eitaa logo
مهمان نهج‌البلاغه
118 دنبال‌کننده
223 عکس
198 ویدیو
12 فایل
ارتباط با ادمین @M_R_Ta
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✍🏻 بازنویسی تاریخ زندگی امیرمؤمنان علی (علیه السّلام) به صورت داستانی از زبان ایشان 📃 قسمت صد و چهارم ❇️ آغاز برخورد با معاویه در کوفه 🔸اطلاع رسانی به مردم [ هنگامی که پس از پایان جنگ جمل به کوفه آمدیم، از شام اخباری رسید مبنی بر آمادگی معاویه برای جنگ، موضوع را به اطلاع مردم رساندم: ] 🔻ای مردم، بدانید که معاویه، فرزند ابوسفیان، با پادشاه روم قرارداد صلح و همکاری بسته و با لشکریان شام به سوی صفین حرکت کرده است و قصد دارد با شما بجنگد. اگر شما در این جنگ پیروز و سرافراز شوید، آنها دست به دامان پادشاه روم می‌شوند و از وی کمک خواهند خواست؛ اما اگر در این جنگ، آنها بر شما غالب شوند و پیروزی به دست آورند، بدانید که نه حجازی برای شما باقی می‌ماند و نه عراقی. 🔻عجبا که معاویه به اهل شام چنین توهمی را باورانده است که آنها در جنگ دلیرتر و صبورتر از شما هستند! اما این سخن حقیقتی ندارد و به دور از واقعیت است؛ چرا که شما یا مهاجر و انصار هستید یا پیروان حقیقی مهاجر و انصار که در راه حق استوار مانده‌اید، بر خلاف اهل شام که اهل شبهه هستند و در مسیر باطل گام می‌نهند! 🔻پس ساز و برگ جنگ را فراهم آورید و آماده نبرد شوید که هنگام ریختن خون ستمگران فرا رسیده است. اما در مشورت برکاتی هست و من در این کار با شما مشورت می‌کنم. آنچه به فکر شما می‌رسد و در خاطر شما می گذرد، به من بگویید. ❇️ مشورت با یاران [من با مهاجران و انصار مشورت کردم و نظرات آنها را درباره حرکت به سمت شام و مقابله با معاویه پرسیدم و گفتم: ] 🔻اما بعد، شما مردمی هستید که دیدگاه‌های خوب و رایی نیکو دارید، از ظرفیت و تحمل بسزایی برخوردارید، سخن حق بر زبان شما جاری می‌شود و اعمال و رفتار مبارکی از شما سر می‌زند. ما تصمیم گرفته‌ایم به سوی دشمن خویش که دشمن شما نیز هست حرکت کنیم. پس نظر مشورتی خود را با ما در میان بگذارید. [ یارانم هم‌رای بودند که راهی جز مقابله جدی با معاویه وجود ندارد و باید هرچه زودتر به سوی شام حرکت کرد.] 🔻[یکی از یارانم به‌ نام ابوزینب‌بن عوف، نیت خود را که اطاعت از من و گام برداشتن در این مسیر به فرمان من و گسستن روابط دوستی با دشمن، بوده را، بر زبان آورد و گفت: آیا چنین نیست، راهی که ما برگزیده‌ایم، حق روشن و حقیقت آشکار است و راهی که دشمن در پیش گرفته، به‌حتم گمراهی آشکار و گناه بزرگ است! به وی پاسخ دادم: ] 🔻آری، اگر تو در پاسخ این دعوت ما، برای یاری ما حرکت کرده باشی و در این یاری‌رسانی به ما، قصد صحیح و نیت الهی داشته باشی و به همین دلیل، رشته دوستی خویش را از آنان گسسته و با آنان اظهار دشمنی کرده‌ای، من شهادت می‌دهم که تو ولیّ خدا هستی و در فرمان‌برداری از خداوند گام برمی‌داری و در خشنودی خداوند غوطه‌ور هستی. پس بشارت باد بر تو ای ابازینب! 📚منابع: ۱. الفتوح، ج۱، ص۱۹۶ ۲. وقعه صفین، ص۹۲ ۳. شرح نهج البلاغه، ج۳، ص۱۷۱ 📗 علی علیه السلام از زبان علی علیه السلام ↩️ ادامه دارد... @mehmanenahjolbalagheh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
┄┄┅┅✿❀🌿🌼🌿❀✿┅┅┄┄ 📜 : (در سال ٣٤ هجری مردم در اطراف امام (علیه السلام ) جمع شده و از عثمان شکایت کردند و از او خواستند که با عثمان صحبت کند تا از اشتباهات خود دست بردارد. ) 🔹 هشدار دادن به عثمان ♦️همانا مردم پشت سر من هستند و مرا ميان تو و خودشان ميانجی قرار داده اند، به خدا نمی دانم با تو چه بگويم؟ چيزی را نمی دانم که تو ندانی. تو را به چيزی راهنمايی نمی کنم که نشناسی. تو می دانی آنچه ما می دانيم. ما به چيزی پيشی نگرفته ايم که تو را آگاه سازيم و چيزی را در پنهانی نيافته ايم که آن را به تو ابلاغ کنيم. ديدی چنان که ما ديديم، شنيدی چنان که ما شنيديم، با رسول خدا(صلی الله علیه و آله) بودی چنان که ما بوديم، پسر ابوقُحافه «ابابکر» و پسر خطّاب، در عمل به حق، از تو بهتر نبودند. تو به رسول خدا(صلی الله علیه و آله) در خويشاوندی از آن دو نزديک تری و داماد او شدی که آنان نشدند. پس خدا را، خدا را، پروا کن! سوگند به خدا! تو کور نيستی تا بينايت کنند، نادان نيستی تا تو را تعليم دهند، راه ها روشن است و نشانه های دين برپاست. پس بدان که برترين بندگان خدا در پيشگاه او رهبر عادل است که خود هدايت شده و ديگران را هدايت می کند، سنّت شناخته شده را برپا دارد و بدعت ناشناخته را بميراند. سنّت ها روشن و نشانه هايش آشکار است، بدعت ها آشکار و نشانه های آن برپاست و بدترين مردم نزد خدا، رهبر ستمگری است که خود گمراه و مايه گمراهی ديگران است، که سنّت پذيرفته را بميراند و بدعت ترک شده را زنده گرداند. من از پيامبر خدا (صلی الله علیه و آله) شنيدم که گفت: «روز قيامت رهبر ستمگر را بياورند که نه ياوری دارد و نه کسی از او پوزش خواهی می کند، پس او را در آتش جهنّم افکنند و در آن مانند سنگ آسياب می چرخد، تا اينکه به قعر دوزخ رسيده، به زنجير کشيده شود.» من تو را به خدا سوگند می دهم که امام کشته شده اين امّت مباشی، چرا که پيش از اين گفته می شد. در ميان اين امّت، امامی به قتل خواهد رسيد که دَرِ کشتار تا روز قيامت گشوده خواهد شد و کارهای امّت اسلامی با آن مشتبه شود و فتنه و فساد در ميانشان گسترش يابد، تا آنجا که حق را از باطل نمی شناسند و به سختی در آن فتنه ها غوطه ور می گردند. برای مروان چونان حيوان به غارت گرفته مباش که تو را هر جا خواست براند، آن هم پس از ساليانی که از عمر تو گذشته و تجربه ای که به دست آورده ای. (عثمان گفت: «با مردم صحبت کن که مرا مهلت دهند تا از عهده ستمی که به آنان رفته برآيم» ) امام(علیه السلام) فرمود: آنچه در مدينه است به مهلت نياز ندارد، و آنچه مربوط به بيرون مدينه باشد تا رسيدن فرمانت مهلت دارند. ┄┄┅┅✿❀🌿🌼🌿❀✿┅┅┄┄ @mehmanenahjolbalagheh
┄┄┅┅✿❀🌿🌼🌿❀✿┅┅┄┄ 📜 1️⃣ خداشناسی ♦️سپاس خداوندی را سزاست که آفريننده بندگان و گستراننده زمين و جاری کننده آب در زمين های پَست و روياننده گياه در کوه ها و تپّه های بلند می باشد، نه اوّل او را آغازی و نه اَزَلی بودن او را پايانی است، آغاز هر چيزی و جاويدان است و پايدار و ماندگار بدون مدّت و زمان است. پيشانی بندگان در برابر عظمت او به خاک افتاده، و لب ها در اعتراف به يگانگی او در حرکتند. به هنگام آفرينش برای هر پديده ای حدّ و مرزی قرار داد تا برای وجود بی نهايت او همانندی نباشد. گمان ها خدا را با اندازه ها و حرکت ها و اندام ها و آلت ها نمی توانند اندازه گيری نمايند. نمی توان گفت: خدا از کی بود؟ و تا کی خواهد بود؟ وجود آشکاری است که نمی توان پرسيد: از چيست؟ و حقيقت پنهانی است که نمی توان پرسيد در کجاست؟ نه جسم است که او را نهايتی باشد و نه پوشيده ای که چيزی او را در برگرفته باشد، به موجودات آن قدر نزديک نيست که به آنها چسبيده و آن قدر دور نيست که جدا و بريده باشد. بر خداوند، خيره نگريستن بندگان و بازگشتن لفظی به زبان آنان، نزديک شدن به تپّه ای، گام برداشتن در تاريکی شب، يا راه رفتن در مهتاب که نور می افشاند و درخشش خورشيدی که پس از ماه طلوع می کند و با طلوع و غروبش و آمدن شب و روز، چرخ زمان می گردد و تاريخ ورق می خورد، هيچ کدام پنهان نيست. خدا پيش از هر نهايت و مدّت و فراتر از هر گونه حساب و شمارش است، خدا والاتر از آنچه می باشد که عقل های عاجز تشبيه کنندگان تصوّر می کند. والاتر از صفات پديده ها و اندازه ها و قُطرهاست که برای موجودات