✨یا رب
در این ماه آخر سال
عشق را به تمام خانه ها ببخش ✅✅✅
محبت زیاد ❤️
مهربانی فراوان❣
و خیر و برکت عظیم را
در زندگی همه ما جاری کن ✅✅✅
✨ #خدایا
دلهای مارا پاک کن✅✅
از هر چه نا زیباست❌
و مردم کشورم را
از تمام ناملایمات و بیماریها
حفظ بفرما☺️☺️
#آمیـنیـاربالـعـالـمیـن 🤲
رسانه الهی🕌 @mediumelahi
رسانه الهی
#رمان_مذهبی_از_جهنم_تا_بهشت #قسمت_هفدهم ساعت یازده صبح با صدای گوشی از خواب بیدار شدم. یاسمین بود.
#رمان_مذهبی_از_جهنم_تا_بهشت
#قسمت_هجدهم
ساعت پنج بعدازظهر بود. بابا که مغازه بود ، مامانم که طبق معمول پاتوق همیشگی آشپزخونه. دلم حسابی گرفته بود دلم میخواست برم با امیرعلی حرف بزنم ولی داشت تو اتاقش درس میخوند. دل رو زدم به دریا در زدم و بعد از اینکه اجازه ورود داد رفتم تو.
امیرعلی: سلام بر خواهر شیطون خودم. میگم خوب شد عمو رفتا دلیلی شد که به ماهم سر بزنی. تازه الان فهمیدم یه خواهری هم دارم.
_ سلام.
امیرعلی:خانم دکتر چرا ناراحتی؟
_ اولا که جوجه مهندس! کی رو دیدی با یه ترم درس خوندن دکتر بشه که من دومیش باشم. بعدشم دلم گرفته.
امیرعلی: اونوقت جوجه مهندسو با من بودی؟
_ کمی تا حدودی. امیر تو وقتی دلت میگیره چیکار میکنی ؟
امیرعلی: موقعیت جور باشه امامزاده صالح، شاه عبدالعظیم ، و و و مزار شهدا.
_ پروفسور تو هم چه پیشنهادایی میدیا . اونم به من.
امیرعلی: خواهر پروفسور پیشنهاد نبود. در ضمن بعضی وقتا هم درددل میکنم.
_ با کی؟
امیرعلی_ همون پسر خوشگل و خوشتیپه.
_ داداش خل شدی رفت . پاشو پاشو ببرمت دکتر. با مرده حرف میزنی. نکنه رفتی تو کار احضار ارواح؟
امیرعلی: اولا که شهید شده. دوما شهدا زندهان . بعدشم میتونی یه بار امتحان کنی.
_ مثله تو خل بشم؟
امیرعلی: این خل شدن به آرامشش می ارزه.
آرامش ! یاد مشهد افتادم؛ چه آرامشی داشت اون جا. کلا حسابش با زمین جدا بود. ولی نمیتونستم با یه شهید درددل کنم. از کجا میخواست بشنوه.
_ امیر.
امیرعلی: جونم ؟
_ خانواده ما و خاله اینا و مامان بزرگ اینا و بقیه فامیل همه مذهبین ، درسته؟
امیرعلی: خب؟
_ پس علت این همه تفاوت چیه؟ چرا مامان بزرگ اینا انقدر سخت میگیرن؟ یا بهتره بگم چرا اسلام انقدر سختگیره.
#ادامه_دارد.
#ح_سادات_کاظمی
رسانه الهی 🕌 @mediumelahi
🌸🌸🌸🌸🌸
یار بی قرین آمد
شهریار دین آمد
چشم شیعیان روشن
فخر ساجدین آمد
#میلاد_امام_سجاد(ع)🌺🌟
#مبارڪـباد🌺🌟
رسانه الهی 🕌 @mediumelahi
🌸🌸🌸🌸🌸