⚜#کارگروه_شهدا (5)
📃#سیره_شهدا
🔺#شهید_مهدی_سامع
🔹ازشناسایی آمد و خوابید..
بچهها چون میدونستن خستهاس،
بیدارش نکردن...
✨بیدار که شد با ناراحتی گفت:
"مگر نگفتم نمازشب بیدارم کنید؟!"
آهی کشید وگفت:
"افسوس که آخرین نماز شبم قضا شد.."😔
😭فردایش مهدی شهید شد.😭
@Meftah_2
⚜#کارگروه_شهدا (13)
📃#سیره_شهدا
🔺#شهید_علیرضا_هاشم_نژاد
🔹تا وارد اتاق شدم از خواب پرید...
رو پیشونیش عرق نشسته بود...
گفتم : چی شده داداش؟
گفت: یه ساعت بود با حضرت زهرا (سلاماللهعلیها) حرف میزدم...
ادامه داد: فقط از خدا میخوام که روز شهادت بی بی شهید شم...
روز شهادت حضرت زهرا (سلاماللهعلیها) بود،
قنوت نماز صبح بود که ترکش خورد به پهلوش...😭
💔هدیه به روح پاک شهدا صلوات💔
📚از کتاب ″همسفر تا بهشت″📚
@Meftah_2
⚜#کارگروه_شهدا (14)
📃#سیره_شهدا
🔺#شهید_سید_مرتضی_آوینی
🔹احتمالاً زمستان سال 68 بود كه در تالار انديشه فيلمي را نمايش دادند كه اجازه اكران از وزارت ارشاد نگرفته بود.
سالن پر بود از هنرمندان، فيلمسازان، نويسندگان و...
در جايي از فيلم آگاهانه يا ناآگاهانه، داشت به حضرت زهرا (سلاماللهعليها) بيادبي ميشد.
من اين را فهميدم. لابد ديگران هم همين طور، ولي همه لال شديم و دم بر نياورديم. با جهان بيني روشنفكري خودمان قضيه را حل كرديم. طرف هنرمند بزرگي است و حتما منظوري دارد و انتقادي است بر فرهنگ مردم.
اما يك نفر نتوانست ساكت بنشيند و داد زد: خدا لعنتت كند! چرا داري توهين ميكني؟!
همه سرها به سويش برگشت. در رديفهاي وسط آقايي بود چهل و چند ساله با سيمايي بسيار جذاب و نوراني. كلاهي مشكي بر سرش بود و اوركتي سبز بر تنش.
از بغل دستيام (سعيد رنجبر) پرسيدم: «آقا را ميشناسي؟»
گفت: «سيد مرتضي آويني است.»
💔هدیه به روح پاک شهدا صلوات💔
@Meftah_2
⚜#کارگروه_شهدا (16)
📃#سیره_شهدا
🔺#شهید_محمدرضا_تورجی_زاده
🔹محمدرضا فرمانده گردان بود و مداح.
وقتی شهید شد ترکش خورده بود به پهلوی چپ و بازوی راستش...😭
زیر پهلوی چپش شکاف عمیقی ایجاد شده است. هنوز چند دقیقهای از اعزامش با آمبولانس نگذشته بود که بیسیم اعلام کرد تورجی رفت پیش حسین خرازی...
از بس عاشق حضرت زهرا سلاماللهعلیها بود، سفارش کرده بود روی سنگ قبرش بنویسند یا زهرا سلاماللهعلیها...💔
@Meftah_2
⚜#کارگروه_شهدا (19)
📃#سیره_شهدا
🔺#شهید_احمد_کاظمی
🔹در عملیات بیتالمقدس ترکش خورده بود به سرش. با التماس بردیمش اورژانس...
▫️اصرار داشت سر پایی مداوایش کنند. پزشک که زخم عمیقش را دید بستریش کرد. بر اثر خونریزی زیاد از هوش رفت. اما یکباره به هوش آمد و گفت بلند شو برویم. اصرار کردم و دلیل این تصمیم را پرسیدم...
▪️گفت میگویم به شرط اینکه تا زنده ام به کسی نگویی...
💔در اتاق عمل خوابیده بودم که حضرت زهرا سلاماللهعلیها از در وارد شدند. دستی به سرم کشیدند و گفتند بلند شو! بلند شو! چیزی نیست. بلند شو برو به کارهایت برس...😭
@Meftah_2
⚜#کارگروه_شهدا (21)
📃#سیره_شهدا
🔺#شهید_سپهبد_حاج_قاسم_سلیمانی
🔹در مراسم فاطمیه بیشتر کارها با خودش بود؛ از جارو زدن تا چای دادن. برای تمیز کردن سرویسهای بهداشتی بیت الزاهرا سلاماللهعلیها کارگر گرفته بودیم. تا فهمید رفت پایین پیششان. نگذاشت کارگرها دست بزنند. بعد همه را بیرون کرد. قدغن کرد کسی پایین برود. در را بست و مشغول تمیز کردن شد. بعد از ۴۵ دقیقه آمد بیرون. یک نفس راحت کشید و گفت:
«آخیش؛ منم تونستم به عزاداری حضرت زهرا سلاماللهعلیها یه خدمتی بکنم».
▫️کار که زیاد بود. حاجی سختترین و بیریاترین را انتخاب کرده بود.
@Meftah_2
⚜#کارگروه_شهدا (59)
📃#سیره_شهدا
🔺#شهید_محمدعلی_رجایی
🔺#شهید_محمدجواد_باهنر
🔹آقای رجایی و باهنر در ریاست تأثیر کرده بودند؛ یعنی آنها ریاست را آورده بودند زیر چنگ خودشان؛ ریاست، آنها را نبرده بود تحت لوای خودش، و این یک درسی است که انسان باید از اینها یاد بگیرد.
(صحیفه امام، ج۲۰، ص۱۲۴)
💔به مناسبت هفته شهادت ایشان💔
@Meftah_2
⚜#کارگروه_شهدا (61)
📃#سیره_شهدا
🔺#شهید_محمدجواد_باهنر
🔹میگفت:
«مرد آن است که حرفش دو تا شود»
💔به مناسبت هفته شهادت ایشان💔
@Meftah_2
31.02M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⚜#کارگروه_شهدا (62)
📃#سیره_شهدا
🔺#شهید_محمدعلی_رجایی
🔹داستان یک آقازاده متفاوت
💔به مناسبت هفته شهادت ایشان💔
@Meftah_2