eitaa logo
رسانه الهی
357 دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
696 ویدیو
12 فایل
خدایا چنان کن سر انجامِ کار تو خشنود باشی و ما رستگار ارتباط با ما @Doostgharin
مشاهده در ایتا
دانلود
از شب میلاد تو اینگونه حاصل می‌شود ماه، روز اول ذی القعده کامل می‌شود 🌸 دختر هفتمین و خواهر هشتمین و عمه‌ی آخرین خورشید ولایت، جلوه‌ی کوثر و شفیعه‌ی محشر، اطهر(س) مبارک باد.🌸 رسانه الهی 🕌 @mediumelahi
5.45M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ای خواهر سلطان طوس ای همدم شمس الشموس زائر بارانیت را سرپناهی جان زهرا جان زینب یک نگاهی یک نگاهی؛ تکیه گاهی چشم من سمت حریمت میشه راهی 🌸 (س) رسانه الهی 🕌 @mediumelahi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
رسانه الهی
⭐️⭐️⭐️ ⭐️⭐️ ⭐️ #ستاره_سهیل #قسمت_نودوششم ستاره آن روز به حرفای مینو فکر کرد و سعی کرد، حرف‌هایش را
⭐️⭐️⭐️ ⭐️⭐️ ⭐️ فرشته با همان ریحان در دستش کنار پنجره آهنی کوچک ایستاد. کمی پنجره را باز کرد، موجی از هوای خنک که انگار پشت در گیر کرده بود، به سرعت وارد اتاق شد. -پنجره رو باز کردی هوا اومد تو! هوای اتاق خیلی گرفته شده. فرشته همچنان به نقطه نامعلومی در بیرون از پنجره خیره شده بود. ستاره از روی تخت بلند شد و کنار دوستش ایستاد. دستش را روی شانه‌اش فشرد. -کجایی خانم؟ نکنه عاشق شدی ما خبر نداریم؟ فرشته رو به ستاره برگشت و لبخند کوتاهی زد. نگاهش به بابونه‌ها افتاد. -ای وای! قول دادم به بچه‌ها بابونه بدم، امشب... میای کمک که! ستاره خندید. -الحق که تو پیچوندن استادیا! فرشته خودش را مشغول کرد. -الان میرن این همه بابونه می‌مونه رو دستمون باید تا صبح بخوریم و بریم دستشوئی. ستاره غرغرکنان کمکش رفت. یک‌ساعت بعد که همه استکان‌ها را شستند و خشک کردند، خسته لبه تخت نشست و شماره عمو را گرفت. زیرلب غرغری کرد. -چرا جواب نمی‌دی عمو... حتما بازم جلسه است. پیام داد. -عمو می‌تونین بیاین دنبالم؟ پنج دقیقه طول کشید، تا جواب آمد. -عزیز عمو، تو جلسه‌ام، نمی‌تونم جواب بدم. آژانس بگیر... از یه جای مطمئن... هوا خرابه، با شخصی نری. نگران، انگشتش را به دهان گرفت. مردد فرشته را صدا کرد. داشت با خودش انگار حرف می‌زد. - این روسری با من لج کرده، درست نمی‌شه... جانم عزیزم؟ -می‌گم یه آژانس مطمئن سراغ داری بیاد دنبالم؟ عموم جلسه داره، گفت نمی‌رسه بیاد. فرشته نگاهش را از آینه برداشت و به ستاره داد. لبه روسری سبزش، روی پیشانی‌‌اش شل شده بود. -آژانس!... ستاره بنظرت شبیه چی شدم؟ ستاره خندید. - شبیه یه فرشته دوست‌داشتنی! -نه شبیه یه دلقک... چرا این هی شل میشه، خدا... لج کرده شبی. ستاره می‌خندید و فرشته با روسری‌اش ور می‌رفت، بعد از چند دقیقه فرشته با حالت پیروزمندانه‌ای گفت: بالاخره زورم بهش رسید، می‌بینی! مثل بچه خوب، نشسته روی سرم. ستاره با حسرت نگاهی به وقار فرشته انداخت. -فرشته... تو، خیلی خانمی! فرشته دستانش را محکم گرفت وفشرد. -پس چی؟ خیال کردی یه پارچه آقام؟ ... بپوش که دارن میان دنبالم، تو راه می‌رسونیمت... آژانس کجا بوده تو این هوا؟ ✅ در صورت داشتن سوال، به آیدی نویسنده پیام دهید👇(طوبی) @tooba_banoo رسانه الهی 🕌 @mediumelahi
