2.05M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#داستان
استاد قرائتی:
❗️گاهی کلاس درس خدا فرق می کند!
◀️ برای وزیر در مستراح کلاس میگذارد!!
•┈┈••✾••┈┈•
🕋 مسجد امام حسن مجتبی علیه السلام، شهرک فجر
📲 ایتا :
https://eitaa.com/memamhasan
📲 سروش:
sapp.ir/memamhasan
#داستان
🔶 بچه علی نقی الان کیست ؟
✅ علینقی، كاسب مؤمن و خیری بود كه هیچگاه وقت نماز در مغازه پیدایش نمیکردند. در عوض این معلم قرآن در صف اول نماز جماعت مسجد دیده میشد.
🔷 یك عمر جلسات مذهبی در خانهها و تكیهها به راهانداخته و كلی مسجد مخروبه را آباد كرده بود
🔴 ولی از نعمت فرزند محروم بود ...
⚫️ آنهایی كه حسودیشان میشد و چشم دیدنش را نداشتند، دنبال بهانه میگشتند تا نمكی به زخمش بپاشند ..!
🔷 همسایه كینهتوز، بهانه خوبی پیدا كرده بود تا آتش حسادتش را بیرون بپاشد؛
درب را زد.
علینقی آمد دم درب ...
◀️ مردك به او یك گونی داد و گفت:
«حالا كه تو بچه نداری، بیا اینها مال تو، شاید به كارت بیاید»
🗑 علینقی در گونی را باز كرد، ۱۱ تا بچه گربه از توی آن ریختند بیرون ..!
قهقهه مردك و صدای گریه علینقی قاطی شد ...
🌍 كنار در نشست و دستانش به دعا بلند و گفت
«ای كه گفتی بخوانیدم تا اجابتتان كنم ..!
💫 اگر به من فرزندی بدهی، نذر میكنم كه به لطف و هدایت خودت او را مبلغ قرآن و دینت كنم».
🌺 خدایی كه دعای زكریای سالخورده را در اوج ناامیدی اجابت كرده بود،
۱۱ فرزند به علینقی داد كه اولینشان همین حاج آقا محسن قرائتی است ...
•┈┈••✾••┈┈•
🕋 مسجد امام حسن مجتبی علیه السلام، شهرک فجر
📲 ایتا :
https://eitaa.com/memamhasan
📲 سروش:
sapp.ir/memamhasan
#داستان
🕌 شيخ صدوق از حاكم مرورود نقل میکند كه به #مشهد_الرضا عليهالسلام رفتم، ديدم مردى ترک زبان وارد قبّه شد، بالاى سر حضرت ايستاد، با چشمى گريان به تركى گفت: پروردگارا، اگر پسرم زنده است او را به من برسان و اگر مرده است مرا از مرگش خبردار كن!
⁉️ من زبان تركى مىدانستم، به او گفتم: داستان تو چيست؟
😢 گفت: پسرى داشتم با من در جنگ اسحاقآباد بود، او را گم كردم، خبرى از او ندارم، مادرش دائماً گريه مىكند، در اينجا دعا مىكنم، كه شنيدهام دعا در اين مشهد مستجاب است.
😔 من از حالت او متأثر شدم، دستش را گرفتم كه آن روز مهمانش كنم.
💞 چون بيرون آمديم مردى بلند قامت را ديديم، چون چشمش به آن مرد ترک افتاد، خود را در آغوش او انداخت، متوجه شد كه او همان پسر گمشدهی اوست كه كنار قبر آن حضرت دعا مىكرد كه از مرگ و زندگيش خبردار شود.
⁉️ از او پرسيدم: از كجا به اينجا آمدى؟
🔎 گفت: بعد از جنگ اسحاقآباد به طبرستان افتادم و مرا يكى از اهالى ديلم تربيت كرد، چون بزرگ شدم در جستجوى پدر و مادر خود برآمدم.
✋🏼 آن پدر كه گمشدهی خود را پيدا كرد گفت: قسم ياد كردم كه تا زندهام از اين مشهد جدا نشوم.¹
📌 ۱. عيون أخبار الرضا عليهالسلام، ج۲، ص۲۸۸.
•┈┈••✾••┈┈•
🕋 مسجد امام حسن مجتبی علیه السلام، شهرک فجر
📲 ایتا :
https://eitaa.com/memamhasan
📲 سروش:
sapp.ir/memamhasan
#داستان
#سیره
🔶 لذت عبادت در جوانی است
🔻 مرحوم توسلی نقل کردند که: «یک شب متوجه شدم امام با صدای بلند گریه میکند. من هم متأثر شدم و شروع کردم به گریه کردن. ایشان متوجه من شدند و فرمودند: فلانی! تا جوان هستی، قدر بدان و خدا را #عبادت کن. لذت عبادت در #جوانی است. آدم وقتی پیر میشود، دلش میخواهد عبادت کند اما حال و توانی برایش نیست.»
📚 برگرفته از کتاب «برداشتهایی از سیرهی #امام_خمینی»، ج۱
📖 ص ۱۰۲
•┈┈••✾••┈┈•
🕋 مسجد امام حسن مجتبی علیه السلام، شهرک فجر
📲 ایتا :
https://eitaa.com/memamhasan
📲 سروش:
sapp.ir/memamhasan