eitaa logo
رسانه الهی
357 دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
696 ویدیو
12 فایل
خدایا چنان کن سر انجامِ کار تو خشنود باشی و ما رستگار ارتباط با ما @Doostgharin
مشاهده در ایتا
دانلود
10.28M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
حتما این کلیپ را ببینید. 😱 🚨مرد جوانی در خیابان، خانم را صدا زده و میپرسد: امکانش هست چند دقیقه وقت شما را بگیرم؟ و بعد از آن خانم میکند که.....🤯😳😱😰😭 شاید نفر شما باشید، باشید رسانه الهی 🕌 @mediumelahi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
17.92M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴🎥ببینید/ تاثیر بسیار زیاد امر به معروف و نهی از منکر 💎امر به معروف و نهی از منکر یک وظیفه همگانی است، از تمام ظرفیت هایمان برای رشد و تعالی جامعه استفاده کنیم، حتی با یک لبخند😊 💎یادمان باشد قلب ها دست خداست شاید خدا میخواد بنده ای به واسطه تو ، به او نزدیک شود.. 💎حتی به بانوان محجبه، یادآوری کنیم که بدانند چه کار ارزشمندی انجام میدهند. 🔊🙏انتشار دهید و برسانید به دست همه تا ببینند که بانوان کم حجاب چه دلهای آماده ای دارند و نیاز به تلنگر و دست گیری من و شما.....و برای این دست گیری چه واسطه ای بهتر از امام زمان عج ❤️ 📲برای الگو برداری حتما و با تمام توان این کلیپ زیبا رو پخش کنید. 💌کاری از گروه فرهنگی مهدوی،مهدویون 313 رسانه الهی 🕌 @mediumelahi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
رسانه الهی
✿❀ ﴾﷽﴿ ❀✿ ❀✿ #رمان_قبله_من #قسمت_بیست_و_نهم #بخش_دوم ❀✿ ڪم محلے هاے من دلیل خداحافظے و اتمام حجت ا
✿❀ ﴾﷽﴿ ❀✿ ❀✿ ❀✿ آراد پوزخند مے زند و جواب میدهد: اینو باید من بپرسم! یهو سرو ڪلت پیدا شده ازمن میپرسے من ڪیشم؟! من همھ ڪارشم!! یحیـے اخم غلیظے میڪند و میتوپد: بیخود! ندیده بودمت! بندڪولشو ول ڪن! _ نڪنم؟! _ مجبوری!! یحیـے دست دراز میڪند و مچ دست آراد را محڪم میگیرد و میڪشد. بندکولھ ام آزاد میشود. بھ سرعت ازهردویشان فاصلھ میگیرم. یحیے دست آراد را رها میڪند و میگوید: دوست ندارم بدونم دقیقا چیڪاره ای!... من بھ فڪرم اعتماد دارم نھ بھ چشمام! حرفش دلم را میلرزاند، باورم نمیشود ! یعنے نمیخواهد حتے ذره ای شڪ ڪند!!؟ پشتش را بھ آراد میڪند و روبھ من میگوید: ماشین یه ڪم بالاتر پارڪھ ؛ برید سوار شید. آراد بامشت ضربھ ای بھ شانه اش میزند و بلند میگوید: وایسا بینم! چے چیو سوار شھ؟ میگم چرا خانوم دیگھ محل نمیده! یھ جوجھ رنگے پیدا ڪرده!!... لبم راباترس میگزم و میگویم: بس ڪن آراد! چهره ی یحیـے درهم میرود: میشناسیش محیا؟! محیا؟! اسمم را ...! چے شد!!؟آراد بند فڪرم را پاره میڪند: _ بله ڪھ میشناسھ ! هم ڪلاسیشم ، دوم رفیقشم ؛ سوم مابهم علاقه داریم. سرجایم خشڪ میشوم. چرا مزخرف میگوید. دهانم راباز میڪنم و به زور میگویم: یحیے...گوش نڪن! آراد ادامھ میدهد: آهااا ! الان یادم اومد؛ محیا میگفت یھ پسرعموی روانے دارم! فڪر ڪنم تویـے درستھ؟! هے میگفت اینگارڪوره... ازخود راضیھ! عقب مونده س، دیوونم ڪرده!