⭐️⭐️⭐️ ⭐️⭐️ ⭐️ معذب به فرشته نگاه انداخت، نمی‌دانست با دیدن دختری مثل او، خانواده‌اش چه برخوردی خواهند کرد. مردد گفت: -عزیزم لطف داری... ولی... نمی‌خوام اذیت بشی...اگه میشه یه آژانس بگیر. -این چه حرفیه؟... ولی اگر خودت راحت‌تری، دیگه من اصرار نمی‌کنم. نفس عمیقی کشید. -من اینطوری راحت‌ترم. نگاهش از روی کتاب‌های نشسته در قفسه رد شد و به فرشته که قدم می‌زد و شماره می‌گرفت افتاد. -ستاره جواب نمی‌دن. البته آژانس‌هایی که می‌شناختم. -اسنپ داری رو گوشیت؟ گوشه چادرش را گرفت و به طرف ستاره آمد. -آره، دارم... مطمئن‌ترم هست... یه لحظه! ربع ساعتی گذشت یک ماشین را رزرو کرد، اما راننده لغوش کرد. آن موقع شب انگار سیل باران، تمام ماشین‌ها را برده بود. -گیر نمیاد! یکی پیدا شد، لغوش کرد. بیا می‌رسونیمت. دیدی که قسمت نبود. گوشی فرشته که زنگ خورد، ستاره حرفش را نیمه تمام گذاشت. چهره فرشته موقع حرف‌زدن بازتر شد. -سلام عزیزدلم، پایینی؟... چشم، الان میاییم. فرشته با چشم و ابرویی دستور داد که سریع آماده شود. -عزیز، دوستمم باهامه، چند لحظه صبر کنی اومدیم. مکثی کرد و بعد لحنش را بچه‌گانه کرد. -قلبونت، خدافیظ. باران به شدت خودش را روی زمین می‌کوبید. پیچک‌های روی نرده‌، با ضربه شلاقی باران شُل و وا رفته شده بودند. قطره‌های درشت باران تق‌تق روی سر و صورتش فرود می‌آمد و از گوشه لبش وارد دهانش می‌شد. موهای جلوی سرش، مانند ساقه‌ای روی صورتش کش آمده و روی پوستش چسبیده بود. ✅ در صورت داشتن سوال، به آیدی نویسنده پیام دهید👇(طوبی) @tooba_banoo رسانه الهی 🕌 @mediumelahi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌸🍃🌸🍃🌸 لطفا آدم امنی باشید!👇 برای برای برای آدما به آدما احساس””بدین🌸 مراقب تصوری که ازتون دارن باشید👌 مراقب اعتبارتون تو قلب و ذهن آدما باشید👌 بذر بدبینی رو تو دل آدما نکارید👀 …خوب بودن و خوب موندن سخته✅اما... قلب آدما مهم ترین دارایی هست که دارن مراقب “قلب”آدما باشید❤️ کاری نکنید که آرامش روح کسی تو این دنیا توسط شما سلب بشه⚡️ شما میون این همه تاریکی آدما باشید🌹 🌈 باور کنید هیچکس بهتون افتخار نمیکنه اگه چیزی غیر از این باشید..👌 رسانه الهی 🕌 @mediumelahi 🌸🍃🌸🍃🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
عادت به گناه کرده‌ام، چه کنم؟.mp3
1.41M
▫️ عادت به کرده‌ام، چه کنم؟ 👤 حجت الإسلام رفیعی رسانه الهی 🕌@mediumelahi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا