eitaa logo
منبر مجازی حاج یاسر طاهری
126 دنبال‌کننده
673 عکس
170 ویدیو
5 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
🌏 قسمت دوم 🔻میبینم خویشان و دوستان را که به خانه هایشان می‌روند حتی زن و بچه خودم که شب و روز در صدد آنها بودم. و از بی‌وفایی آنان بسی اندوهناک شدم و از خوف و گور و تنهایی نزدیک بود دلم بترکد. 🔻با حال غربت و وحشت فوق العاده و یأس از غیر در بالا سر جنازه نشستم، کم کم دیدم قبر می‌لرزد و از دیوارها و سقف لحد خاک میریزد بخصوص از پایین پای قبر که بسیار تلاطم دارد انگار جانوری آنجا را می‌خواهد بشکافد و داخل قبر شود و بالاخره آنجا شد دیدم دو نفر با چهره هایی وحشتناک و مهیب داخل قبر شدند. 🔻مثل دیو های قوی هیکل و از دهان و دو سوراخ بینی هایشان دود و شعله بیرون میزد و گرزهای آهنین که با آتش سرخ شده بود در دست داشتند و به صدای رعد آسا که گویا و را به لرزه آورده رو به جنازه گفتند... ♨️ ادامه دارد... منبر مجازی حاج یاسر طاهری 🆔@menbarmajazyhajyasertaheri 📚 کتاب سیاحت غرب حاج یاسر طاهری ساری مسجد امام حسن عسکری علیه‌السلام
🌏 قسمت سوم 🔻 آن دو ملک به صدای آسا که گویا زمین و آسمان را به لرزه آورده از جنازه پرسیدند: مَن ربک؟ (خدای تو کیست؟) و من از ترس و نه دل داشتم و نه زبان و فکر کردم که جنازه بی روح جواب اینها را نخواهد داد و الآن با این گرزها خواهند زد و قبر پر از آتش شود پس بهتر این است که من گویم. 🔻در دل متوسل شدم به علی‌ ابن‌ ابیطالب علیه‌السلام، چون او را بخوبی میشناسم او دادرس درماندگان است. به مجرد این ، قلبم قوت گرفت و زبانم باز شد و چون سکوتم طولانی شده بود آن دو ملک، عصبانی تر سؤال نمودند که خدا و معبود تو کیست؟ مثل اول نترسیدم و به صدای جواب گفتم که معبود من خدای یگانه بی همتاست. پس سؤال کردند: من نبیک (یعنی پیغمبر تو کیست؟) 🔻و در این هنگام تپش من کمتر و زبانم بازتر و صدایم کلفت تر گردیده جواب دادم پیغمبرم رسول خدا محمد بن عبدالله صلى الله علیه و اله است. آن دو ملک نیز غضبشان بالکل رفت و صورتشان گردید و از من هم آن ترس و وحشت نیز رفت پس سؤال نمودند از کتاب و قبله و امام و خلیفه رسول الله، جواب دادم من قرآن کریم و قبله ام کعبه است و ائمه را با حسب و نسب برایشان نام بردم. 🔻بعد از آن شنیدم که گفتند «نم نومة العروس» (مثل عروس در حجله بخواب) و رفتند و من با همان حال وخیم به رفتم و از آن اضطراب راحت شدم. پس از برهه ای که به حال آمدم و چشم باز نمودم خود را در مفروشی دیدم... ♨️ ادامه دارد... 📚# کتاب سیاحت غرب حاج یاسر طاهری ساری مسجد امام حسن عسکری علیه‌السلام منبر مجازی حاج یاسر طاهری 🆔@menbarmajazyhajyasertaheri
🌏 قسمت چهارم 🔻چشم باز نمودم و خود را در مفروشی دیدم و جوان خوشرو و خوشبویی را دیدم که سر مرا به زانو نهاده و منتظر به حال آمدن من است و من برای برخاستم و به آن جوان سلام نمودم و او هم تبسمی نموده و جواب سلام داده و با من مهربانی نمود و گفت: بنشین که من نه پیغمبرم نه امام و نه ملک، بلکه حبیب و تو هستم. 🔻پرسیدم شما که هستید و اسمتان چیست؟ گفت: «اسمم است یعنی راهنما. من همان رشته محبت تو به اهل بیت پیغمبر هستم و از تو هیچ جدایی ندارم مگر این که تو خود را با هوس و از من دور کنی. سازگاری من با تو، و بود و نبود من به دست و تو بوده، در صورت معصیت از تو گریخته‌ام و پس از توبه با تو همنشین بوده‌ام و از این جهت گفتم در مسافرت این از تو جدایی ندارم مگر هنگام تقصیر و یا قصوری که از ناحیه خودت بوده. و من همان خدا که به تو سپرده شده هستم، قرآن پر است از قصه های من است ولی افسوس که این همه قرآن خواندید و با من اظهار ناشناسایی می نمایید. من الان میروم و تو باید کمی استراحت کنی، خداحافظ.» 