میخواست حالتو بگیره آقایحیے. نمیدونم چے شده ڪھ میخواد سوار ماشینت شھ . پس ڪورا هم میتونن ناقلا بازی درارن آره؟! یحیـے یا یڪ خیز نرم و سریع بر میگردد ، یقھ ی آراد را میگیرد و ڪمے بلندش میڪند. پیشانے آراد را تقریبا بھ پیشانے خودش میـچسباند . نگاهش خیره در مردمڪ های لغزان آراد مانده _ ببین آقا آراد! تاصبح بشینـے داستان ببافـے برام اهمیت نداره!!... ڪاش چهارسال پیش بود جواب حرفتو یه جوری میدادم ڪھ دیگھ نتونـے دهنتو باز ڪنے ! یقھ اش را ول میڪند و بھ عقب هلش میدهد. نگاهم میڪند و باغیض میگوید: مگه نمیگم برید!! سرم راپایین میندازم و چندقدم برمیدارم که آراد دوباره میگوید: باشھ.. ولے یادت نره! این خانومے وقتے مختو گذاشت توفرغون یهو ولت میڪنھ ها! تومیمونیو حوضت! یحیـے ڪوچولو..!! قلبم ازتپش مے ایستد.برمیگیردم و بلند میگویم: دهنتو ببند! بدبخت ازحسودیت وایسادی داری چرت و پرت میگے!!...تو... یحیے دست میندازد و کولھ ام را بھ طرف خودش میڪشد. چشمهایش دودو میزند و فڪش میلرزد. _ تامن هستم تو صداتو توخیابون بلند نڪن!!!فهمیدی؟! شوڪھ بھ چشمهایش خیره میشوم. ڪوله ام رابھ دنبال خودش تاڪنارخیابان میڪشد. دستش را بلند میڪند و میگوید: یھ دربست براتون تاخونه میگیرم. انتظامات دانشگاه خبر داره این مزاحمت ایجاد میڪنه؟!.... هاج و واج بھ ماشینهایـے ڪھ ازجلویمان رد میشوند نگاه میڪنم.منظورش را نفهمیدم!.. باخشم میگوید: بعضیا از سڪوتت سو استفاده میڪنن!! مشڪل حزب اللهـے ها همینھ .تراژدی بدیھ! یڪ سمند نارنجـے مے ایستد. یحیے آدرس را بھ راننده میدهد پول راحساب میڪند. درماشین راباز میڪند تا بشینم. نگران میگویم: نزنتت! ابروهایش بالا میرود ! باتعجب به درماشین زل میزند. _ نھ!...خداحافظ.. سوار میشوم و دررا میبندد.هرچھ باشد همبازی ام بوده!..نباید بلایـے سرش بیاید! آراد یڪ احمق روانے است.دلم شور مے افتد. بھ ڪتاب دستم خیره میشوم ، جلدش تاشده. ازاسترس دردستم مچالھ اش ڪردم. ازپنجره ماشین به پشت سر نگاه میڪنم... نڪند اتفاق بدی درراه باشد. ❀✿ یحیـے لپ تابش را باز میڪند و مقابلم میگذارد. _ توی فایل شهید دات ڪام برید، دوجلد دیگھ از ڪتابای آوینے هست.... نگاهش میڪنم.. _ میشھ بگے امروز چے شد!؟ ❀✿ 💟 نویسنــــــده: ❀✿ 👈 ڪپے تنها با ذڪر مورد رضایت است👉 ❀✿ رمان های عاشقانه مذهبی بامــــاهمـــراه باشــید🌹 رسانه الهی 🕌 @mediumelahi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
10.09M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
❌قابل توجه برخی پاکتی ها‼️ ❌کجا نون و نمک (ع) را خوردید؟ که ساکتید؟ ❌برا همه چی توییت گذاشتن ولی برا آتش زدن و نه! ❌مستمع اینا چی میخواد بشه!!؟ 🎙صحبت های قابل تامل حجت‌الاسلام اللهم عجل لولیک الفرج 🤲 رسانه الهی 🕌 @mediumelahi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌸🍃🌸🍃🌸 «بطری وقتی پر است و می‌خواهی خالی‌اش کنی، خَمش می‌کنی. هر چه خم شود خالی‌تر می‌شود‌، اگر کاملا رو به زمین گرفته شود سریع‌تر خالی می‌شود. ‏دل آدم هم همین‌طور است،گاهی وقت‌ها پر می‌شود از غم، غصه، از حرف‌ها و طعنه‌های دیگران👇 می‌فرماید: هرگاه دلت پر شد از غم و غصه‌ها،برای پروردگارت خم شو و به خاک بیفت.👌 آری ، کن✅ این نسخه‌ای است که برای پیچیده است👌 رسانه الهی 🕌 @mediumelahi 🌸🍃🌸🍃🌸