💢 #نبرد_پایانی
✍ خاطراتی از آخرین روز #عملیات_بدر و لحظه شهادت فرمانده دلاور لشگر۳۱ عاشورا #شهید_مهدی_باکری
💠 قسمت پانزدهم _ مجروحیت فرمانده لشگر
🖌... کماندوهای بالا آمده از دیواره سیل بند با دیدن رگبار گلوله های سردار باکری و یاران دلاورش و شنیدن فریادهای بلند و دشمن شکن الله اکبر آنان ، برای لحظه ای هم جرات و تاب مقاومت نیاورده و سراسیمه از تاج سیل بند پایین پریده و افتان و خیزان شروع به فرار کردند. آقا مهدی و همراهانش هم پشت سیل بند موضع گرفته و مشغول تیراندازی و نبرد با کماندوهای پنهان شده در گوشه و کنار نخلستان و ساحل رودخانه شدند.
حرکت شجاعانه و نبرد بی باکانه آقا مهدی و همراهان دلاورشأن و فرار بزدلانه کماندوهای عراقی بقدری زیبا و روحیه بخش بود که رزمندگان را به شدت سر شوق و شور آورده و همگی دلاورانه برخاسته و بی پروا از باران تیر و ترکش ها ، با قامتی استوار و الله اکبر گویان شروع به شلیک موشک و تیراندازی به سمت تانکها و نیروهای عراقی در سمت مقابل سیل بند کردیم.
در سمت بالا و حوالی ورودی سیل بند مشغول شلیک آخرین موشک های آر پی جی بودم که یکدفعه دیدم قشون تانکها و نیروهای عراقی دوباره از سمت چپ منطقه دارند به سمت سیل بند می آیند. نمی دانم چه بلایی بر سر فرمانده دلاور تیپ اول لشگر برادر میرزاعلی رستم خانی و یاران پاکبازش آمده بود ! اما هر اتفاقی برایشان افتاده بود ، اینک قشون دشمن از خط دفاعی آنان گذشته و با سرعت در حال پیشروی به سمت سیل بند بود. در صورت دستیابی نیروهای عراقی به ساحل رودخانه و نخلستان قسمت کیسه ای ، تنها مسیر رفت و آمد به پل شناور هم قطع می شد و دیگر راهی برای فرار و عقب نشینی جز آب خروشان دجله برایمان باقی نمی ماند.
وضعیت بسیار حساس و خطرناکی بود و باید هر چه سریعتر از پیشروی قشون دشمن جلوگیری و مانع تصرف ساحل رودخانه در سمت چپ منطقه می شدیم. اما افسوس که نه دیگر نیروی برای اینکار باقی مانده بود و نه مهماتی برای پیکار ، در مجموع با برادر باکری و یارانش فقط ۱۴ یا ۱۵ نفری سالم و سرپا پشت سیل بند باقی مانده بودیم که اکثریت هم مهمات مان ته کشیده و دیگر چیزی برای ادامه نبرد نداشتیم. خلاصه با توجه به اوضاع و احوال موجود و شرایط حاکم بر میدان نبرد ، سقوط خط و اشغال سیل بند امری بسیار حتمی و قطعی می نمود و برای همین هم نم نم سایه شوم وحشت بر وجودم مستولی شده و دچار چنان اضطراب و دلهره ای شدم که ذهنم دیگر فقط درگیر اتفاقات آینده و مرور حوادث تلخ و ناگوار بعد از شکست شد. غرق افکار پریشان و مضطرب بودم و عرض رودخانه را برای فرار احتمالی بررسی می کردم که به ناگهان فریاد های بلند یا حسین (ع) و یا ابوالفضل (س) در پشت سیل بند طنین انداز شده و خبر تأسف بار مجروحیت آقا مهدی باکری همچون پتکی سنگین بر روح و جان خسته و از نفس افتاده رزمندگان فرود آمد.
اشک ریزان و سراسیمه خود را به انتهای سیل بند رسانیده و دیدم که جسم نحیف و نیمه جان فرمانده محبوب لشگر در دست یاران گریان و حسین گویانش در حال انتقال به سمت قایق است. تیر مستقیم عراقیها درست به پیشانی بلندش اصابت و باعث آسیب جدی به سر و جمجمه اش شده بود. شدت جراحت بحدی بود که کاملاً از هوش رفته و سر و صورت زیبا و خاک گرفته اش غرق در سرخی خون بود. در میان دیدگان اشکبار یاران و بهت عظیم رزمندگان ، پیکر زخم خورده برادر باکری و بقیه مجروحان به داخل قایق منتقل و سکاندار شتابان و با سرعت تمام به سمت ورودی جزیره مجنون حرکت کرد.
