eitaa logo
رسانه الهی
352 دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
693 ویدیو
12 فایل
خدایا چنان کن سر انجامِ کار تو خشنود باشی و ما رستگار ارتباط با ما @Doostgharin
مشاهده در ایتا
دانلود
مردی، دیروقت، خسته از سرکار به خانه بازگشت. دم در، پسر ۶ ساله اش را دید که در انتظار او بود: - بابا! یک سوال از شما بپرسم؟ - بله حتما". چه سوالی؟ - بابا، شما برای هر ساعت کار، چقدر پول می گیرید؟ مرد با عصبانیت پاسخ داد: - این به تو ربطی نداره. چرا چنین سوالی می کنی؟ - فقط می خوام بدونم. بگید برای هرساعت کار، چقدر پول می گیرید؟ - اگر باید بدونی خوب می گم: 20 دلار. پسر کوچک؛ در حالی که سرش پایین بود؛ آه کشید. سپس به مرد نگاه کرد و گفت: - می شه لطفا" 10 دلار به من قرض بدید؟ مرد بیشتر عصبانی شد و گفت: - اگر دلیلت برای پرسیدن این سوال، فقط این بود که پولی برای خریدن یک اسباب بازی مزخرف از من بگیری، سریع به اتاقت برو، فکر کن و ببین که چرا این قدر خودخواه هستی.🤜 من هر روز، سخت کار می کنم و برای چنین رفتارهای کودکانه ای وقت ندارم. پسر کوچک ، آرام به اتاقش رفت و در را بست. مرد نشست و باز هم عصبانی تر شد: -نیم وجبی، چطور به خودش اجازه می ده برای گرفتن پول از من چنین سوالی بپرسه؟🤨 بعد از حدود یک ساعت، مرد آرام تر شد و فکر کرد که شاید با پسر کوچکش خیلی تند و خشن رفتار کرده است. 😌 شاید واقعا" چیزی بوده که او برای خریدش به 10 دلار نیاز داشته . 🤔 به خصوص اینکه خیلی کم پیش می آمد پسرک از پدرش درخواست پول کند. مرد به سمت اتاق پسر رفت و در را باز کرد: - خواب هستی پسرم؟ - نه پدر، بیدارم. - فکر کردم شاید با تو خشن رفتار کردم. امروز کارم سخت و طولانی بود و همه ناراحتی هام رو سر تو خالی کردم. 🙏بیا این 10 دلاری که خواسته بودی. پسر کوچولو نشست، خندید و فریاد زد: - متشکرم بابا! بعد دستش را زیر بالشش برد و چند اسکناس مچاله شده در آورد. مرد وقتی دید پسر کوچولو خودش هم پول داشته است، دوباره عصبانی شد و غرولند کنان گفت: - با اینکه خودت پول داشتی، چرا باز هم پول خواستی؟ پسر کوچولو پاسخ داد: - برای اینکه پولم کافی نبود، ولی الان هست. حالا من 20 دلار دارم. می تونم یک ساعت از کار شما را بخرم تا فردا زودتر به خانه بیایید؟؟😍 دوست دارم با شما، شام بخورم...👨‍👦 👌 رسانه الهی 🕌 @mediumelahi
مردی، دیروقت، خسته از سرکار به خانه بازگشت. دم در، پسر ۶ ساله اش را دید که در انتظار او بود: - بابا! یک سوال از شما بپرسم؟ - بله حتما". چه سوالی؟ - بابا، شما برای هر ساعت کار، چقدر پول می گیرید؟ مرد با عصبانیت پاسخ داد: - این به تو ربطی نداره. چرا چنین سوالی می کنی؟ - فقط می خوام بدونم. بگید برای هرساعت کار، چقدر پول می گیرید؟ - اگر باید بدونی خوب می گم: 20 دلار. پسر کوچک؛ در حالی که سرش پایین بود؛ آه کشید. سپس به مرد نگاه کرد و گفت: - می شه لطفا" 10 دلار به من قرض بدید؟ مرد بیشتر عصبانی شد و گفت: - اگر دلیلت برای پرسیدن این سوال، فقط این بود که پولی برای خریدن یک اسباب بازی مزخرف از من بگیری، سریع به اتاقت برو، فکر کن و ببین که چرا این قدر خودخواه هستی.🤜 من هر روز، سخت کار می کنم و برای چنین رفتارهای کودکانه ای وقت ندارم. پسر کوچک ، آرام به اتاقش رفت و در را بست. مرد نشست و باز هم عصبانی تر شد: -نیم وجبی، چطور به خودش اجازه می ده برای گرفتن پول از من چنین سوالی بپرسه؟🤨 بعد از حدود یک ساعت، مرد آرام تر شد و فکر کرد که شاید با پسر کوچکش خیلی تند و خشن رفتار کرده است. 😌 شاید واقعا" چیزی بوده که او برای خریدش به 10 دلار نیاز داشته . 🤔 به خصوص اینکه خیلی کم پیش می آمد پسرک از پدرش درخواست پول کند. مرد به سمت اتاق پسر رفت و در را باز کرد: - خواب هستی پسرم؟ - نه پدر، بیدارم. - فکر کردم شاید با تو خشن رفتار کردم. امروز کارم سخت و طولانی بود و همه ناراحتی هام رو سر تو خالی کردم. 🙏بیا این 10 دلاری که خواسته بودی. پسر کوچولو نشست، خندید و فریاد زد: - متشکرم بابا! بعد دستش را زیر بالشش برد و چند اسکناس مچاله شده در آورد. مرد وقتی دید پسر کوچولو خودش هم پول داشته است، دوباره عصبانی شد و غرولند کنان گفت: - با اینکه خودت پول داشتی، چرا باز هم پول خواستی؟ پسر کوچولو پاسخ داد: - برای اینکه پولم کافی نبود، ولی الان هست. حالا من 20 دلار دارم. می تونم یک ساعت از کار شما را بخرم تا فردا زودتر به خانه بیایید؟؟😍 دوست دارم با شما، شام بخورم...👨‍👦 👌 رسانه الهی 🕌 @mediumelahi