🔻سعادت اجتماعی و دولت اسلامی
✍ مهدی جمشیدی
(روزنامه ایران)
۱. انقلاب و انقلابیها، از «گفتگو» هراسان و گریزان نیستند. انقلاب ایران، بهواقع در متن «جامعه» ریشه دارد و از «عقلانیّت» برمیخیزد و حاصل حلقۀ بستۀ سیاسی نیست. انقلاب، هویّت دارد و سیّال و شناور نیست، امّا «گفتگو» را نیز اصل میشمارد و آن را بهعنوان یک ارزش قطعی، به رسمیّت میشناسد. حرکت در مسیر گفتگو، «اضطرار» نیست که «موسمی» و «موقتی» باشد، همچنان هدف از آن، «تسکیندادن» و «تعدیلکردن» نیز نیست. گفتگو، معبر وصول به «حقیقت» است و اگر اینگونه نبود، روایات اسلامی از «تضارب آراء و عقول»، استقبال نمیکردند. پس گفتگو فقط «ضرورت» نیست، بلکه «فضیلت» نیز هست. نباید از «دیگریهای معرفتی» و «اغیار فرهنگی» هراسید و از شنیدن مخالفتها گریخت، بلکه باید در وسط معرکۀ «نبرد شناختی» ایستاد و شجاعانه و عالمانه، به همۀ پرسشها و ابهامها پاسخ داد و از متن تضاد جدّی و کشمکش واقعی، به ثبات و تعادل رسید. انقلاب، خواهان «انسداد» و «اختناق» نیست و در برابر هیچ انتقاد و اعتراضی، مسیر «سرکوب» را در پیش نمیگیرد. آری، چنانچه «اغتشاش» و «غوغاسالاری» و «توطئه» و «هرجومرج» در میان باشد، نه دولت اسلامی و نه هیچ دولت دیگری، سکوت اختیار نمیکند و «قانونشکنی» را برنمیتابد. اگر به نام «آزادی» و «نقادی» و «اعتراض»، سهم «اخلاق» و «انصاف» و «قانون» ادا نشود و همۀ ساختارها و قواعد، زیر پا نهاده شوند، باید از «حرمت حاکمیّت» و «حقّ جامعه» دفاع کرد.
۲. دولت اسلامی، «تمامیّتخواه» نیست و نمیخواهد در همۀ عرصههای زندگیِ مردم دخالت کند و قدرت «انتخاب آزادانه و شخصی» را از آنها بستاند. جامعۀ اسلامی، مبتنی بر «انتخابهای آگاهانه و واقعی» است، نه جامعۀ برخاسته از «تحکّم» و «تحمیل». تأکید بر «مهندسی فرهنگ» و «بازسازی انقلابیِ ساختار فرهنگ» و «حجاب» و «هویّت اسلامی و ایرانی» و «سبک زندگی» و ... هرگز به معنی آن نیست که انقلاب میخواهد برای «تمامِ جزئیّاتِ زندگیِ فرهنگیِ مردم»، قاعده بسازد و همهچیز را در اختیار خود بگیرد. انقلاب، دغدغۀ حفظ «سعادت معنوی» و «سلامت اخلاقیِ» جامعه را دارد و نمیخواهد جامعه در اثر دستکاریهای بیرونی و نفوذهای هدفمند و پُررنگ، خویشتنِ خویش را ببازد و در روند نئولیبرالیسمِ جهانی، هضم و مستحیل شود. انقلاب نمیخواهد خودش در قدرت بماند، امّا جامعه در مسیر «سقوط دینی» و «زوال ارزشی» قرار بگیرد. «کمالِ باطنیِ جامعه»، مهمترین مسأله و دغدغۀ انقلاب است و فلسفۀ دولت اسلامی عبارت است از بسترسازی برای دستیابی فرد و جامعه به خیر و صلاح و سعادت. همۀ هدفهای مادّی و اینجهانی، در سایۀ این هدف غایی قرار دارند و باید هماهنگ با آن باشند.
