eitaa logo
رسانه الهی
351 دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
685 ویدیو
12 فایل
خدایا چنان کن سر انجامِ کار تو خشنود باشی و ما رستگار ارتباط با ما @Doostgharin
مشاهده در ایتا
دانلود
🌸🍃🌸🍃🌸 ⭕️از "" غافل نباشید ⭕️ بسیاری از مردم به هنگام گفتگو، کلماتی مخرب را ادا میکنند،مثل: مریضم، ورشکست شدم، جانم به لبم رسید، بد شانسم و.... به یاد داشته باشید،از سخنان تو، بر تو حکم خواهد شد.👌 کلامتان بی اثر باز نخواهد گشت، و آنچه را بر زبان رانده اید بجاخواهد آورد.👌 پس کلامتان را عوض کنید،تا جهان شما دگرگون شود.👌 رسانه الهی 🕌 @mediumelahi 🌸🍃🌸🍃🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌸🍃🌸🍃🌸 کسی در خیالم میگفت:👇 فرض کن شده و نامه اعمالت رو آوردن...📜🤔 توش نگاه می‌کنی می‌بینی نوشته ۱۰۰,۰۰۰ نفر رو کرده!!😳😳 از تعجب شاخ‌ درمیاری: «این چیه؟ من کی این کارو کردم که خودم‌ خبر ندارم ؟!!!»😍😍😍 مأمور حساب و کتاب: «این آثار نهی از منکرهاته تا سال‌ها پس از مرگت!»😊 ▫️این همه...!!! نکنه به ریال نوشته😳 ▪️نه بابا ریال چیه؟ ▫️آخه من که هر چی نهی از منکر کردم خیلیا «به تو چه» و «تو‌ نگاه نکن» و این حرفا جواب می‌دادن... چه اثری؟!🤔 ▪️جلوی تو این حرفا رو می‌زدن. بعدتر که می‌رفتن و به حرفت و رفتار مؤدبانه‌ات فکر می‌کردن تأثیر می‌گرفتن اما خودت بی خبر بودی...😇 ▫️بازم این همه نمی‌شه!🤔 ▪️بعضیاشونم چون قبل از تو کسی بهشون تذکر داده بود اما فقط ۱ نفر بود بی‌اثر بود. تو گفتی شد دو‌ نفر و اثر گذاشت...😊 ▪️بازم این همه نمیشه!!🤔 ▫️خیلیا هم بچه‌ها و‌ نسل خانمایی هستن که شدن... از مادرشون که تو با تذکرت باحجابشون کردی اثر مثبت گرفتن... با واسطه ثوابش مال تو هم شده...😉 ▫️ولی بازم این همه نمیشه...!🤔 ▪️خیلی از محجبه‌ها از تو ثابت قدم‌تر شدن... ▫️خب، بازم ایـــن همه نمیشه... !!🤔 ▪️توی دنیا که بودی، مگر این آیه رو نخونده بودی که هر کس کار خوب انجام بده «فله عشر أمثالها..» ده برابر براش حساب می کنن؟؟؟😠 ▫️چرا، خوندم... اما بازم ایـــن همه... !!!🤔 ▪️بفرما... اینم اجر توهیناییه که توی این راه شنیدی... 🌹 ▫️وااااای... عجب اجری‌...😍😍 کاش بیشتر از اینا بهم توهین می‌کردن... کاش میزدن تو گوشم، کاش می‌کشتنم... با این حساب اجر چیه؟🤔 ▪️اون مقامش خیلی خاصه👌 شماها نمی‌بینید. وگرنه از حسرت کلی غبطه میخوردین... بهتون رحم کردن که بی خبر گذاشتنتون. ▫️خوش به سعادتش... ▪️یه مژده هم دارم برات...☺️ ▫️چی هست؟ ▪️صفحه پشتی نامه عملت رو نگاه کن... ▫️اینجا...؟! أ....!!!! آخ جوووون، این چیه؟ چقدر زیاده... همش مال منه😃 ▪️بله، توی دنیا یه خاطره امر به معروف برای یه کانال فرستادی، خیلیا خوندن و و رو‌ شروع کردن... 👌 و....🌻 رسانه الهی 🕌 @mediumelahi 🌸🍃🌸🍃🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
رسانه الهی
✿❀ ﴾﷽﴿ ❀✿ ❀✿ #رمان_قبله_من #قسمت_بیستم #بخش_سوم ❀✿ ڪنارم میشیند. نگاهش پر ازسوال است! اماتڪ تڪشان ر