مادّی پندارند و جايگاه هايی که برای آن در نظر می گيرند؛ زيرا حدّ و مرز و اندازه، شايسته پديده هاست و به غير خدا تعلّق دارد. 2️⃣ وصف آفرينش ♦️ پديده ها را از موادّی اَزَلی و اَبَدی نيافريد، بلکه آنها را از نيستی به هستی آورد و برای هر پديده ای حَدّ و مرزی تعيين فرمود و آنها را به نيکوترين صورت زيبا، صورت گری کرد. چيزی از فرمان او سرپيحی نمی کند و خدا از اطاعت چيزی سود نمی برد، علم او به مردگانی که رفتند چونان آگاهی او به زندگانی است که هستند و علم او به آسمان های بالا چونان علم او به زمين های زيرين است. 3️⃣ شگفتی آفرينش انسان ♦️ای انسان! ای آفريده راست قامت، ای پديده نگاهداری شده در تاريکی های رحم های مادران و قرار داده شده در پرده های تو در تو! «آغاز آفرينش تو از گل و لای بود» و سپس «در جايگاه آرامی نهاده شدی تا زمانی مشخّص و سرآمدی تعيين شده» و آنگاه که در شکم مادرت حرکت می کردی، نه دعوتی را می توانستی پاسخ دهی و نه صدايی را می شنيدی. سپس تو را از قرارگاهت بيرون کردند و به خانه ای آوردند که آن را نديده بودی و راه های سودش را نمی دانستی، پس چه کسی تو را در مکيدن شير، از پستان مادر هدايت کرد؟ و به هنگام نياز جايگاه های طلب کردن و خواستن را به تو شناساند؟ هرگز آن کس که در توصيف پديده ای با شکل و اندازه و ابزار مشخّص درمانده باشد، بدون ترديد از وصفِ پروردگارش ناتوان تر و از شناخت خدا با حَدّ و مرز پديده ها دورتر است. ┄┄┅┅✿❀🌿🌼🌿❀✿┅┅┄┄ @mehmanenahjolbalagheh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✨ بسم‌الله الرحمن الرحیم 💫 حکمت 🔻در حکمت ۳۸ نهج البلاغه امیرالمؤمنین (علیه السلام) هشت گنج با ارزش را در قالب عبارات بسیار کوتاه و گویا در اختیار ما به برکت امام حسن (علیه السلام) قرار می دهند. هشت گنجی که هر کدام از آن‌ها در نهج البلاغه یک منظومه جذّاب و کاملی از محتوا دارند. 🔵 اولین گنج عقل است. در این جلسه به اندازه فرصتی که داریم من فقط به همین "گنج عقل" می پردازم. در نهج البلاغه مطالب متنوّع و زیادی درباره عقلانیت، چه با تصریح به واژه عقل، چه بدون تصریح واژه عقل وجود دارد تا جایی که به نظر حقیر، یکی از اسامی که می‌ شود برای نهج البلاغه انتخاب کرد کتاب العقل است. 🔻 این مفاهیم و معارف را بنده در چهار دسته خدمت شما تقدیم می کنم. 1⃣ دسته اول مربوط به ارزش و جایگاه بلند عقل و عقلانیّت از منظر امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) در نهج البلاغه است . حضرت درباره جایگاه و ارزش عقل این نکات کلیدی را فرمودند: 🔹۱. شرط فهم اسلام عقل است (خطبه ۱۰۶ ) 🔹۲. شرط موعظه گرفتن از قیامت عقل است. (خطبه ۱۹۰ ) 🔹۳. اهل بیت قلّه عقلانیت هستند. ( خطبه ۲۳۹ ) 🔹۴. شرط تطبیق دادن امروز به گذشته و عبرت گرفتن از گذشته برای پیمودن صحیح امروز و آینده عقل است. ( خطبه ۱۵۲ ) 🔹۵. شرط بر حذر ماندن از سمّ مهلک مار خوش خط و خال دنیا عقل است. ( حکمت ۱۱۹) 🔹۶. شرط موعظه گرفتن از آداب دیگران عقل است.( نامه ۳۱ ) 🔹۷. شرط گواهی دادن به موعظه های رسا توسط موعظه گران عقل است. ( نامه ۳ ) 🔹۸. رسالت انبیا (علیهم السلام) بیرون کشیدن دفینه و گنجینه عقل در وجود انسان ها از زیر خروارها خاک غفلت و هوای نفس است. ( خطبه ۱ ) 🎙 حجت الاسلام مهدوی ارفع @mehmanenahjolbalagheh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✍🏻 بازنویسی تاریخ زندگی امیرمؤمنان علی (علیه السلام) به صورت داستانی از زبان ایشان 📃 قسمت صد و پنجم ❇️ مکاتبات با معاویه 🔸فرستادن اولین نامه از کوفه به معاویه [ پس از مشورت با یارانم نامه‌ای به معاویه نوشتم: ] بسم الله الرحمن الرحیم از بنده خدا علی، امیرالمؤمنین، به معاویه فرزند "صخر" 🔻اما بعد، گر چه من در مدینه بودم و تو در شام، بیعتی که در مدینه با من انجام گرفت شامل حال تو که در شام بودی نیز می‌شود؛ زیرا همان کسانی با من بیعت کردند که قبل از من، با ابوبکر و عمر و عثمان بیعت کرده بودند. پس همان‌گونه که حاضران در مدینه پس از آن بیعت عمومی، حق انتخاب دیگری نداشتند، کسانی هم که غایب بودند و در هنگام بیعت در مدینه حضور نداشتند، نمی‌توانند به مخالفت با آن بیعت برخیزند. 