۳. البتّه این امر به معنی آن نیست که انقلاب، از «روشهای ناصواب» برای رسیدن به این هدف متعالی استفاده میکند. دولت اسلامی از نظر دینی، حقّ ندارد جامعه را به حال خود «رها» کند و در آن را با «گرگهای فرهنگی» و «رهزنان ایمان»، تنها بگذارد، همچنان که حقّ ندارد بر «استبداد» و «اختناق» تکیه کند. منطق «مردمسالاریِ دینی»، نه این است و نه آن. مردمسالاریِ دینی یعنی محترمشمردن انتخابها و ارادههای مردم در «چهارچوب ارزشهای دینی». یعنی دولت اسلامی باید مردم را آنچنان «تعلیم» دهد و «تزکیه» کند که خواستههایش، مشروع و عالی باشند.
۴. در این میان، اگر عدّۀ اندکی بر آن شدند که ارزشهای دینستیزانۀ خویش را بر جامعه و حاکمیّت تحمیل کنند و به فساد و تباهی و بیاخلاقی و پردهدری و بیحیایی، «تجاهر» کنند، دولت اسلامی نباید «تساهلوتسامح» بورزد و مجال دهد که یک جماعت ناچیز، جامعه را دچار «تنش ارزشی» و «تلاطم معنوی» کند. اینجاست که «حقّ معنویِ جامعه»، معنا مییابد و دولت اسلامی به سبب اسلامیبودن، باید در عمل نشان دهد که نسبت به تداوم و رسمیّت «ارزشها»، وفادار و متعهد است و بیرونزدگیهای لجوجانه و کجرویهای هدفمند را برنمیتابد. از جمله، «فساد اخلاقی» و «کشف حجاب» و «بیعفتی» و «برهنگی» در عرصۀ عمومی، رفتارهایی هستند که برای دولت اسلامی، «تکلیف شرعی» میآفرینند. مسأله نیز منحصر به «عرصۀ عمومی» است و «عرصۀ خصوصی»، محترم و محفوظ از دخالت و حضور دولت اسلامی است. همۀ سخن درباره «جامعه» است و اینکه نباید در جامعۀ اسلامی، انحراف و فساد، «عیان» و «آشکار» باشد، وگرنه حریم خصوصی، در امان و خارج از بحث است. کار دشواری نیست که غیرمتعهدان به ارزشهای الهی و اخلاقی، دستکم در «جامعه» و در حضور دیگرانی که میخواهند فضای عمومی، سالم و قدسی باشد، از آشکارسازیِ محرّمات شرعی و رفتارهای ضدّاخلاقی بپرهیزند و اندکی در «موقعیّت عمومی»، خویشتنداری کنند.
المواعظ
1- عاقل واقعی کیست؟
قَالَ ابوالحسن الرضا علیه السلام: لَا يَتِمُّ عَقْلُ امْرِئٍ مُسْلِمٍ حَتَّى تَكُونَ فِيهِ عَشْرُ خِصَالٍ:
1. الْخَيْرُ مِنْهُ مَأْمُولٌ
2. وَ الشَّرّ مِنْهُ مَأْمُونٌ
3. يَسْتَكْثِرُ قَلِيلَ الْخَيْرِ مِنْ غَيْرِهِ
4. وَ يَسْتَقِلُّ كَثِيرَ الْخَيْرِ مِنْ نَفْسِهِ
5. لَا يَسْأَمُ مِنْ طَلَبِ الْحَوَائِجِ إِلَيْهِ
