eitaa logo
رسانه الهی
351 دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
692 ویدیو
12 فایل
خدایا چنان کن سر انجامِ کار تو خشنود باشی و ما رستگار ارتباط با ما @Doostgharin
مشاهده در ایتا
دانلود
رسانه الهی
#رمان_راز_درخت_کاج...🌲🍃 #قسمت_بیست در محله ی کارمندی شرکت نفت، کسی #چادر سر نمی کرد. دختر عمه ی جعف
...🌲🍃 مادرم بین بچه ها بیشتر به مهران و زینب وابسته بود. به مهران که خیلی می رسید، زینب هم که مثل خودم عاشق و خدا و پیغمبر بود. کنار مادرم می نشست و قصه های و امامی را با دقت گوش می کرد و لذت می برد. مادرم خیلی قصه و داستان و حکایت بلد بود . هر وقت مادرم به خانه ی ما می آمد زینب دور و برش می چرخید تا خوب حرف های او را گوش کند. بابای بچه ها از ساعت 5صبح از خانه بیرون میزد و 5بعد از ظهر برمی گشت. روزهای پنجشنبه نیم روز بود. ظهر از سرکار برمیگشت. او در باغچه ی خانه گوجه و بامیه و سبزی می کاشت. زمستان و تابستان سبزی خوردن و خورشی را از باغچه می چیدیم و استفاده میکردیم. حیاط خانه ی ما سیمانی بود و شب ها در حیاط میخوابیدیم. تا بعد از به دنیا آمدن شهرام، کولر نداشتیم. آبادان هم که تابستانهایش بالای چهل درجه بود. بعد از ظهرها آب شط را توی حیاط باز میکردم، زیر در را هم میگرفتم،حیاط پر از آب میشد این آب تا شب توی حیاط بود. با این روش، زمین سیمانی حیاط خنک میشد. خانه های شرکتی، دو شیر آب داشتند؛ شیر آب شهری که برای خوردن و پخت و پز بود و شیر آب شست و شوی حیاط و آبیاری باغچه و شمسادها بود. گاهی که شیر آب شط را باز میکردیم، همراه آب یک عالمه گوش ماهی می آمد. دختر ها هم ذوق میکردند و گوش ماهی ها را جمع میکردند. ظهر ها هم هر کاری می کر م که بچه ها بخوابند، خوابشان نمیبرد و تا چشم من گرم میشد می رفتند و توی آب حوض بازی میکردند . کار هر روزمان این بود که حیاط سیمانی را پر آب می کردیم و شب قبل از خواب زیر در حیاط را که گرفته بودیم برمیداشتیم و آب را بیرون می کردیم. این طوری سیمان ها خنک خنک میشد و ما میتوانستیم تا اندازه ای گرمای هوا را تحمل کنیم و حداقل زمین زیر پایمان خنک باشد. شهرام چهار ماهه بود که بابای مهران رفت و یک تلویزیون قرضی خرید. من به اش گفتم : مرد ما بیشتر از تلویزیون به کولر احتیاج داریم. تلویزیون که واجب نیست. بابای مهران هم رفت و یک کولر گازی کوچک قرضی آورد. هر چند در اثر خوابیدن زیر کولر گازی و هوای شرجی آبادان خودم بیماری آسم گرفتم، ولی بچه هایم از شر گرما و شرجی تابستان راحت شدند. ... 🕌 @mediumelahi