🌏 #آن_سوی_مرگ
قسمت هشتم
🔻به راه افتادم. راهی صاف و هوایی #بهاری و من هم با شوق به دیدار هادی وفادار به سرعت میرفتم، کم کم هوا گرم و من #خسته و تشنه شدم و از تنهایی خود نیز در وحشت بودم. به عقب سر نگاه کردم دیدم کسی به طرف من می آید. #خوشحال شدم و گفتم الحمدلله تنها نماندم تا آن که به من رسید.
🔻دیدم شخصی #سیاه و دراز با ظاهری متعفن بود. پرسیدم اسمت چیست؟ گفت: اسمم #جهالت است، همین اسم او باعث وحشت من شد. با خود گفتم عجب رفیقی پیدا شد صد رحمت به آن تنهایی. او گفت: در این مسیر از تو جدایی ندارم مگر آن که به #توفیق خدا تو از من جدا شوی.
🔻من جلو افتادم و او به دنبال من میآمد و راه سربالایی بود. رسیدم به #سرکوه، جهت رفع خستگی نشستم و آقای جهالت گفت معلوم میشود خسته شدهای تا منزل بعدی پنج #فرسخ مانده بیا راه را کج کنیم و از این مسیر یک فرسخی برویم تا زود تر به مقصد برسی.
🔻من #احمق شده او را خیرخواه خود دانسته از راه کوتاه رفتیم و از درهای به دره دیگر سرازیر میشدیم پر از خار و #سنگلاخ و درنده و خزنده. هوا بشدت گرم و زبان خشکیده و پاها همه #مجروح و دل از وحشت لرزان بود و آقای جهالت به حال من میخندید. پس از جان کندنها و زمان زیادی به شاهراه رسیدیم اما ده فرسخ راه رفته بودیم و به هزاران بلا گرفتار شده بودیم. نشستم خستگی بگیرم و از آقای جهالت #متنفر بودم، گفتم ای کاش فاصله بین من و تو از مغرب تا مشرق بود.
بعد از کمی استراحت برخاستم و دوباره به راه افتادم.
♨️ ادامه دارد...
📚 کتاب سیاحت غرب
منبر مجازی حاج یاسر طاهری
🆔@menbarmajazyhajyasertaheri
🌏 #آن_سوی_مرگ
قسمت نهم
🔻به راه افتادم، تشنه شده بودم و #جهالت هم از عقب دورادور میآمد. سمت راست سبزه زاری دیدم که مقداری از راه دور بود. جهالت دوید و خود را به من رساند و گفت: در آن محل آ#ب موجود است اگر تشنه ای برویم آب بخوریم. خواستم گوش به حرفش ندهم ولی چون زیاد تشنه و #خسته بودم رفتیم. به نزدیک سبزه هایی رسیدیم که ابداً در آن آب وجود نداشت و زمین هم #سنگلاخی بود که راه رفتن در آن هم سخت بود و مارهای زیادی در آن سنگلاخ میلولیدند و آن #سبزهها از درختهای جنگلی بود که همه فصول سبز است.
🔻#مأیوسانه رو به راه برگشتم و از خستگی و تشنگی و از فراق هادی ناله و گریه میکردم #جهالت که کار خود را کرده بود، دور از من نشسته و به من لبخند میزد و میگفت: «آن #هادی تو چه از دستش بر می آید؟ بعد از این که تخم اذیتها را در دنیا برای کمک به من کاشتهای و (إنَّ الدنيا مزرعة الآخرة). مگر تو #قرآن نخوانده ای که «وَ مَن يَعمَل مِثقَالَ ذَرَّةٍ شَرًّا يَرَه.
🔻مگر هادی برخلاف #آیات کاری از دستش بر میآید، مگر خودش نگفت که هر وقت #معصیت کرده ای من از تو گریخته ام و چون توبه نمودی همنشین تو بوده ام». دیدم این جهالت #ملعون، عجب با اطلاع بوده است.
🔻#سیبی از کوله پشتی بیرون آوردم و خوردم، زخمهایم خوب شد قوتی گرفتم برخاستم و به راه افتادم به سر #دوراهی رسیدم راه دست راست به شهر آبادی می رفت و دیگری به ده خرابه ای میرسید. به سمت راست رفتم و داخل #شهر شدم اما جهالت به سمت چپ رفت و در خرابهای ساکن شد...
♨️ ادامه دارد...
📚 کتاب سیاحت غرب
#منبرمجازی حاج یاسر طاهری ساری مسجد امام حسن عسکری علیهالسلام
منبر مجازی حاج یاسر طاهری
🆔@menbarmajazyhajyasertaheri
درس هایی از آیات قرآن برای #زندگیموفق
در " جز ۸ قرآن کریم "
🌏اکثریت، دلیل حقانیت نیست.
ملاک حق است نه عدد
(انعام، ۱۱۶)
🤍به کارهای زشت چه پنهانی و چه
آشکارا نزدیک نشوید.
(انعام، ۱۵۱)
🌏در هنگام خریدوفروش، ترازو و
پیمانه را به عدالت تنظیم کنید
(انعام، ۱۵۲)
🤍از تاریخ و سرنوشت دیگران عبرت بگیریم.
(اعراف، ۲۷)
🌏فرزندان خود را از بیم تنگدستی
مکشید؛ ما روزی رسانیم.
(انعام، ۱۵۱)
🤍در داوری و شهادت به عدالت رفتار
کنید، حتی اگر درباره اقوام شما باشد.
(انعام، ۱۵۲)
🌏نتیجه گناه کردن و خلاف، رسوایی است.
(اعراف، ۲۰)
🤍از حقوق مردم چیزی کم نگذارید.
(اعراف، ۸۵)
🌏خداوند در برابر یک کار نیک
۱۰ برابر پاداش میدهد.
(انعام، ۱۶۰)
🤍بخورید و بیاشامید ولی زیاده روی و
اسراف نکنید.
(اعراف، ۳۱)
🌏از تکبر دوری کنید که باعث
خروج شیطان از بهشت شد.
(اعراف، ۱۳ ۱۲)
🤍وقتی اجل برسد
هیچ تغییری در آن نمی توان ایجاد کرد.
(اعراف، ۳۴)
درس هایی از آیات قرآن برای #زندگیموفق
در " جز ۹ قرآن کریم "
🪐ایمان و عمل در بین مردم سبب
نزول برکات می شود.
(اعراف ۹۶)
🤍در چله گرفتن اثرات معنوی نهفته است.
(اعراف ، ۱۴۲)
🪐متکبر به حق ایمان نمی آورد و
راه درست را انتخاب نمی کند.
(اعراف، ۱۴۶)
🤍سکوت و گوش کردن به قرآن زمینه
برخورداری از رحمت الهی است.
(اعراف،۲۰۴)
🪐قحطی و خشکسالی یا کیفر الهی است
یا زنگ بیدارباش
(اعراف، ۱۳۰)
🤍برای برادران خود دعا کنید.
(اعراف، ۱۵۱)
🪐هنگام وسوسه شیطان
به پناهگاه خدا بروید.
(اعراف، ۲۰۰)
🤍تا زمانی که استغفار میکنید عذاب
الهی نازل نمی شود.
(انفال، ۳۳)
🪐خداوند انسان را
در خوشی و ناخوشی آزمایش میکند.
(اعراف، ۱۶۸)
🤍صبح و شب خدا را با تضرع یاد کنید
تا از غافلان نباشید
(اعراف، ۲۰۵)
🪐آنهایی را که به جای خدا صدا
میزنید، نمی توانند شما را یاری کنند
(اعراف، ۱۹۷)
🤍اگر با تقوا باشید، قوه تشخیص حق
از باطل برایتان فعال میشود.
(انفال، ۲۹)
درس هایی از آیات قرآن برای #زندگیموفق
در " جز ۱۰ قرآن کریم "
🌚با هم نزاع نکنید چون سست میشوید
و هیبت شما از بین میرود.
