♦️اسماعیل درونت را بکش تا لایق ظهور شوی
پس از یک قرن همه آوارگی و تلاش و درگیری با جهل و جور نمرود و تعصب متولیان بت پرستی و...
پس از تحمل این همه سختی پیر شده است و در اوج قله نبوت دوست دارد پسری داشته باشد اما زنش نازاست و خودش پیری از صد گذشته!
خدا، بر پيري و تنهايي و رنج اين رسول، رحمت مي آورد و به اويک فرزند مي بخشد.
در اين ايام ، ناگهان صدايي مي شنود:ابراهيم! به دو دست خويش، کارد بر حلقوم اسماعيل بنه و بکُش"! 🗡
🍂ابراهيم،بت شکن عظيم تاريخ، درهم مي شکند، وحشت مي کند اما، فرمان فرمان خداوند است.
فاتح عظيم ترين نبرد تاريخ، اکنون آشفته و بيچاره!
جنگ، جنگ ميان عشق خدا و عشق اسماعيل، در ابراهیم، کدامين را انتخاب مي کني؟؟
ابراهيم؟! خدا را يا خود را ؟ لذت را يا مسئوليت را؟ پدري را يا پيامبري را؟ بالاخره، "اسماعيلت" را يا " خدايت" را؟⚔🤔
ابليس در دلش "مهر فرزند" را بر مي افروزد و در عقلش، " دليل منطقي" مي نمایاند.
جمره اولی و سپس جمره وسطی"ابراهيم! اسماعيلت را ذبح کن"! صريح تر و قاطع تر!
پدر کارد را بر گرفت، به قدرت و خشمي وصف ناپذير، ابتدا #خود رادر #درون #کُشت و سپس کارد را بر گلوی فرزندش نهاد. این کارد نمی برد! کارد را بر سنگ می کوبد! برق آسا برمي جهد وکارد راچنگ مي زند و برسرقرباني اش، دوباره هجوم مي آورد!
ناگهان،گوسفندي وپيامي که "اي ابراهيم! خداوند از ذبح اسماعيل درگذشته
است،اين گوسفند 🐑رافرستاده است تابجاي اوذبح کني،توفرمان را انجام دادي"!
⚜این داستان،داستان راه،
#آماده_شدن_برای_ظهور است. داستان آزادی از بند غریزه است. داستان #ذبح_آرزوهای_دراز_دنیایی است.
#مناسبتی
@mehrentezar