🔻در مورد موضوع عثمان و حوادثی که به کشته شدن او منجر شده بود نیز، توضیحاتی دادم و در پایان از او خواستم که با پذیرش بیعت عافیت را انتخاب کند، چرا که هر کس بر خلاف آن رفتار کند، از مسیر حق خارج می‌شود و هر کس در پذیرش آن تاخیر کند، زیان خواهد دید. پس مطابق آنچه برای تو نوشته‌ام رفتار کن. والسلام. 🔻[ معاویه به فرستاده من پاسخی نداد و در هنگام روانه‌کردن وی گفت: پشت سر تو فرستاده من به کوفه می‌رسد. پاسخ معاویه کاغذ سفیدی بود که در آن نوشته شده بود: از معاویه به علی. بسم الله الرحمن الرحیم ] ❇️ ارسال دومین نامه به معاویه [جمعی از یارانم پیشنهاد کردند نامه دیگری به معاویه بنویسم و حجت را بر وی تمام کنم. به وی نوشتم: ] بسم الله الرحمن الرحیم از بنده خدا علی، امیرالمومنین، به معاویه و کسانی از قبیله قریش که در اطراف وی هستند. سلام بر شما، ستایش می‌کنم خدایی را که خدایی جز او نیست. 🔻برای او توضیح دادم که خداوند بندگانی دارد که به آنچه او نازل کرده است، ایمان دارند و با تفسیر آن آشنایند و به فهم عمیقی از دین رسیده‌اند. آن‌ها کسانی هستند که فضیلت و برتری آنها را قرآن بیان کرده است و آنان پیش‌گامان در اسلام هستند. همچنین حوادث زمان پیامبر را برای او مرور کردم و در مورد شایسته‌ترین فرد برای رهبری این امت، چنین گفتم: 🔻اما دیروز و امروز، شایسته‌ترین فرد برای رهبری این امت کسی بوده است که نزدیک‌ترین فرد به رسول خدا صلی الله علیه و آله بوده باشد، در میان امت آگاه‌ترین فرد به قرآن و آشناترین فرد با دین باشد، نخستین فرد از میان مسلمانان باشد که اسلام آورده است، برترین کس در میدان جهاد و مبارزه با دشمنان باشد و تواناترین و چیره‌دست‌ترین مردم در تحمل بار مسئولیت‌های حکومت باشد. 🔻پس، از مخالفت با خدایی که بازگشت همه به‌سوی اوست بپرهیزید. "وَلَا تَلْبِسُوا الْحَقَّ بِالْبَاطِلِ وَتَكْتُمُوا الْحَقَّ وَأَنتُمْ تَعْلَمُونَ؛ ﻭ ﺣﻖ ﺭﺍ ﺑﺎ ﺑﺎﻃﻞ نیامیزید و حقیقت را با اینکه می‌دانید، کتمان نکنید". همچنین او را به کتاب خدا و سنت پیامبر و جلوگیری از ریخته شدن خون مسلمانان و پذیرش دعوتم، فرا خواندم. 🔻[ پاسخ معاویه به این نامه نیز عبارت بود از یک بیت شعر: میان من و قیس گفت‌وگویی نیست جز دریدن جگرگاه‌ها و زدن گردن‌ها با رسیدن این پاسخ، این آیه را تلاوت کردم: ] "إِنَّكَ لَا تَهْدِي مَنْ أَحْبَبْتَ وَلَٰكِنَّ اللَّهَ يَهْدِي مَن يَشَاءُ وَهُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدِينَ؛ تو نمی‌توانی کسی را که دوست داری، هدایت کنی؛ ولی خداوند هر کس را بخواهد، هدایت می‌کند و او به هدایت‌یافتگان آگاه‌تر است". 📚منابع: ۱. الفتوح، ج۱، ص۱۴۲ ۲. الامامه و السیاسه، ص۱۰۲ ۳.قرآن کریم، سوره بقره، آیه ۴۲ ۴. قرآن کریم، سوره قصص، آیه۵۶ ۵. وقعه صفّین، ج۳، ص ۲۰۹ 📗 علی علیه السلام از زبان علی علیه السلام ↩️ ادامه دارد... @mehmanenahjolbalagheh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🖍 تذکر امام خامنه ای به دکتر رفیعی هرگاه پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم حضرت فاطمه سلام الله علیها را می دیدند چهار کار انجام می دادند: ۱. قام الیها: به سمت او می دویدند ۲. رحَّبَ بِها : به او خوش آمد می گفتند ۳. جای خود را به او می دادند ۴. دستش را می بوسیدند ..... 🆔 @mahdavi_arfae
