بازنشر:
بری شهید سید مجتبی نوّاب صفوی و جمعیت فداییان اسلام
"تیغ والقلم"
قلم به دست و عمامه بر سر عبای غربت به بر کشیدی
به سجده رفتی و گریه کردی و انتظار سحر کشیدی
سحر نیامد سحر نیامد کسی از آنسوی در نیامد
دلت به درد آمد و چنین شد که ناگهان تیغ برکشیدی
غم هزار و چهارصد سال خستگی را و تشنگی را
شراب کردی و با رفیقان خویش لاجرعه سرکشیدی
قرار این شد مسیر فردائیان نه غرب و نه شرق باشد
طلوع را رنگ خون نوشتی، غروب را شعله ور کشیدی
چه مرد و مردانه عهد بستی، چه مرد و مردانه صبر کردی
چه مرد و مردانه ایستادی و مرد و مردانه پرکشیدی
فدا شدن آخرین مناجات عاشقان است و پاکبازان
فدا شدی تا کسی نگوید که زحمت بی ثمر کشیدی
#مهدی_جهاندار
#شهید_نواب_صفوی
#فدائیان_اسلام
@mehdi_jahandar
🚩 تیغ وَالقلم
قلم به دست و عمامه بر سر، عبای غربت به بر کشیدی
به سجده رفتی و گریه کردی و انتظار سحر کشیدی
سحر نیامد سحر نیامد، کسی از آنسوی در نیامد
دلت به درد آمد و چنین شد که ناگهان تیغ برکشیدی
غم هزار و چهارصد سال خستگی را و تشنگی را
شراب کردی و با رفیقان خویش لاجرعه سرکشیدی
قرار این شد مسیر فردائیان نه غرب و نه شرق باشد
طلوع را رنگ خون نوشتی، غروب را شعله ور کشیدی
چه مرد و مردانه عهد بستی، چه مرد و مردانه صبر کردی
چه مرد و مردانه ایستادی و مرد و مردانه پر کشیدی
فدا شدن آخرین مناجات عاشقان است و پاکبازان
فدا شدی تا کسی نگوید که زحمت بی ثمر کشیدی
#مهدی_جهاندار
#شهید_نواب_صفوی
#فدائیان_اسلام
@mehdi_jahandar