eitaa logo
منبرطلاب
20.2هزار دنبال‌کننده
214 عکس
67 ویدیو
65 فایل
بسم الله الرحمن الرحیم #منبر در فضای #مجازی #ویژه_طلاب_و_مبلغین اخبار استخدامی ادمین @talabe_admin کانال شخصی است کانون تبلیغاتی پربازده منبر http://eitaa.com/joinchat/1201668109Cc875229ef3
مشاهده در ایتا
دانلود
:حق همسایه وَاعْبُدُوا اللَّهَ وَلَا تُشْرِكُوا بِهِ شَيْئًا وَبِالْوَالِدَيْنِ إِحْسَانًا وَبِذِي الْقُرْبَىٰ وَالْيَتَامَىٰ وَالْمَسَاكِينِ وَالْجَارِ ذِي الْقُرْبَىٰ وَالْجَارِ الْجُنُبِ وَالصَّاحِبِ بِالْجَنبِ وَابْنِ السَّبِيلِ وَمَا مَلَكَتْ أَيْمَانُكُمْ إِنَّ اللَّهَ لَا يُحِبُّ مَن كَانَ مُخْتَالًا فَخُورًا ﻭ ﺧﺪﺍ ﺭﺍ ﺑﭙﺮﺳﺘﻴﺪ،ﻭ ﭼﻴﺰی ﺭﺍ ﺷﺮﻳﻚ ﺍﻭ ﻗﺮﺍﺭ ﻧﺪﻫﻴﺪ،ﻭ ﺑﻪ ﭘﺪﺭ ﻭ ﻣﺎﺩﺭ ﻭ ﺧﻮﻳﺸﺎﻭﻧﺪﺍﻥ ﻭ ﻳﺘﻴﻤﺎﻥ ﻭ ﻣﺴﺘﻤﻨﺪﺍﻥ ﻭ ﻧﺰﺩیک ﻭ ﺩﻭﺭ ﻭ ﻫﻤﻨﺸﻴﻨﺎﻥ ﻭ ﻫﻤﺮﺍﻫﺎﻥ ﻭ ﺩﺭ ﺭﺍﻩ ﻣﺎﻧﺪﮔﺎﻥ ﻭ ﺑﺮﺩﮔﺎﻥ ﻧﻴﻜﻲ ﻛﻨﻴﺪ،ﻳﻘﻴﻨﺎً ﺧﺪﺍ کسی ﺭﺍ ﻛﻪ ﻣﺘﻜﺒّﺮ ﻭ ﺧﻮﺩﺳﺘﺎﺳﺖ،ﺩﻭﺳﺖ ﻧﺪﺍﺭﺩ. 📚سوره مبارکه آیه ٣٦ پیامبر صلى الله عليه و آله وسلم إِن أَحبَبتُم أَن يُحِبَّكُمُ اللّه وَ رَسولُهُ فَأَدّوا إِذَا ائتُمِنتُم و َاصدُقوا إِذا حَدَّثتُم و َأَحسِنوا جِوارَ مَن جاوَرَكُم اگر مى خواهيد كه خدا و پيغمبر شما را دوست بدارند وقتى امانتى به شما سپردند رد كنيد و چون سخن گوييد راست گوييد و با خود به نيكى رفتار نماييد. 📚نهج الفصاحه صفحه 264 حدیث 554 پیامبر صلى الله عليه و آله وسلم فى حُقوقِ الجارِ:إِنِ اسْتَغَاثَكَ أَغَثْتَهُ وَ إِنِ اسْتَقْرَضَكَ أَقْرَضْتَهُ وَ إِنِ افْتَقَرَ عُدْتَ عَلَيْهِ وَ إِنْ أَصَابَتْهُ مُصِيبَةٌ عَزَّيْتَهُ وَ إِنْ أَصَابَهُ خَيْرٌ هَنَّأْتَهُ وَ إِنْ مَرِضَ عُدْتَهُ وَ إِنْ مَاتَ تَبِعْتَ جَنَازَتَهُ وَ لَا تَسْتَطِيلُ عَلَيْهِ بِالْبِنَاءِ فَتَحْجُبَ الرِّيحَ عَنْهُ إِلَّا بِإِذْنِهِ ... درباره حقوق فرمودند:اگر از تو كمك خواست كمكش كنى،اگر از تو قرض خواست به او قرض دهى،اگر نيازمند شد نيازش را برطرف سازى، اگر مصيبتى ديد او را دلدارى دهى، اگر خيرى به او رسيد به وى تبريك گويى،اگر بيمار شد به عيادتش روى، وقتى مرد در تشييع جنازه اش شركت كنى،خانه ات را بلندتر از خانه او نسازى تا جلوى جريان هوا را بر او بگيرى مگر آن كه خودش اجازه دهد... 📚مسكّن الفؤاد صفحه 114 امام عليه السلام وَالجِوارُ أَربَعونَ دارا مِن أَربَعَةِ جَوانِبِها تا چهل خانه از چهار طرف به شمار مى آيند. 📚خصال جلد2 صفحه 544 ما در طبقه پایین زندگی می کردیم و آقای کلاهدوز در طبقه بالا،هیچ وقت متوجه ورود و خروج او نشدم،یک شب اتفاقی در را باز کردم دیدم پوتین هایش را در آورده و به دست گرفته و از پله ها بالا می رود،فهمیدم طوری رفت و آمد می کرده تا مزاحم ها نشود،صبح ها چون زود می رفت،ماشین را تا سرِ کوچه هل می داد و سپس آن را روشن می کرد تا مبادا مزاحم کسی شود. 📚به نقل ازفصل نامه مکاتبه و اندیشه صفحه180 گوینده خاطره همسایه شهید کلاهدوز http://eitaa.com/joinchat/3087990800Cdc959f683d