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌹سهم : خطبه ۱۶۲ تا ۱۶۱ ┄┄┅┅✿❀🌿🌼🌿❀✿┅┅┄┄ 📜 : (در سال ٣٧ هجری در صفین، شخصی از طایفه بنی اسد پرسید: چگونه شما را از مقام امامت که سزاوار تر از همه بودید کنار زدند؟ ) 1⃣ علل و عوامل غصب امامت ♦️ای برادر بنی اسدی! تو مردی پريشان و مضطربی که نابجا پرسش می کنی ليکن تو را حق خويشاوندی است و حقّی که در پرسيدن داری و بی گمان طالب دانستنی. پس بدان که آن ظلم و خودکامگی که نسبت به خلافت بر ما تحميل شد، در حالی که ما را نَسَب برتر و پيوند خويشاوندی با رسول خدا(صلی الله علیه و آله) استوارتر بود، جز خودخواهی و انحصارطلبی چيز ديگری نبود که گروهی بخيلانه به کرسی خلافت چسبيدند و گروهی سخاوت مندانه از آن دست کشيدند. داور خداست و بازگشت همه ما به روز قيامت است. (در اينجا شعر امرء القيس را خواند که:) «واگذار داستان تاراج آن غارت گران را، و به يادآور داستان شگفت دزديدن اسب سواری را.» 2⃣ شكوه از ستمهای معاويه بيا و داستان پسر ابوسفيان را به يادآور، که روزگار مرا به خنده آورد، بعد از آن که مرا گرياند. سوگند به خدا که جای شگفتی نيست، کار از بس عجيب است که شگفتی را می زدايد و کجی و انحراف می افزايد. مردم کوشيدند نور خدا را در داخل چراغ آن خاموش سازند، جوشش زلال حقيقت را از سرچشمه آن ببندند، چرا که ميان من و خود، آب را وَبا آلود کردند. اگر محنت آزمايش از ما و اين مردم برداشته شود آنان را به راهی می برم که سراسر حق است و اگر به گونه ديگری انجامد. (با حسرت خوردن بر آنها جان خويش را مگذار، که خداوند بر آنچه می کنند آگاه است.) ┄┄┅┅✿❀🌿🌼🌿❀✿┅┅┄┄ 📜 1⃣ وصف پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم و اهل بیت علیهم السلام ) خداوند پيامبرش را با نوری درخشان و برهانی آشکار و راهی روشن، و کتابی هدايتگر برانگيخت. خانواده او نيکوترين خانواده و درخت وجودش از بهترين درختان است که شاخه های آن راست و ميوه های آن سر به زير و در دسترس همگان است. زادگاه او مکّه و هجرت او به مدينه، پاک و پاکيزه است که در آنجا نام او بلند شد و دعوتش به همه جا رسيد. خدا او را با برهانی کامل و کافی (قرآن) و پندهای شفابخش و دعوتی جبران کننده فرستاد. با فرستادن پيامبر(صلی الله علیه و آله) شريعت های ناشناخته را شناساند و ريشه بدعت های راه يافته در اديان آسمانی را قطع کرد و احکام و مقرّرات الهی را بيان فرمود. پس هر کس جز اسلام دينی را انتخاب کند، به يقين شقاوت او ثابت و پيوند او با خدا قطع و سقوطش سهمگين خواهد بود و سرانجامش رنج و اندوهی بی پايان و شکنجه ای پر درد می باشد. بر خدا توکّل می کنم، توکّلی که بازگشت به سوی او باشد و از او راه می جويم، راهی که به بهشت رسد و به آنجا که خواست اوست بينجامد. 2⃣ سفارش به تقوا و عبرت از گذشتگان ♦️بندگان خدا! شما را به ترسيدن از خدا و فرمانبرداری او سفارش می کنم که نجات فردا و مايه رهايی جاويدان است. خدا آن گونه که سزاوار بود شما را ترسانيد و چنان که شايسته بود اميدوارتان کرد و دنيا و بی اعتباری آن و نابودشدنی بودن و دگرگونی آن را برای شما توصيف کرد. پس از آنچه در دنيا شما را به شگفتی وامی دارد، روی گردانيد، زيرا که مدّت کوتاهی در آن اقامت داريد، دنيا به خشم خدا نزديک ترين و از خشنودی خدا دورترين جايگاه است. پس ای بندگان خدا! از غم و اندوه و سرگرمی های دنيا چشم برگيريد، زيرا شما به جدايی و دگرگونی های امور دنيايی يقين داريد، و چونان دوست مهربانی که نصيحت گر و کوشابرای نجات رفيقش تلاش کند، خويشتن را از دنيا دور نگه داريد. و از آنچه بر گذشتگان شما رفت عبرت گيريد که چگونه بند بند اعضای بدنشان از هم گُسست، چشم و گوششان نابود شد، شرف و شکوهشان از خاطره ها محو گرديد و همه ناز و نعمت ها و رفاه ها و خوشی ها پايان گرفت که نزديکی فرزندان، به دوری و از دست دادنشان و همدمی همسران، به جدايی تبديل شد. ديگر نه به هم می نازند و نه فرزندانی می آورند و نه يکديگر را ديدار می کنند و نه در کنار هم زندگی می کنند! پس ای بندگان خدا! بپرهيزيد، چونان پرهيز کسی که به نفس خود چيره و بر شهوات خود پيروز و با عقل خود به درستی می نگرد، زيرا که جريان انسان آشکار، پرچم برافراشته، جادّه هموار و راه روشن و راست است. ┄┄┅┅✿❀🌿🌼🌿❀✿┅┅┄┄ @mehmanenahjolbalagheh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✨ بسم الله الرحمن الرحیم✨ 🌹 شرح (2) 🔷 ارزش و جایگاه بلند عقل و عقلانیت 2⃣ سرفصل دوم عقلانیت در نهج البلاغه ،کارکردها و آثار عقلانیت است که به ترتیب اینگونه هستند: 🔹 ۱. رازداری: (حکمت ۶) 🔹 ۲. پیرو کردن زبان در مقابل عقل، یعنی عاقل زبانش پیرو و تابع عقلش است. ( حکمت ۴۰ و ۴۱) 🔹 ۳. عاقل امور زندگی را در سه بخش منظّم می کند. یا مشغول امرار معاش است ، یا مشغول عبادت و بندگی خدا است، یا مشغول استفاده بردن از لذّت های غیر حرام دنیا است. (حکمت ۳۹۰ ) 🔹 ۴. عقل، انسان را به تدبیر و فهم پشت صحنه اتّفاقات و تصمیمات می رساند. (حکمت ۱۱۲ ) 🔹 ۵. عقل می تواند تجربیّات گذشتگان را برای ما حفظ کند و در لحظاتی که به آن احتیاج داریم آنها را فعال کند.( نامه ۳۱ ) 🔹 ۶. عقل بهترین بی نیازی و ثروت است.( حکمت ۳۸ و ۵۴ ) 🔹 ۷. اثر عقلانیت، کم سخن گفتن است.( حکمت ۷۱ ) 🔹 ۸. نصیحتگری که هیچگاه ما را فریب نمی‌دهد و در نصیحتش غش و غلّ نیست عقل است.(حکمت ۲۸۱) 🔹 ۹. عقل مثل شمشیر بُرّان است، یعنی انسان عاقل همیشه در مقابل شک یک برهان قاطع دارد و در مقابل دیگران همیشه حرفش محکم و بَرنده است. (حکمت ۴۲۴) 🔹 ۱۰. حضرت علی(علیه السلام) فرمودند: اصلاً شقاوت حقیقی این است که کسی از عقل و تجربه محروم بشود. ( نامه ۷۸) 🔹 ۱۱. بزرگترین سرمایه برای انسان که سودش خیلی خوب به انسان برمی گردد عقل است. (حکمت ۱۱۳) 🔹 ۱۲. عقلانیت، انسان را به اظهار دوستی با مردم می کشاند و اظهار دوستی با مردم نصف عقلانیت است.(حکمت ۱۴۲) 🔹 ۱۳. عقل عامل نجات انسان می شود در جایی که همه به واسطه نداشتن این عقلانیت غرق می شوند .(حکمت ۴۰۷ ) 🔹 ۱۴. عقل راه انسان را بین رشد و غَی ، بین رشد و گمراهی کاملاً روشن و واضح می کند. (حکمت ۴۲۱) 🔹 ۱۵. آن مبارز و مجاهدی که می‌تواند در مقابل هوای نفس، قتال و مبارزه کند و هوای نفس را از بین ببرد عقل است.( حکمت ۴۲۴) 🔹 ۱۶. کسی که با مردم دیگر، با خبرگان و نخبگان و متخصّصین و صاحبان تجربه، مشورت می‌کند در واقع با آنها در عقلهایشان مشارکت می‌کند و همین عامل تقویت عقلانیت او می شود. 🎙 حجت الاسلام مهدوی ارفع @mehmanenahjolbalagheh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✍🏻 بازنویسی تاریخ زندگی امیرمؤمنان علی (علیه السلام) به صورت داستانی از زبان ایشان 📃 قسمت صد و ششم ✳️ اعزام نماینده به شام 🔸انتخاب جریر‌بن‌عبدالله برای پیام‌رسانی به معاویه [ برای فرستادن نماینده‌ای به شام، با اصحابم مشورت کردم و گفتم: ] 🔻به من مشورت دهید و مردی را پیشنهاد کنید که اهل تجربه و استوار و محکم باشد تا وی را نزد معاویه بفرستم، شاید بتواند معاویه را از راه نادرستی که انتخاب کرده است باز دارد و مانع گمراهی وی شود. اگر معاویه از این راه غلط بازگشت که مطلوب ماست؛ در غیر این صورت تصمیم خواهیم گرفت و با تمام توان با وی وارد جنگ می‌شویم. [ جریر که بیشتر قوم و قبیله‌اش در شام بودند، داوطلب شد این مسؤولیت را برعهده بگیرد. پذیرفتم و در برابر اعتراض مالک اشتر که مخالف فرستادن وی بود گفتم: ] 🔻بگذارید او برود. اگر صادقانه و خیر خواهانه رفتار کرد، از کسانی خواهد بود که امانت‌داری کرده است؛ اما اگر خیانت ورزید، در واقع از اعتمادی که به وی کرده‌ایم سوء‌استفاده کرده و از کسانی خواهد بود که امانت را ادا نکرده و با اینکه به او اعتماد شده، بر خلاف انتظار رفتار کرده است. 🔻افسوس بر کسانی که از من روی‌گردان می‌شوند و به سراغ دیگران می‌روند! به خداوند سوگند، من از این مردم هیچ انتظار و درخواستی ندارم جز بر پایی حق؛ ولی آنها که در مقابل من قرار دارند، از مردم فقط انتظار باطل دارند. ✳️ تذکراتی به جریر [ قبل از حرکت جریر به سوی شام به وی تذکر دادم: ] 🔻چنان که می‌بینی، پیرامون من از اصحاب رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌و‌آله بسیارند که مردمی دین‌دار و صاحب‌نظرند و من تو را به سبب سخنی از رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله که درباره تو فرمودند: " تو از بهترین مردم یمن هستی"، بر همه آنان برگزیدم. نامه مرا به معاویه برسان. اگر او هم مانند دیگر مسلمانان به راه آمد چه بهتر، وگرنه او را از نتیجه وخیم پیمان‌شکنی و گردنکشی آگاه کن و هشدار ده و به او بفهمان که من به استانداری او راضی نیستم و مردم نیز به خلافت او تن نمی‌دهند. ✳️ متن نامه همراه جریر به معاویه بسم الله الرحمن الرحیم 🔻اما بعد، بیعتی که مردم در مدینه با من کرده‌اند، برای تو نیز که در شام اقامت داری، الزام‌آور است. در این نامه همان موارد بیعت را که در نامه‌های قبل به او نوشته بودم، متذکر شدم. و اینکه باید به انتخاب شورای مهاجر و انصار احترام گذارد، چرا که انتخاب آنها و اتفاقشان بر رهبری و امامت مردی، مورد رضای خداست و اگر کسی به مخالفت برخیزد، او را به بازگشت دعوت می‌کنند و بر جای خویش می‌نشانند! اگر امتناع ورزد با او می‌جنگند؛ زیرا از راهی که مومنان برگزیده‌اند، سرپیچی کرده و خداوند نیز او را به دلیل آنکه راه جداگانه‌ای در پیش گرفته است، بازخواست و گرفتار آتش جهنم کند و عاقبتش تباه شود. 🔻در مورد بیعت طلحه و زبیر و نقض بیعتشان نوشتم؛ و اینکه جنگ با آنها به دلیل این بود که حق پیروز و امر خدا غالب شود. در نهایت او را دعوت به بیعت با خودم کردم و او را از بهانه تراشی‌ها به خاطر قتل عثمان برحذر داشتم. 🔻به او نوشتم: بدان که تو در شمار آزادشدگان فتح مکه هستی و اسیران آزاد شده سزاوار خلافت و شرکت در شورا نیستند. اکنون جریر‌بن‌عبدالله را که از مومنان و مهاجران است، نزد تو و اطرافیان تو می‌فرستم. پس بیعت کن. و لا قوّه الا بالله. 📚منابع: ۱.الفتوح، ج۱، ص۱۵۳ ۲. تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۱۸۴ ۳. وقعه صفّین، ص۲۸ ۴. مروج الذهب، ج۲، ص۴۱۲ ۵. خوارزمی، مناقب،ص۲۰۲ 📗 علی علیه السلام از زبان علی علیه السلام ↩️ ادامه دارد... @mehmanenahjolbalagheh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
┄┄┅┅✿❀🌿🌼🌿❀✿┅┅┄┄ 📜 : (در شهر کوفه در سال ٣٧ هجری، هنگام حرکت دادن مردم به سوی صفین و جنگ با شامیان، ایراد فرمود. 1⃣ خداشناسی ♦️فرمان خدا قضای حتمی و حکمت و خشنودی او مايه امنيّت و رحمت است؛ از روی علم، حکم می کند و با حلم و بردباری می بخشايد. خدايا! سپاس تو راست بر آنچه می گيری و عطا می فرمايی و شفا می دهی يا مبتلا می سازی. سپاسی که تو را رضايت بخش ترين، محبوب ترين و ممتازترين باشد، سپاسی که آفريدگانت را سرشار سازد و تا آنجا که تو بخواهی تداوم يابد، سپاسی که از تو پوشيده نباشد و از رسيدن به پيشگاهت باز نماند، سپاسی که شمارش آن پايان نپذيرد و تداوم آن از بين نرود. خدايا! حقيقتِ بزرگی تو را نمی دانيم، جز آن که می دانيم تو زنده ای و احتياج به غير نداری، خواب سنگين يا سبک تو را نمی ربايد، هيچ انديشه ای به تو نرسد و هيچ ديده ای تو را ننگرد، اما ديده ها را تو می نگری و اعمال انسان ها را