eitaa logo
رسانه الهی
359 دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
697 ویدیو
12 فایل
خدایا چنان کن سر انجامِ کار تو خشنود باشی و ما رستگار ارتباط با ما @Doostgharin
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
وقتی باران به کوچه ها سر میزند طراوت زیبایی روی شاخ و برگ درختان می نشیند، و این شروعی است بعد ازیک انتظار طولانی بهر بارش باران،، انتظاری که امیدوار به لطف خدا بود تا شاید طراوت و سرسبزی را به زندگی درختان و گل ها ببخشد ! و باران میخواهیم... از آن باران های بهاری خوش طعم و زیبا، بعد از انتظار ها.... ای حضرت باران چشمانمان خیس ولی کوچه ی دلمان دلتنگ باران است! ای حضرت باران طراوت را لطف خدا را زندگی را در آمدن تو تنها پیدا میکنم💖💖💖💖💖💖💖💖💖💖💖💖💖💖 🕌 @Rasanehelahi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
تاخیر در قضای روزه ماه مبارک 🕌 @Rasanehelahi
◾️سلام بر‌ دختر حیدر(ع)▪️ 🕯در عشق علامتی 🏴به جز زینب(س) نیست 🕯در صبر قیامتی 🏴به جز زینب(س) نیست 🕯آن جامه عصمتی 🏴 که زهرا(س) پوشید 🕯زیبنده قامتی 🏴به جز زینب (س) نیست ▪️ 🕯وفات حضرت زینب کبری سلام الله تسلیت باد🕯 💔 (س)🏴 🥀 اَللّهُــــمَّ_عَجـِّــل_لِوَلیِّــــکَ_الفَـــــرَج 🕌 @Rasanehelahi
رسانه الهی
ابوحلما💔 قسمت سی و نهم: یک لیوان درد و دل سه هفته بعد یک روز صبح حلما داشت دامن کوچک صورتی رنگی را
🌾T:H🌾: ابوحلما💔 قسمت چهلم: بدون تو هرگز حسین اخمی کرد و گفت:خب؟ حلما اشک هایش را با پشت دستش پاک کرد و روبه حسین چرخید. بعد از مکث کوتاهی گفت: +محمد گفت اون سه شب با دوستاش رفتن ورزش، از این اردوهای آمادگی جسمانی که قبلا  چندباری  رفته بود. -فکر میکنی بهت راستشو نگفته؟ +نه همه اشو...اینو ببین حلما پاکت زرد کوچکی  را  از کوله زیر تخت بیرون آورد و گفت: +بازش کن بابا -مال کیه؟ +نمیدونم -خب اگه نمیدونستی مال کیه نباید بازش میکردی +بازکن بابا یه سربند خونیه حسین با دستان لرزان پاکت را باز کرد. یک سربند زرد با حاشیه مشکی و نقش خوش خط:"کلنا عباسک یا زینب" روی زانوانش افتاد. درست روی الفِ عباس به قدر عبور یک ترکش، پاره بود و خون آلود. حلما کاغذی را که مرتب و بیش از حد تا زده شده بود، باز کرد و گفت: +اینو ببین -اینا چیه حلما؟ چشمان حسین به اولین خط نامه افتاد: "بذار سنگینی این بار بزرگو قلم تحمل کنه، بشکنه و باکی نیست که حرفایی روی قلبم عجیب سنگینی میکنه" حسین برگه را پایین کشید و پرسید: این دست خط کیه؟ حلما کاغذ را تا زد و در پاکت گذاشت و گفت: اول فکر کردم از طرف محمد برا منه ولی...انگار دوستش نوشته...بابا و زد زیر گریه. حسین تاملی کرد و گفت: محمد ثبت نام کرده برا اعزام به سوریه! حلما دستش را روی سرش گذاشت و زمزمه کرد: یا حضرت عباس(ع)! حسین بلافاصله با لحن آرام تری گفت: دخترم هول نکن. منم تازه فهمیدم اصلا امروز برا همین اومدم. خواستم بیام ازت بپرسم ببینم خبر داری یا نه. حلما سرش را به در تکیه داد و گفت: پس به شما هم نگفته! لبهای حسین برخلاف چشم هایش لبخند کوتاهی زدند و گفت: میدونسته مخالفت میکنیم. نیم ساعت بعد وقتی حسین رفت. حلما وضو گرفت و دو رکعت نماز استغاثه به امام زمان(عج) خواند، بعد از نماز زیرلب گفت: اگه این راه باعث نزدیکی ظهورتون میشه من...دلمو راضی میکنم. فقط بهم صبر بدین آقا! ❤️🥀❤️🥀❤️🥀❤️🥀❤️🥀❤️🥀 به قلم؛ سین.کاف.غفاری @Rasanehelahi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 عظمت حضرت زینب (س) به چیه؟ ◼️بحث خواهر، برادری نیست فقط 🏴 برای امام زمانت چکار میکنی؟؟ 🖤🖤🖤 وفات جانسوز صدف دریای ایثار و عصمت، پرورش یافته دامان ولایت محبوب مصطفی(ص) و نور دیده مرتضی(ع) سکاندار کربلا و عطر خوش زهرا(س) و الگوی عفاف و پاکی حضرت زینب سلام لله علیها تسلیت باد 🏴 🎵استاد پناهیان س 🕌 @Rasanehelahi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا