eitaa logo
منبر مجازی حاج یاسر طاهری
126 دنبال‌کننده
673 عکس
170 ویدیو
5 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
🌏 قسمت هشتم 🔻به راه افتادم. راهی صاف و هوایی و من هم با شوق به دیدار هادی وفادار به سرعت میرفتم، کم کم هوا گرم و من و تشنه شدم و از تنهایی خود نیز در وحشت بودم. به عقب سر نگاه کردم دیدم کسی به طرف من می آید. شدم و گفتم الحمدلله تنها نماندم تا آن که به من رسید. 🔻دیدم شخصی و دراز با ظاهری متعفن بود. پرسیدم اسمت چیست؟ گفت: اسمم است، همین اسم او باعث وحشت من شد. با خود گفتم عجب رفیقی پیدا شد صد رحمت به آن تنهایی. او گفت: در این مسیر از تو جدایی ندارم مگر آن که به خدا تو از من جدا شوی. 🔻من جلو افتادم و او به دنبال من می‌آمد و راه سربالایی بود. رسیدم به ، جهت رفع خستگی نشستم و آقای جهالت گفت معلوم می‌شود خسته شده‌ای تا منزل بعدی پنج مانده بیا راه را کج کنیم و از این مسیر یک فرسخی برویم تا زود تر به مقصد برسی. 🔻من شده او را خیرخواه خود دانسته از راه کوتاه رفتیم و از دره‌ای به دره دیگر سرازیر می‌شدیم پر از خار و و درنده و خزنده. هوا بشدت گرم و زبان خشکیده و پاها همه و دل از وحشت لرزان بود و آقای جهالت به حال من می‌خندید. پس از جان کندن‌ها و زمان زیادی به شاهراه رسیدیم اما ده فرسخ راه رفته بودیم و به هزاران بلا گرفتار شده بودیم. نشستم خستگی بگیرم و از آقای جهالت بودم، گفتم ای کاش فاصله بین من و تو از مغرب تا مشرق بود. بعد از کمی استراحت برخاستم و دوباره به راه افتادم. ♨️ ادامه دارد... 📚 کتاب سیاحت غرب منبر مجازی حاج یاسر طاهری 🆔@menbarmajazyhajyasertaheri
🌏 قسمت نهم 🔻به راه افتادم، تشنه شده بودم و هم از عقب دورادور می‌آمد. سمت راست سبزه زاری دیدم که مقداری از راه دور بود. جهالت دوید و خود را به من رساند و گفت: در آن محل آ#ب موجود است اگر تشنه ای برویم آب بخوریم. خواستم گوش به حرفش ندهم ولی چون زیاد تشنه و بودم رفتیم. به نزدیک سبزه هایی رسیدیم که ابداً در آن آب وجود نداشت و زمین هم بود که راه رفتن در آن هم سخت بود و مارهای زیادی در آن سنگلاخ می‌لولیدند و آن از درخت‌های جنگلی بود که همه فصول سبز است. 🔻 رو به راه برگشتم و از خستگی و تشنگی و از فراق هادی ناله و گریه میکردم که کار خود را کرده بود، دور از من نشسته و به من لبخند میزد و می‌گفت: «آن تو چه از دستش بر می آید؟ بعد از این که تخم اذیت‌ها را در دنیا برای کمک به من کاشته‌ای و (إنَّ الدنيا مزرعة الآخرة). مگر تو نخوانده ای که «وَ مَن يَعمَل مِثقَالَ ذَرَّةٍ شَرًّا يَرَه. 🔻مگر هادی برخلاف کاری از دستش بر می‌آید، مگر خودش نگفت که هر وقت کرده ای من از تو گریخته ام و چون توبه نمودی همنشین تو بوده ام». دیدم این جهالت ، عجب با اطلاع بوده است. 🔻 از کوله پشتی بیرون آوردم و خوردم، زخمهایم خوب شد قوتی گرفتم برخاستم و به راه افتادم به سر رسیدم راه دست راست به شهر آبادی می رفت و دیگری به ده خرابه ای می‌رسید. به سمت راست رفتم و داخل شدم اما جهالت به سمت چپ رفت و در خرابه‌ای ساکن شد... ♨️ ادامه دارد... 📚 کتاب سیاحت غرب حاج یاسر طاهری ساری مسجد امام حسن عسکری علیه‌السلام منبر مجازی حاج یاسر طاهری 🆔@menbarmajazyhajyasertaheri