(انفال، ۴۶)
🤍هر چه در توان دارید سلاح جنگی
تدارک ببینید تا دشمنان را بترسانید.
(انفال، ۶۰)
🌚به جای آخرت به زندگی دنیا دل خوش نکنید
متاع زندگی دنیا در برابر آخرت، اندک است.
(توبه، ۳۸)
🤍انسانهای منافق اعمالشان در دنیا و آخرت -
هدر میرود و از زیانکاران خواهند بود.
(توبه، ۶۹)
🌚اگر در عهدی بیم خیانت دارید پیمان را بشکنید تا دو طرف شرایط یکسان داشته باشند.
(انفال، ۵۸)
🤍هر چقدر در راه خدا خرج کنید پاداش
آن به شما بازگردانده میشود.
(انفال، ۶۰)
🌚انسان های منافق و دو چهره
مورد لعنت خدا قرار گرفته اند.
(توبه، ۶۸)
🤍از زیادی اموال و فرزندان کافران
شگفت زده نشوید که برای عذاب آنان است.
(توبه، ۸۵)
🌚با سوگند دروغ خود را به
هلاکت نکشانید.
(توبه، ۴۲)
🤍برخی عهد بستند که اگر خدا به ما مال دهد
ما نیز صدقه میدهیم ولی خلف وعده
کردند و این نمونه نفاق است
(توبه، ۷۵ ۷۶)
🌚سبک بار و گرانبار بسیج شوید
و با مال و جانتان در راه خدا جهاد کنید
(توبه، ۴۱)
🤍مردان و زنان مؤمن دوستان یکدیگرند و یکدیگر را به کارهای خوب سفارش کرده و از کارهای بد باز میدارند
(توبه،۷۱)
🌏 #آن_سوی_مرگ
قسمت نهم
🔻به راه افتادم، تشنه شده بودم و #جهالت هم از عقب دورادور میآمد. سمت راست سبزه زاری دیدم که مقداری از راه دور بود. جهالت دوید و خود را به من رساند و گفت: در آن محل آ#ب موجود است اگر تشنه ای برویم آب بخوریم. خواستم گوش به حرفش ندهم ولی چون زیاد تشنه و #خسته بودم رفتیم. به نزدیک سبزه هایی رسیدیم که ابداً در آن آب وجود نداشت و زمین هم #سنگلاخی بود که راه رفتن در آن هم سخت بود و مارهای زیادی در آن سنگلاخ میلولیدند و آن #سبزهها از درختهای جنگلی بود که همه فصول سبز است.
🔻#مأیوسانه رو به راه برگشتم و از خستگی و تشنگی و از فراق هادی ناله و گریه میکردم #جهالت که کار خود را کرده بود، دور از من نشسته و به من لبخند میزد و میگفت: «آن #هادی تو چه از دستش بر می آید؟ بعد از این که تخم اذیتها را در دنیا برای کمک به من کاشتهای و (إنَّ الدنيا مزرعة الآخرة). مگر تو #قرآن نخوانده ای که «وَ مَن يَعمَل مِثقَالَ ذَرَّةٍ شَرًّا يَرَه.
🔻مگر هادی برخلاف #آیات کاری از دستش بر میآید، مگر خودش نگفت که هر وقت #معصیت کرده ای من از تو گریخته ام و چون توبه نمودی همنشین تو بوده ام». دیدم این جهالت #ملعون، عجب با اطلاع بوده است.
🌏 #آن_سوی_مرگ
قسمت سیزدهم
🔻سفر دوباره آغاز شد، در دو طرف راه همه #سبزه و گل و آبهای جاری بود و هوا چنان معطر بود که به وصف نمی آمد تا از شهر خارج شديم انگار خوبیهای #شهر ما را تا آنجا مشایعت نموده بودند.
🔻پس از آن دوباره راه باریک و پر #سنگلاخ شد و از میان دره میگذشت و آن دره به طرف راست و چپ پیچ میخورد. اگر #مسافرین دیگر در جلوی ما نبودند راه را گم می کردیم زیرا که راههایی به طرف دست #چپ از این راه جدا میشد.
