رسانه الهی
حُسنِ یوسف: #ابوحلما💔 قسمت بیست و ششم: چشم های بیدار -صبرکن سردار! حالا که به اینجا رسید بذار یه چی
حُسنِ یوسف:
#ابوحلما💔
قسمت بیست و هفتم: نفس
محمد همانطور که روبه روی عباس ایستاده بود پرسید:
-نگفتی چی شوه عمو؟
+این روزا حواست به میلاد هست؟
-چی؟
+برادر زنت!
-خب آره...چیزی شده!
+هنوز نه ولی...چیکارمیکنه این روزا؟
-همش میره هییت و مسجد و جمعای مذهبیه البته با این هییت که میره مشکل دارم راستش درمورد حرفای اون پسره دوستش درمورد قمه زدن و توهین به رهبر باهاش بحث داشتم ولی این دوستش خیلی روش اثر داره...
+صادق شیبازی؟
-آره! شما از کجا میدونی؟
+باید هرجور میتونی جلو دوستی و ارتباطش با این مزدورو بگیری ولی نباید دلیل اصلیشو بدونه
-دلیل اصلیش چیه؟
+به احتمال زیاد صادق شیبازی عضو سازمان مجاهدین خلقه
-منافقه!؟ اصلا به ظاهرش نمی اومد. حالا...
+نباید میلاد بفهمه وگرنه حتما سرتیمشون مخفی میشه
-یعنی میخوان اغتشاش کنن؟
+فعلا در مرحله تحقیقیم چندجا پیگیر شدم خودم مستقیما رو این پرونده کار میکنم امروز برای دومین بار تو این مدت از فتنه بعدی شنیدم
-فتنه!... امروز از کی شنیدی؟
+از یه مفسد اقتصادی که تو فتنه ۸۸ حمایت مالی از اغتشاشگرای ادم کش کرد و سرپرستی یه تیم جعل فیلم و کلیپ داشت که برعلیه حافظای امنیت کشور ، فیلم سازی کنن... ولی دم به تله نداد مستقیما!
-پس...بار اول از کی شنیدی؟
+از یه جانباز دفاع مقدس، از یه رفیق قدیمی...از بابات!
ناگاه موبایل محمد زنگ خورد محمد با دیدن شماره بلافاصله جواب داد:
الو...سلام...بله...وای خدایاشکرت...باشه حتما...همین الان راه میفتم.
بعد درحالی که به طرف در میرفت دست عباس را گرفت و گفت: بابا به هوش اومده!
وقتی محمد و عباس به بیمارستان رسیدند و سراغ حسین را گرفتند، دکتر نگاهی به عباس انداخت و با جدیت گفت: این یکی از جالبترین پرونده های پزشکیه که دیدم! بیمار شما بلافاصله بعد از کما در هوشیاری کامله حتی از دوساعت پیش که به هوش اومده چندین بار درخواست دیدن شما رو داشته...
عباس دیگر منتظر ادامه حرف های دکتر نماند به طرف اتاق مراقبت های ویژه رفت.
حسین به مقابل خیره شده بود، به محض اینکه عباس را دید، دستش را دراز کرد. عباس دست کم جان حسین را در دستهایش محکم گرفت و گفت:
+سلام مرد مومن تو که ما رو کشتی...
حسین با دست چپش آرام ماسک اکسیژن را از روی صورتش برداشت. نفس سردی به سختی از میان خس خس سینه اش بالا آمد که به سرفه ای منتهی شد. بوی خون تازه نگاه عباس را به طرف باندهای روی سر حسین چرخاند. اما
پیش از آنکه چیزی بگوید حسین پرسید:
-پرونده شهدای هسته ای به کجا رسید؟
+تروریستاییی که دستگیر شدن اعتراف کردن تو اسراییل اموزش بمب گذاری و ترور دیدن...
-دانشمندا رو چطوری پیدا کردن؟
+لیست اسامی دانشمندا رو که دولت داده به سازمان ملل...رییس سازمان ملل داده به موساد اوناهم به منافقو دادن که...
-بی شرفا...
+آروم حسین اگه اینبار حالت بد بشه تا وقتی اینجایی دیگه دکتر نمیذاره بیام ببینمت
-من فردا از بیمارستان میام بیرون
+چی میگی حاج حسین! دکتر میگفت لااقل...
-دکتر شکر خورد با تو من پرونده مهم...
+چی شد حسین...حسین...
-شلوغش نکن الان باز پرستارا میریزن اینجا یه دستمال بده فقط
عباس میخواست با دستمال خون های روی سر و صورت حسین را پاک کند اما خونریزی قطع نمی شد به ناچار دوید بیرون صدا زد: خانم پرستار!
❤️🥀❤️🥀❤️🥀❤️🥀❤️🥀❤️🥀
به قلم؛ سین.کاف.غفاری
@Rasanehelahi
صبح است ساقیا قدحی پر شراب کن
سرشار کن ز مهر مادرمان،پر شتاب کن
#روز_مادر
#ولادت-حضرت-زهرا_س
#رسانه_الهی 🕌 @Rasanehelahi
زن کیست؟؟
🌸اولین کسی که با دیکتاتوری عظیم فرعون دلیرانه به پا خواست یک زن بود(بانو آسیه)
🌸اولین کسی که مکه و کعبه را آباد کرد ، یک زن بود(بانو هاجر مادر حضرت اسماعیل( ع)
🌸اولین کسی که از مبارکترین آب روی زمین زمزم نوشید ،یک زن بود(بانو هاجر مادر حضرت اسماعیل( ع)
🌸اولین کسی که خونش برای اسلام ریخته شد و شهید شد یک زن بود(بانو سمیه)
🌸اولین کسی که مالش را در راه اسلام داد یک زن بود(بانو حضرت خدیجه( س)
🌸اولین کسی در قرآن که خداوند از بالای هفت آسمان به حرفش گوش داد یک زن بود نه مرد(سوره مجادله آیه 1)(نام این زن خوله بنت ثعلبه است )(بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ. قَدْ سَمِعَ اللَّهُ قَوْلَ الَّتِي تُجَادِلُكَ فِي زَوْجِهَا وَتَشْتَكِي إِلَى اللَّهِ ....)(ای رسول ما) خدا سخن آن زن را که درباره شوهرش با تو به مجادله برخاسته و شکوه او را به خدا میبرد محققا شنید)
🌸اولین کسی که سعی صفا و مروه را انجام داد ، زن بود(بانو هاجر مادر حضرت اسماعیل ( ع)
🌸اکنون میلیونها حاجی باید اعمال آن بانوی بزرگوار را در سعی بین دو کوه صفا و مروه انجام دهند وگرنه حج آنها قبول نمی شود
🌸 اولین زنی که با همه مخالفتها وارد معبد اورشلیم شده و به امر خداوند متعال از غذای بهشتی تناول می کرد، حضرت مریم( س) بود
🌸تنها فردی در عالم که دیوار خانه خدا (کعبه) برایش شکافته شد تا فرزندش حضرت علی ( ع) را بدنیا بیاورد خانم فاطمه بنت اسد (س)مادر بزرگوار آن امام بود و بس.
🌸 تنها کسی که به حمایت از شوهر و امام زمانش قاطعانه ، محکم و مستدل در مقابل منحرفین و دجالان زمانه اش ایستاد و دفاع کرد و ضربات شلاق آن شقی ملعون دوزخی را تحمل کرد و میخ در به تنش فرو رفت و دم نزد و خودش و فرزندش محسن در این راه شهید شدند ، و سرور تمام زنان دو عالم و شفیع گنهکاران شیعه در روز قیامت می باشد ، حضرت زهرا (س) است.
🌸کسی که کاخ یزید را به لرزه دراورد و قیام امام حسین ( ع) را تداوم داد ، حضرت زینب( س) بود.
🌸 امنیت ،استقلال ، عزت ما ایرانیان در این زمانه پر آشوب ، مرهون زحمات و تلاشهای شیرزنان، مادران و همسران مومن شهدا اعم از شهدای انقلاب، شهدای دفاع مقدس ، شهدای امنیت، شهدای سلامت، شهدای مدافع حرم میباشد که چنین دسته گلهایی را در دامن پاک خویش پرورش دادند و خالصانه آنها را در راه رضای خدا فدا کردند.
درود و سلام بر ارواح پاک تمامی شهدا از ابتدای خلقت تاکنون و سلام و رحمت خداوند بر همه زنان گمنام فداکار در جایگاه مادر و همسر که حق بزرگی بر گردن تک تک ما دارند.
