزه را پیشکش کرد و درخواستش را گفت🗣 قاضی همین که در پوش کوزه را برداشت و عسل را دید بی فوت وقت سند را تایید کرد و هر دو شاد و خندان از هم خداحافظی کردند .😋😍 چند روز گذشت قاضی به حیله ی ملانصرالدین پی برد یکی از نزدیکان خود را به خانه ی ملا فرستاد و پیغام داد که در سند اشتباهی شده👌 ملا به فرستاده قاضی جواب داد از طرف من سلامی گرم به قاضی برسان و بگو اشتباه در سند نیست در کوزه‌ی عسل است.😂😂😂😂 رسانه الهی 🕌 @mediumelahi 🌸🍃🌸🍃🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
4_5825543234834663304.mp3
7.31M
قسمت ۲۱ 🧠🖌 تمرین دستمال کاغذی ❤️ عزیزم نکنه در شلوغ پلوغی های این زمونه ای که گاهی خیلی بد میشه تو خودِ واقعی قشنگ و با ارزشت رو از یاد ببری؟ ❤️ تو خیلی ارزشمندی اجازه نده موانع جلوی رشد و موفقیت تو رو بگیره ❌ نذار در رَحِم دنیا خودِ ارزشمند تو بد رشد کنه.... رسانه الهی 🕌 @mediumelahi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
4_5827853029591746491.mp3
7.51M
قسمت ۲۲ 🧠🖌 ما قرآن نخوردیم‼️ برای همین گرسنه ایم.‌‌.‌‌.. ❌۴۰ سال قرآن خوندیم اما قرآن نخوردیم 🔹 چقدر عجیب! یعنی تمام فرکانس های جهان با من تنظیم شده⁉️ 🔹 این آیه قرآن چه حرف عمیقی داره به ما میگه 🔹 آخه مگه من کی ام⁉️ یعنی من اینقدر با ارزشم؟ 🔹 سوال اصلی: حالا من با اینهمه ارزش برای چی آفریده شدم؟ برای صبحونه و ناهار و شام و کارهایی که حیوانات هم میکنن؟ فقط همین؟ رسانه الهی 🕌 @mediumelahi
گوزنی بر لب آب چشمه ای رفت تا آب بنوشد، عکس خود را در آب دید🦒 پاهایش در نظرش باریک و اندکی کوتاه جلوه کرد. غمگین شد.😔 اما شاخ های بلند و قشنگش را که دید شادمان و مغرور شد.👀 در همین حین چند شکارچی قصد او کردند. گوزن به سوی مرغزار گریخت و چون چالاک میدوید، صیادان به او نرسیدند😍 اما وقتی به جنگل رسید🌴🌵🌲 شاخ هایش به شاخه درخت گیر کرد و نمیتوانست به تندی بگریزد. 😲 صیادان که همچنان به دنبالش بودند سر رسیدند و او را گرفتند.😱 گوزن چون گرفتار شد با خود گفت: دریغ پاهایم که ازآنها ناخشنود بودم نجاتم دادند✅ اما شاخ هایم که به زیبایی آن ها می بالیدم گرفتارم کردند !😔 چه بسا گاهی از چیزهایی که از آنها ناشکر و گله مندیم، پله ی باشد✌️ و چیزهایی که در رابطه با آنها مایه ی سقوطمان باشد😔 رسانه الهی 🕌