✿❀ ﴾﷽﴿ ❀✿ ❀✿ ❀✿ بابات میگھ ڪارداری.درستم رفتے آلمان خوندی تموم شد. بیست و پنجو رد ڪردی.میخوای بمیریم حسرت عروسیت بمونھ بھ دلمون. یلدا_ خب اون چے گفت؟ _ هیچے! میگھ دختره بدردمن نمیخوره! .... یلدا شانھ بالا میندازد. نمیخواهم بعدها فوضول صدایم ڪنند اما بے اراده میگویم: خب خوشش نیومده.نمیشھ بزور زنش شھ ڪھ...شاید ....بھ دل پسرعمو نمیشینھ. آذر نگاه اندر عاقل سفیهے بمن میڪند و زیرلب میگوید: چھ بدونم شاید. درباز میشود عمو پڪر و با لب و لوچھ آویزان و پشت سرش یحیے داخل مے آیند... یڪبار دیگر نگاهش میڪنم . چقدر بزرگ شده. ❀✿ سرانگشتانم را روی عڪس ها میڪشم و نفسم راپرصدا بیرون مے دهم. یلدا یڪے یڪے تاریخشان را میگوید.بعضے هاشان خیلے قدیمے اند. زرد و محو شده اند. یڪ دیواراتاقش را آلبوم خانوادگے ڪرده. دریڪے ازعڪسها میخندد و دردیگری اخم ڪرده.تولدش ڪھ ڪیڪ روی لباسش ریختھ .جشن فارغ التحصیلے اش.سفرمشهد و ڪربلا.عروسے یسنا و یکتا.و...و... من!! باذوق سرانگشت سبابھ ام را روی صورت گرد و سفیدم درڪادر تصویر فشار میدهم: این منم!! _ آره! یڪ پیراهن ڪوتاه آبی به تن دارم.موهایم را خرگوشے بستھ اند.بزور پنج سالم مے شود. به لنز دوربین میخندم.ازتھ دل. پشت سرم یحیـے ایستاده.یازده،دوازده سالھ است.دستهایش راروی شانه های ظریفم گذاشتھ و نیشش راباز ڪرده.میخندم.بلند میگویم: یادش بخیرها! یلدا سری تڪان میدهد _ آره،زود بزرگ شدیم. یادم آمد ڪھ چقدر ازیحیـے متنفر بودم. یڪبار لاڪم را ازپنجره درخیابان پرت ڪرد.صدای خرد شدن شیشھ اش اشڪم را درآورد. میگفت: دخترنباید لاڪ قرمز بزنه بره بیرون.بزرگ شدی!بامشت بھ ڪمرش ڪوبیدم و فحشش دادم. تازه یادگرفتھ بودم. حرف بد را غلیظ میگفتم. لبم را میگزم و دردل میخندم.روی زمین یسنا نشستھ و پایش رادراز ڪرده.هم سن و سال یحیـے است. یڪدفعھ مےپرسم: یادم رفتھ دقیق چندسالتونھ باورت میشھ؟ _ یسنا بیست و هشت، یحیـے بیست و شیش ، من بیست و سھ ، یسنا بیست و یڪ _ پشت هم!چقدرسخت بوده برای آذرجون. _ مامان میگھ من قراربوده پسر شم. لڪ لڪا خنگ بودن اشتباهے آوردنم. پشت بندش مےخندد.من اما نمیخندم. زل مےزنم بھ عڪس سیاه و سفیدی ڪھ گوشھ دیواراست.یحیے روی پلھ های پارڪ نشستھ و میخندد. چقدر مشڪے به او مے آید. یلدا متوجھ نگاهم مے شود و مے پراند: آلمانھ!.. ازین عڪس بدش میاد. ولے من خیلے دوسش دارم _ چرا بدش میاد؟ _ نمیدونم! ولے عصبے میشھ اینو میبینھ. لبم راڪج میڪنم و بھ خنده اش چشم میدوزم.حس میڪنم هنوز هم از او متنفرم! مثل بچگے. ❀✿ 💟 نویسنــــــده: ❀✿ 👈 ڪپے تنها با ذڪر مورد رضایت است👉 ❀✿ رمان های عاشقانه مذهبی بامــــاهمـــراه باشــید🌹 رسانه الهی 🕌 @mediumelahi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✨ سلام محبوب من ✨ ☀ یاد شما همچون هوای دم صبح 🌅 تازه‌ می‌کند جان را کافیست لحظه‌ای یاد شما را نفس بکشیم 🕊 تا تمام وجودمان را پر کند 🤍 🤲🏻 اَللّـهُمَّ اَرِنيِ الطَّلْعَةَ الرَّشيدَةَ 🤲🏻 عج رسانه الهی 🕌 @mediumelahi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا