📖 #سیّد_ابراهیم_دمشقی
✍سیّد ابراهیم دمشقی که نَسَبش به سیّد مرتضی علم الهدی منتهی می شد و سنّ شريفش بيش از نود سال بود؛ سه دختر داشت و اولاد پسر نداشت.
👈شبي دختر بزرگ ايشان حضرت رقيّه دختر امام حسين عليهالسلام را در خواب ديد كه فرمودند: به پدرت بگو: ميان قبر من را آب افتاده و بدن من در اذّيت است؛ بيايد قبر مرا تعمير كند. دختر به سيّد گفت؛ ولی سيّد به خواب اعتنا ننمود.
👈شب دوّم دختر وسطی سيّد همين خواب را ديد و به پدر گفت؛ سید باز هم اعتنا نکرد.
👈شب سوّم دختر كوچك سيّد همين خواب را ديد و به پدر گفت؛ باز هم اعتنا نکرد.
🆗شب چهارم خود سيّد حضرت رقيّه سلام الله علیها را در خواب ديد كه به طريق عتاب فرمود: چرا والی را خبردار نكردی؟
سيّد بيدار شد، صبح نزد والی شام رفت و خوابش را گفت.
✍والی به علماء و صلحاء شام -از شیعه و سنّی- امر کرد که:
👈غسل کنند و لباس های پاکیزه بپوشند؛
👈به دست هرکس، قفل ورودی حرم مطهّر باز شد؛ همان کس برود و قبر مقدّس او را نبش کند.
✅پیکر را بیرون آورد تا قبر را تعمیر کنند. صلحاء و بزرگان از شیعه و سنّی در کمال آداب غسل کردند و لباس پاکیزه پوشیدند،
🆗قفل به دست هیچ کس باز نشد مگر به دست خود مرحوم سیّد، و چون میان حرم آمدند کلنگ هیچ کدام بر زمین اثر نکرد ، مگر به دست سیّد ابراهیم. حرم را قُرق کردند و لحد را شکافتند. دیدند بدن نازنین حضرت رقیه سلام الله علیها، میان لحد و کفن صحیح و سالم است اما آب زیادی میان لحد جمع شده است. سیّدابراهیم بدن شریف را از میان لحد بیرون آورد و بر روی زانوی خود نهاد و سه روز بدین گونه بالای زانو خود نگه داشت و گریه می کرد تا اینکه قبر را تعمیر کردند. وقت نماز که می شد سیّد بدن حضرت را بالای جایی پاکیزه می گذاشت. پس از فراغ از نماز برمی داشت و بر زانو می نهاد، تا اینکه از تعمیر قبر و لحد فارغ شدند و سید بدن مطهر را دفن کرد.
📢منابع:
✍اسرار الشهادة، ص ۴۰۶.
منتخب التواریخ، صفحه ۳۸۸.
مقتل جامع مقدم، جلد۲، ص ۲۰۸،
و تراجم اعلام النساء، جلد ۲، صفحه ۱۰۳
http://eitaa.com/joinchat/345899012Cfc1b7bcd50
@meighanjavan97