می نویسیم تا همه بدانند که :
♥️ زن بودن مایه فخر و مباهات است و همه دختران و زنان به هویتشان افتخار کنند
💐🍃💐🍃💐🍃💐🍃💐🍃
#روز_زن
#رسانه_الهی 🕌 @Rasanehelahi
خداوندا به حق این لحظات وقت اذان،شعور فاطمی را به همه زنان و دختران عنایت بفرما🤲🤲🤲
#رسانه_الهی 🕌 @Rasanehelahi
رسانه الهی
حُسنِ یوسف: #ابوحلما💔 قسمت بیست و هفتم: نفس محمد همانطور که روبه روی عباس ایستاده بود پرسید: -نگفتی
حُسنِ یوسف:
ابوحلما💔
قسمت بیست و هشتم: نامه
محمد موبایلش را از گوشش فاصله داد و به طرف اتاق دوید اما پرستارها مانع شدند، عباس شانه های محمد را گرفت و او را به طرف سالن انتطار برد و گفت:
+نگران نباش بابات کاملا هوشیاره دکترهم الان بالاسرشه
-بابام چی گفت؟ نذاشتن ببیننش
+میگم بعد بهت...به حاج خانم گفتی حسین به هوش اومده؟
-آره الان داشتم با حلما حرف میزدم پیش مامانمه اصرار داشت با مامانم بیاد ولی مامانم نمیذاشت ترسیده...تورو خدا عمو عباس بابام واقعا خوبه؟
+پاشو بروخانم و مادرتو بیار اینقدرم نگران نباش توکل به خدا
محمد یاعلی(ع) گفت و بلند شد.
وقتی محمد به خانه پدری اش رسید زنگ زد اما کسی در را باز نکرد. لحظاتی انگشتان بلند و پهنش را در جیب هایش چرخاند تا کلید را پیدا کرد. به سرعت در را باز کرد. پله های ایوان را پشت سر گذاشت وقتی در هیچ کدام از اتاق ها مادر و همسرش را ندید، درحالی که آیت الکرسی میخواند سراسیمه به طرف حیاط برگشت که ناگاه صدای هق هق آرامی او را به طرف باغچه کشاند. گوشه دامن حلما را کنار درخت انار دید. سرش را کج کرد. حلما روی زمین نشسته بود و چشم های ملتهبش خیس اشک بود. محمد آمد جلوی حلما روی دو زانو نشست و پرسید: چی شده؟ مامان کجاست؟
حلما کبوترِ کم حالِ نگاهش را به سمت محمد پرواز داد و بی صدا لب هایش را برهم کوبید. بعد کاغذی را که در دستش مچاله کرده بود، در دست محمد گذاشت. محمد به محض اینکه کاغذ را باز کرد دست خط پدرش را شناخت:
"بسم الله الرحمن الرحیم
سلام معصومه جان! باورم نمی شد بعد از این همه وقت دوباره دست به قلم شوم و برایت بنویسم. آخرین نامه ام به تو روزهای پایان جنگ تحمیلی بود وقتی کنار کانال زانوهایم را به هم نزدیک کردم و برایت از خودم نوشتم. اما حالا دیگر خطم خوب نیست. یادت می آید وقتی فرصتی میشد و خطاطی میکردم، همینکه صدای کشیده شدن قلم نی را روی کاغذ لیز و نباتی رنگ، می شنیدی سریع می آمدی بالای سرم. سایه ات که روی دفترم می افتاد لبخندی میزدم و همانطور که سرم پایین بود می خواندم: دل میشکند دیر بیایی بانو!
تو کنارم می نشستی و می گفتی: دو چیز وقتی می کشند قشنگتر میشود، یکی خط و دیگری دل!
چطور نامت را بنویسم که دلم آرام شود؟
تو خوب میدانی که چقدر دوستت دارم و بیشتر میدانی که برای این آب و خاک جقدر بی قرارم! دلم میخواهد دوباره توان به قدم ها و بازوانم برگردد تا مثل گذشته برای حفظ مردمم، کشورم ، دینم، با تمام توان بجنگم اما دیدن خیانت مزدورانِ بیگانه و دشمنان این ملت، جانم را آتش زده! جگرم پاره پاره می شود وقتی غربت رهبر را می بینم. ای کاش صدها جان داشتم تا همه را فدای امام خامنه ای کنم. آقایمان که دیروز همسنگرمان بود برای دفاع از کشور و حالا هم در سنگر دفاع از این مردم و اب و خاک تنش آماج تیر و ترکش های نادیدنی دشمنان این اب و خاک است! اگر رفتنم به سوریه ممکن بشود و برای دفاع از این آب و خاک دفاع از دین و به اقتدای رهبر تمام آزادگان جهان بشریت، امام حسین(ع) برای کمک به مظلوم بتوانم حرکتی بکنم، به چیزی دست یافته ام واری هر سعادت و خوشبختی!
حلالم کن اگر رفیق نیمه راه شدم
حسین رسولی ۱۵ /۱۱/ ۱۳۹۰"
❤️🥀❤️🥀❤️🥀❤️🥀❤️🥀❤️🥀
به قلم؛ سین .کاف.غفاری
@Rasanehelahi