مجروحیت سردار باکری فرمانده مخلص و دلاور لشگر همچون بمبی قوی پشت سیل بند را به هم ریخته و اراده و روحیه رزمندگان را طوری در هم شکسته و نابود کرد که دیگر دل و دماغ جنگیدن برای کسی باقی نماند و همه سردرگم و بلاتکلیف منتظر شنیدن دستورات بعدی فرماندهان شدیم. وضعیتی بسیار بد و خوف ناک و دلهره آوری بود. نیروهای پیاده و کماندوهای عراقی از هر سمت و سوی به طرف سیل بند می آمدند و بقدری هم تانک و نفربر در حال نزدیک شدن به سیل بند بودند که واقعاً به شمارش نمی آمدند . هنوز هم خبری از یگانهای پشتیبان و مهمات و نیروهای تازه نفس نبود و فاصله آنچنانی هم با سقوط خط و ورود نیروهای دشمن به سیل بند نداشتیم. باید سریعاً چاره ای اندیشیده و از آن اوضاع وخیم و وحشتناک خود را نجات می دادیم...
🌀 #ادامه_دارد
🖍 خاطره از بسیجی جانباز #عباس_لشگری
.
قبل از پاسخ به پرسش:
«از نظر خدا بهترین پوشش انسانها در جامعه چگونه است؟»
✅ باید مطلب دیگری را روشن کنیم!
گفتیم:
کشتی جامعه انسانی ما وقتی به ساحل خوشبختی میرسد که به دنبال خدا حرکت کند نه ناخدا...
اما رفتن به «سراغ خدا» و «حکم خدا» سکه دورویی است از: خوشبختی و وظیفه.
چه کسی انسان ها و تمام جهان را آفریده؟ چه کسی بعد از آفرینش ، لحظه به لحظه جهان را مدیریت میکند؟
حالا که «خدا» مدیر و حکمران حقیقی جهان است، آیا نباید خودش هم حکمران جوامع انسانی ما باشد❓
این «وظیفه» ما انسانهاست که به مدیریت خدا در جوامع انسانی احترام بگذاریم؛
مدیریت و حاکمیت خدا یعنی چه؟
یعنی جامعه با احکام خدا اداره بشود.
مثلا در همین معمای ما یعنی «چگونگی پوشش».🪞
#ادامه_دارد
#روایت/۱۱
.
🔻 تعریف اسلام رحمانی
یکی از شاخههای اسلام امریکایی که پس از فتنه ٨٨ در ایران به عنوان یک گفتمان شروع به بسط و گسترش کرد، اسلام رحمانی است.
⬅️در یک جمله، اسلام رحمانی همان سکولاریسم و اسلام سکولار است که برای همراه کردن مخاطبان مسلمان با خود از برخی آموزههای اسلام به صورت بی ضابطه و سلیقهای و همراه با سوء برداشت استفاده میکند.
🔰برای تعریف بهتر اسلام رحمانی بهتر است از بیان مولفههای آن کمک بگیریم، مولفههای سازنده اسلام رحمانی عبارت اند از:
١. پیوند هویتی با نواندیشی دینی مبتنی بر لیبرالیسم، سکولاریسم و اومانیسم.
٢. الگوبرداری از پروتستانیسم مسیحی و طراحی مدل اسلامی آن
٣. القای وجود خشونت در دین و تلاش برای تضعیف ابعاد تکلیفی، آموزههای فقهی، جهادی و عدالتخواهی
۴. نفی اسلام سیاسی و انقلابی
۵. انزوای شریعت و حذف آن، جایگزینی با اخلاق مدرن و معنویتهای نوظهور کاذب
۶. جدا کردن دین از عرصههای اجتماعی و محصور کردنش در زندگی شخصی
٧. سوق دادن دین به ابعاد باطنی و نه مدیریت جامعه
٨. همراهی با ایده جهانی شدن غربی و تأسی به عقلانیت و حقوق مدرن.
#ادامه_دارد
#نقد_اسلام_آمریکایی
.
📕عهدنامه ی #خلیفه_مسلمین ، آقا امیرالمومنین سلام الله علیه به مالک اشتر (قسمت 57)
❇️....حق را درباره هر که باشد، چه خویشاوند و چه بیگانه، لازم بدار
و در این کار شکیبایی به خرج ده که خداوند پاداش شکیبایی تو را خواهد داد.
هر چند، در اجرای عدالت، به خویشاوندان و نزدیکان تو زیان رسد.
پس چشم به عاقبت دار، هر چند، تحمل آن بر تو سنگین آید که عاقبتی نیک و پسندیده است....
🕊#ادامه_دارد....
.