6. وَ لَا يَمَلُّ مِنْ طَلَبِ الْعِلْمِ طُولَ دَهْرِهِ
7. الْفَقْرُ فِي اللَّهِ أَحَبُّ إِلَيْهِ مِنَ الْغِنَى
8. وَ الذُّلُّ فِي اللَّهِ أَحَبُّ إِلَيْهِ مِنَ الْعِزِّ فِي عَدُوِّهِ
9. وَ الْخُمُولُ أَشْهَى إِلَيْهِ مِنَ الشُّهْرَةِ
ثُمَّ قَالَ علیه السلام الْعَاشِرَةُ وَ مَا الْعَاشِرَةُ؟! قِيلَ لَهُ: مَا هِيَ؟ قَالَ علیه السلام:
10. لَا يَرَى أَحَداً إِلَّا قَالَ هُوَ خَيْرٌ مِنِّي وَ أَتْقَى إِنَّمَا النَّاسُ رَجُلَانِ رَجُلٌ خَيْرٌ مِنْهُ وَ أَتْقَى وَ رَجُلٌ شَرٌّ مِنْهُ وَ أَدْنَى فَإِذَا لَقِيَ الَّذِي شَرٌّ مِنْهُ وَ أَدْنَى قَالَ لَعَلَّ خَيْرَ هَذَا بَاطِنٌ وَ هُوَ خَيْرٌ لَهُ وَ خَيْرِي ظَاهِرٌ وَ هُوَ شَرٌّ لِي وَ إِذَا رَأَى الَّذِي هُوَ خَيْرٌ مِنْهُ وَ أَتْقَى تَوَاضَعَ لَهُ لِيَلْحَقَ بِهِ
فَإِذَا فَعَلَ ذَلِكَ فَقَدْ عَلَا مَجْدُهُ وَ طَابَ خَيْرُهُ وَ حَسُنَ ذِكْرُهُ وَ سَادَ أَهْلَ زَمَانِهِ.
2- مؤمن واقعی کیست؟
قَالَ الرِّضَا علیه السلام لَا يَكُونُ الْمُؤْمِنُ مُؤْمِناً حَتَّى تَكُونَ فِيهِ ثَلَاثُ خِصَالٍ سُنَّةٌ مِنْ رَبِّهِ وَ سُنَّةٌ مِنْ نَبِيِّهِ صلی الله علیه و آله وَ سُنَّةٌ مِنْ وَلِيِّهِ علیه السلام فَأَمَّا السُّنَّةُ مِنْ رَبِّهِ فَكِتْمَانُ السِّرِّ وَ أَمَّا السُّنَّةُ مِنْ نَبِيِّهِ صلی الله علیه و آله فَمُدَارَاةُ النَّاسِ وَ أَمَّا السُّنَّةُ مِنْ وَلِيِّهِ علیه السلام فَالصَّبْرُ فِي الْبَأْسَاءِ وَ الضَّرَّاءِ.
3- بهترین بندگان خدا کیانند؟
وَ سُئِلَ عَنْ خِيَارِ الْعِبَادِ فَقَالَ علیه السلام: الَّذِينَ إِذَا أَحْسَنُوا اسْتَبْشَرُوا وَ إِذَا أَسَاءُوا اسْتَغْفَرُوا وَ إِذَا أُعْطُوا شَكَرُوا وَ إِذَا ابْتُلُوا صَبَرُوا وَ إِذَا غَضِبُوا عَفَوْا.
۴_ بهترین و بدترین معاش کدام است؟
قَالَ عَلِی بْنُ شُعَیبٍ دَخَلْتُ عَلَی أبِی الحَسَنِ الرِّضَا علیه السلام فَقَالَ لِی: یا عَلِی مَنْ أحْسَنُ النَّاسِ مَعَاشاً؟ قُلْتُ: یا سَیدِی أنْتَ أعْلَمُ بِهِ مِنّی، فَقَالَ علیه السلام: یا عَلِی مَنْ حَسُنَ مَعَاشُ غَیرِهِ فِی مَعَاشِهِ، یا عَلِی مَنْ أسْوَءُ النَّاسِ مَعَاشاً؟ قُلْتُ: أَنْتَ أعْلَمُ، قَالَ: مَنْ لَمْ یعِشْ غَیرُهُ فِی مَعَاشِهِ، یا عَلِی أحْسِنُوا جِوَارَ النّعَمِ فَإنَّهَا وَحْشِیةٌ مَانَأَتْ عَنْ قَوْمٍ فَعَادَتْ إلَیهِمْ