درس هایی از آیات قرآن برای در " جز ۸ قرآن کریم " 🌏اکثریت، دلیل حقانیت نیست. ملاک حق است نه عدد (انعام، ۱۱۶) 🤍به کارهای زشت چه پنهانی و چه آشکارا نزدیک نشوید. (انعام، ۱۵۱) 🌏در هنگام خریدوفروش، ترازو و پیمانه را به عدالت تنظیم کنید (انعام، ۱۵۲) 🤍از تاریخ و سرنوشت دیگران عبرت بگیریم. (اعراف، ۲۷) 🌏فرزندان خود را از بیم تنگدستی مکشید؛ ما روزی رسانیم. (انعام، ۱۵۱) 🤍در داوری و شهادت به عدالت رفتار کنید، حتی اگر درباره اقوام شما باشد. (انعام، ۱۵۲) 🌏نتیجه گناه کردن و خلاف، رسوایی است. (اعراف، ۲۰) 🤍از حقوق مردم چیزی کم نگذارید. (اعراف، ۸۵) 🌏خداوند در برابر یک کار نیک ۱۰ برابر پاداش میدهد. (انعام، ۱۶۰) 🤍بخورید و بیاشامید ولی زیاده روی و اسراف نکنید. (اعراف، ۳۱) 🌏از تکبر دوری کنید که باعث خروج شیطان از بهشت شد. (اعراف، ۱۳ ۱۲) 🤍وقتی اجل برسد هیچ تغییری در آن نمی توان ایجاد کرد. (اعراف، ۳۴) درس هایی از آیات قرآن برای در " جز ۹ قرآن کریم " 🪐ایمان و عمل در بین مردم سبب نزول برکات می شود. (اعراف ۹۶) 🤍در چله گرفتن اثرات معنوی نهفته است. (اعراف ، ۱۴۲) 🪐متکبر به حق ایمان نمی آورد و راه درست را انتخاب نمی کند. (اعراف، ۱۴۶) 🤍سکوت و گوش کردن به قرآن زمینه برخورداری از رحمت الهی است. (اعراف،۲۰۴) 🪐قحطی و خشکسالی یا کیفر الهی است یا زنگ بیدارباش (اعراف، ۱۳۰) 🤍برای برادران خود دعا کنید. (اعراف، ۱۵۱) 🪐هنگام وسوسه شیطان به پناهگاه خدا بروید. (اعراف، ۲۰۰) 🤍تا زمانی که استغفار میکنید عذاب الهی نازل نمی شود. (انفال، ۳۳) 🪐خداوند انسان را در خوشی و ناخوشی آزمایش میکند. (اعراف، ۱۶۸) 🤍صبح و شب خدا را با تضرع یاد کنید تا از غافلان نباشید (اعراف، ۲۰۵) 🪐آنهایی را که به جای خدا صدا میزنید، نمی توانند شما را یاری کنند (اعراف، ۱۹۷) 🤍اگر با تقوا باشید، قوه تشخیص حق از باطل برایتان فعال میشود. (انفال، ۲۹) درس هایی از آیات قرآن برای در " جز ۱۰ قرآن کریم " 🌚با هم نزاع نکنید چون سست میشوید و هیبت شما از بین میرود. (انفال، ۴۶) 🤍هر چه در توان دارید سلاح جنگی تدارک ببینید تا دشمنان را بترسانید. (انفال، ۶۰) 🌚به جای آخرت به زندگی دنیا دل خوش نکنید متاع زندگی دنیا در برابر آخرت، اندک است. (توبه، ۳۸) 🤍انسانهای منافق اعمالشان در دنیا و آخرت - هدر میرود و از زیانکاران خواهند بود. (توبه، ۶۹) 🌚اگر در عهدی بیم خیانت دارید پیمان را بشکنید تا دو طرف شرایط یکسان داشته باشند. (انفال، ۵۸) 🤍هر چقدر در راه خدا خرج کنید پاداش  آن به شما بازگردانده میشود. (انفال، ۶۰) 🌚انسان های منافق و دو چهره مورد لعنت خدا قرار گرفته اند.‌ (توبه، ۶۸) 🤍از زیادی اموال و فرزندان کافران شگفت زده نشوید که برای عذاب آنان است. (توبه، ۸۵) 🌚با سوگند دروغ خود را به هلاکت نکشانید. (توبه، ۴۲) 🤍برخی عهد بستند که اگر خدا به ما مال دهد ما نیز صدقه میدهیم ولی خلف وعده کردند و این نمونه نفاق است (توبه، ۷۵ ۷۶) 🌚سبک بار و گرانبار بسیج شوید و با مال و جانتان در راه خدا جهاد کنید (توبه، ۴۱) 🤍مردان و زنان مؤمن دوستان یکدیگرند و یکدیگر را به کارهای خوب سفارش کرده و از کارهای بد باز میدارند (توبه،۷۱) 🌏 قسمت نهم 🔻به راه افتادم، تشنه شده بودم و هم از عقب دورادور می‌آمد. سمت راست سبزه زاری دیدم که مقداری از راه دور بود. جهالت دوید و خود را به من رساند و گفت: در آن محل آ#ب موجود است اگر تشنه ای برویم آب بخوریم. خواستم گوش به حرفش ندهم ولی چون زیاد تشنه و بودم رفتیم. به نزدیک سبزه هایی رسیدیم که ابداً در آن آب وجود نداشت و زمین هم بود که راه رفتن در آن هم سخت بود و مارهای زیادی در آن سنگلاخ می‌لولیدند و آن از درخت‌های جنگلی بود که همه فصول سبز است. 🔻 رو به راه برگشتم و از خستگی و تشنگی و از فراق هادی ناله و گریه میکردم که کار خود را کرده بود، دور از من نشسته و به من لبخند میزد و می‌گفت: «آن تو چه از دستش بر می آید؟ بعد از این که تخم اذیت‌ها را در دنیا برای کمک به من کاشته‌ای و (إنَّ الدنيا مزرعة الآخرة). مگر تو نخوانده ای که «وَ مَن يَعمَل مِثقَالَ ذَرَّةٍ شَرًّا يَرَه. 🔻مگر هادی برخلاف کاری از دستش بر می‌آید، مگر خودش نگفت که هر وقت کرده ای من از تو گریخته ام و چون توبه نمودی همنشین تو بوده ام». دیدم این جهالت ، عجب با اطلاع بوده است.
🌏 قسمت سیزدهم 🔻سفر دوباره آغاز شد، در دو طرف راه همه و گل و آب‌های جاری بود و هوا چنان معطر بود که به وصف نمی آمد تا از شهر خارج شديم انگار خوبی‌های ما را تا آنجا مشایعت نموده بودند. 🔻پس از آن دوباره راه باریک و پر شد و از میان دره می‌گذشت و آن دره به طرف راست و چپ پیچ میخورد. اگر دیگر در جلوی ما نبودند راه را گم می کردیم زیرا که راههایی به طرف دست از این راه جدا میشد. 🔻در یکی از پیچ های دره وارد راه ما شدند. چشم من که به سیاه افتاد بس که دیدارش شوم بود پایم به سنگی خورد و شد و لنگ لنگان به سختی راه میرفتم. مسافرینی که در راه بودند جلو افتادند و دور شدند و من ماندم. تا رسیدیم به سر دوراهی که یک راه به دست چپ جدا میشد و من ماندم که از کدام راه بروم که سیاهک خود را به من رساند و گفت چرا ایستاده‌ای؟ به دست چپ کرد و گفت راه این است و خودش چند قدمی به آن راه رفت، به من گفت بیا و من نرفتم بلکه از آن راه دیگر رفتم و دیگر می‌دانستم راه در مخالفت با آنان است. و سیاه هر چه اصرار نمود با او نرفتم زیرا که کرده بودم. 🔻چیزی نگذشت که آن دره تمام شد و زمین مسطح و بود و منزل سوم پیدا شد. (وعده وصل چون شود نزدیک آتش شوق ور گردد) هادی طبق وعده اش باید در اینجا منتظر من باشد و در رفتن سرعت نمودم و آقای هم از من مأیوس شده به من نرسید. چیزی نگذشت که رسیدم به در دروازه شهر (منزل سوم) ♨️ ادامه دارد... 📚 کتاب سیاحت غرب # منبرمجازی حاج یاسر طاهری مسجد امام حسن عسکری علیه‌السلام ساری منبر مجازی حاج یاسر طاهری 🆔@menbarmajazyhajyasertaheri
🌏 قسمت چهاردهم 🔻چیزی نگذشت که رسیدم به منزل سوم و دم شهر بالاخره هادی را دیدم و سلام کردم و مصافحه نمودیم. حیات تازه‌ای به رسیده بود. داخل شدیم به قصری که برای من مهیا شده بود. پس از استراحت و پذیرایی شدن، پرسید در این سه منزل چطور بر تو گذشت؟ 🔻گفتم: الحمدلله خطراتی از طرف بود آن هم بالاخره از ناحیه خودم بود که بی تو بودم و اگر تو بودی او با من این طور کلفتی نمی‌کرد و هر چه بود بالاخره به سلامتی گذشت و تو را دیدم و همه دردها دوا شد و همه از بین رفت. 🔻گفت: تا به حال چون من با تو نبودم او به مکر و تو را از راه بیرون می کرد ولی بعد از این که من راه مکر و حیله او را به تو میگویم او به مکر و قوی‌تری تو را از راه بیرون خواهد نمود و اسباب دفاعی تو در این منزل فقط عصا و سپری است و این کم است و امشب که شب است برو نزد اهل بیت خود شاید که به یاد تو خیراتی از آنها شود و اسباب امنیت تو در این مسافرت بیشتر گردد. 🔻گفتم: من از آنها مأیوسم، زنده‌ها مرده‌های خود را بزودی میکنند و دلسرد میشوند. آن هفته اول که فراموش نکرده بودند و به اسم من کارهایی می کردند در واقع همان اسم بود و عملشان برای خودشان بود، حالا که همان اسم هم از یادشان رفته و من هیچ به آنها ندارم. گفت: در هر صورت برخیز و نزد آنها برو چون پیغمبر به آنها گفته است: «از امواتتان به نیکی یاد کنید.» اگر از آنها مأیوسی از مأیوس نشو. ♨️ ادامه دارد... 📚 کتاب سیاحت غرب منبر مجازی حاج یاسر طاهری 🆔@menbarmajazyhajyasertaheri