شماره فرمايی و قدم ها و موی پيشانی ها زمام امور همه به دست تو است، خدايا آنچه را که از آفرينش تو می نگريم، واز قدرت تو به شگفت می آييم و بدان بزرگی قدرت تو را می ستاييم، بسی ناچيزتر است در برابر آنچه که از ما پنهان و چشم های ما از ديدن آنها ناتوان و عقل های ما از درک آنها عاجز است و پرده های غيب ميان ما و آنها گسترده می باشد. 2⃣ راههای خداشناسی ♦️ پس آن کس که دل را از همه چيز تهی سازد و فکرش را به کار گيرد تا بداند که چگونه عَرش قدرت خود را برقرار ساخته ای و پديده را چگونه آفريده ای و چگونه آسمان ها و کرات فضايی را در هوا آويخته ای و زمين را چگونه بر روی امواج آب گسترده ای؟ نگاهش حسرت زده و عقلش مات و سرگردان و شنواييش آشفته و انديشه اش حيران می ماند. ┄┄┅┅✿❀🌿🌼🌿❀✿┅┅┄┄
┄┄┅┅✿❀🌿🌼🌿❀✿┅┅┄┄ 📜 3⃣ وصف اميدواری به خدا ♦️به گمان خود ادّعا دارد که به خدا اميدوار است! به خدای بزرگ سوگند! که دروغ می گويد، چه می شود او را که اميدواری در کردارش پيدا نيست؟ پس هر کس به خدا اميدوار باشد بايد، اميد او در کردارش آشکار شود. هر اميدواريی جز اميد به خدای تعالی ناخالص است و هر ترسی جز ترس از خدا نادرست است. گروهی در کارهای بزرگ به خدا اميد بسته و در کارهای کوچک به بندگانِ خدا روی می آورند؛ پس حقِّ بنده را ادا می کنند و حقِّ خدا را بر زمين می گذارند، چرا در حقِّ خدای متعال کوتاهی می شود و کمتر از حقِّ بندگان رعايت می گردد. آيا می ترسی در اميدی که به خدا داری دروغگو باشی؟ يا او را در خور اميد بستن نمی پنداری؟ اميدوار دروغين اگر از بنده خدا ترسناک باشد، حقِّ او را چنان رعايت کند که حقَّ پروردگار خود را آن گونه رعايت نمی کند، پس ترس خود را از بندگان آماده و ترس از خداوند را وعده ای انجام نشدنی می شمارد و اينگونه است کسی که دنيا در ديده اش بزرگ جلوه کند و ارزش و اعتبار دنيا در دلش فراوان گردد که دنيا را بر خدا مقدّم شمارد و جز دنيا به چيز ديگری نپردازد و بنده دنيا گردد. 4⃣ سیری در زندگی پیامبران «برای انتخاب الگوهای ساده زیستی» ♦️برای تو کافی است که راه و رسم زندگی پيامبر اسلام(صلی الله علیه و آله) را اطاعت نمايی تا راهنمای خوبی برای تو در شناخت بدی ها و عيب های دنيا و رسوايی ها و زشتی های آن باشد، چه اينکه دنيا از هر سو بر پيامبر(صلی الله علیه و آله) بازداشته و برای غير او گسترانده شد، از پستان دنيا شير نخورد و از زيورهای آن فاصله گرفت. اگر می خواهی دومی را، موسی(علیه السلام) (کسی که با خدا سخن گفت) و زندگی او را توصيف کنم، آنجا که می گويد: «پروردگارا! هر چه به من از نيکی عطا کنی نيازمندم». به خدا سوگند! موسی(علیه السلام) جز قرص نانی که گرسنگی را برطرف سازد چيز ديگری نخواست، زيرا موسی(علیه السلام) از سبزيجات زمين می خورد، تا آنجا که بر اثر لاغری و آب شدن گوشت بدن، سبزی گياه از پشت پرده ی شکم او آشکار بود و اگر می خواهی سومی را، حضرت داوود(علیه السلام) صاحب نی های نوازنده و خواننده بهشتيان را الگوی خويش سازی، که با هنر دستان خود از ليف خرما زنبيل می بافت و از همنشينان خود می پرسيد: چه کسی از شما اين زنبيل را می فروشد؟ و با بهای آن به خوردن نان جوی قناعت می کرد. و اگر خواهی از عيسی بن مريم(علیه السلام) بگويم که سنگ را بالش خود قرار می داد، لباس پشمی خشن به تن می کرد و نان خشک می خورد، نان خورشت او گرسنگی و چراغش در شب ماه و پناهگاه زمستان او شرق و غرب زمين بود. ميوه و گُلِ او سبزيجاتی بود که زمين برای چهارپايان می روياند. زنی نداشت که او را فريفته خود سازد، فرزندی نداشت تا او را غمگين سازد، مالی نداشت تا او را سرگرم کند و آز و طمعی نداشت تا او را خوار و ذليل نمايد. مرکب سواری او دو پايش و خدمتگزار وی، دست هايش بود. ┄┄┅┅✿❀🌿🌼🌿❀✿┅┅┄┄