🔻در یکی از پیچ های دره #سیاهان وارد راه ما شدند. چشم من که به سیاه افتاد بس که دیدارش شوم بود پایم به سنگی خورد و #مجروح شد و لنگ لنگان به سختی راه میرفتم. مسافرینی که در راه بودند جلو افتادند و دور شدند و من #عقب ماندم. تا رسیدیم به سر دوراهی که یک راه به دست چپ جدا میشد و من #متحیر ماندم که از کدام راه بروم که سیاهک خود را به من رساند و گفت چرا ایستادهای؟ به دست چپ #اشاره کرد و گفت راه این است و خودش چند قدمی به آن راه رفت، به من گفت بیا و من نرفتم بلکه از آن راه دیگر رفتم و دیگر میدانستم راه #درست در مخالفت با آنان است. و سیاه هر چه اصرار نمود با او نرفتم زیرا که #تجربهها کرده بودم.
🔻چیزی نگذشت که آن دره تمام شد و زمین مسطح و #چمنزار بود و منزل سوم پیدا شد. (وعده وصل چون شود نزدیک آتش شوق #شعله ور گردد) هادی طبق وعده اش باید در اینجا منتظر من باشد و در رفتن سرعت نمودم و آقای #جهالت هم از من مأیوس شده به من نرسید. چیزی نگذشت که رسیدم به در دروازه شهر (منزل سوم)
♨️ ادامه دارد...
📚 کتاب سیاحت غرب
# منبرمجازی حاج یاسر طاهری مسجد امام حسن عسکری علیهالسلام ساری
منبر مجازی حاج یاسر طاهری
🆔@menbarmajazyhajyasertaheri
🌏 #آن_سوی_مرگ
قسمت چهاردهم
🔻چیزی نگذشت که رسیدم به منزل سوم و دم #دروازه شهر بالاخره هادی را دیدم و سلام کردم و مصافحه نمودیم. حیات تازهای به #وجودم رسیده بود. داخل شدیم به قصری که برای من مهیا شده بود. پس از استراحت و پذیرایی شدن، #هادی پرسید در این سه منزل چطور بر تو گذشت؟
🔻گفتم: الحمدلله خطراتی از طرف #جهالت بود آن هم بالاخره از ناحیه خودم بود که بی تو بودم و اگر تو بودی او با من این طور #گردن کلفتی نمیکرد و هر چه بود بالاخره به سلامتی گذشت و تو را دیدم و همه دردها دوا شد و همه #غمها از بین رفت.
🔻گفت: تا به حال چون من با تو نبودم او به مکر و #دروغ تو را از راه بیرون می کرد ولی بعد از این که من راه مکر و حیله او را به تو میگویم او به مکر و #حیله قویتری تو را از راه بیرون خواهد نمود و اسباب دفاعی تو در این منزل فقط عصا و سپری است و این کم است و امشب که شب #جمعه است برو نزد اهل بیت خود شاید که به یاد تو خیراتی از آنها #صادر شود و اسباب امنیت تو در این مسافرت بیشتر گردد.
🔻گفتم: من از آنها مأیوسم، زندهها مردههای خود را بزودی #فراموش میکنند و دلسرد میشوند. آن هفته اول که فراموش نکرده بودند و به اسم من کارهایی می کردند در واقع همان اسم بود و #باطن عملشان برای خودشان بود، حالا که همان اسم هم از یادشان رفته و من هیچ #امیدی به آنها ندارم. #هادی گفت: در هر صورت برخیز و نزد آنها برو چون پیغمبر به آنها گفته است: «از امواتتان به نیکی یاد کنید.» اگر از آنها مأیوسی از #خدا مأیوس نشو.
♨️ ادامه دارد...
📚 کتاب سیاحت غرب
#منبرمجازی
منبر مجازی حاج یاسر طاهری
🆔@menbarmajazyhajyasertaheri