🔻تنها که ماندم به فکر احوال خود و حرف های هادی فرو رفتم، دیدم حقیقتاً رفتار های آدمی در دنیا خوابی است که دیده شده و حالا که و هوشیار شده‌ایم تعبیر آن خواب است که ظاهر می‌شود و هرکس به اندازه‌ی کم گذاشتن در دنیا افسوس و می‌خورد. ولی پشیمانی حالا سودی ندارد و در توبه بسته شده. در این اندیشه و غم و اندوه دوباره خوابم برد... ♨️ ادامه دارد... سیاحت غرب حاج یاسر طاهری ساری مسجد امام حسن عسکری علیه‌السلام منبر مجازی حاج یاسر طاهری 🆔@menbarmajazyhajyasertaheri
🌏 قسمت پنجم 🔻چیزی نگذشت که نمودم دو نفر، یکی خوش‌ صورت و دیگری بسیار زشت در راست و چپِ سر من نشسته‌اند و دارند مرا از پا تا به سر هر یک را جداگانه بو میکشند و چیزهایی در طوماری که در دست دارند می‌نویسند و بعضی از اعضا را از قبیل و چشم و زبان و گوش را چند بار بو می‌کشند و با هم صحبت می‌کنند پس از آن در طومار ثبت می‌کنند و من حرکتی به خود نمی‌دادم که نفهمند من بیدارم ولی در نهایت بودم. 🔻از جدیت آنها در ، فهمیدم که زشتی‌ها و زیبایی‌های مرا ثبت می‌کنند و آن خوش صورت، من بود چون در آن گفتگویی که با هم داشتند معلوم بود نمی‌گذارد بعضی از زشتی‌ها ثبت شود به عذر اینکه کرده‌ام یا فلان عمل نیک آن گناه را از بین برده و یا آن را زیبا و نیکو کرده؛ همچون اکسیر که مس را نماید و من از این جهت او را دوست داشتم. 🔻پس از ثبت تمامی کارها، دیدم آن نوشته را لوله کرده و آویزان گردنم کردند و پس از آن قفسه‌ای آوردند که به اندازه بدن من بود و مرا در میان او جا دادند و پیچ و مهره‌ای که داشت پیچیدند! کم کم آن تنگ میشد به حدی که مرا در فشار انداخت، نفسم قطع شد و نتوانستم دادی بزنم و آنها با عجله تمام پیچ و مهره ها را می‌پیچیدند تا آن قفسه که گنجایش مرا داشت به قدر سماور کوچکی باریک شد و استخوان‌ هایم همگی خرد شد و در هم شکست و من که به صورت نفت سیاه بود از من گرفته شد و من بیهوش شده بودم و نمی‌فهمیدم... ♨️ ادامه دارد... 📚 کتاب سیاحت غرب _حاج یاسر طاهری ساری مسجد امام حسن عسکری علیه‌السلام منبر مجازی حاج یاسر طاهری 🆔@menbarmajazyhajyasertaheri
🌏 قسمت ششم 🔻پس از مدتی به آمدم و دیدم سر مرا هادی به زانو گرفته، گفتم: «هادی ببخش حالی ندارم که برخیزم و در این بی ادبی معذورم، تمام شکسته و هنوز نفسم به روانی بیرون نمی‌آید و صدایم ضعیف شده است.» اشکم نیز جاری بود و از جدایی گله‌مند بودم که در نبود او اولین فشار را دیدم. 🔻هادی برای دلداری من گفت: «این خطرات در منزل اول گیر همه است، هر چه بود گذشت و امید است بعد از این چنین چیزی پیش نیاید. این عالم از ناحیه خود شماست و این قفسه که تو را در آن گذاشتند ترکیبی از اخلاق بد انسان است که روح انسان را در جهان مادی فرا گرفته، و در این جهان به صورت قفسه ظاهر شده و ممکن است که هزار بخورد چون اصل خوی‌های زشت سه تاست؛ حرص و غرور و حسادت که اولی آدم را از بهشت بیرون نمود و دومی شیطان را مردود ساخت و سومی قابیل را به جهنم برد اما این سه هزاران شاخ و برگ پیدا می‌کند که مقدارش در هر کسی متفاوت است.» 🔻هادی در بین این گفتار خود دست به اعضای من می‌کشید و دردها دفع میشد و از مهربانی های او تازه‌ای می‌گرفتم. صورت و اعضایم از کثافات و کدورت، پاک شده بود و داشت و فهمیدم که آن فشار یک نوع تطهیری است برای شخص که پلیدی ها با آن گرفته شود. 🔻از هادی پرسیدم این آویزان به گردنم چیست؟ گفت نامه عمل تو است که در آخر کار و روز باید حساب خرج و دخل تو تصفیه شود و در این عالم به آن نیازی نیست... ♨️ ادامه دارد... 📚 کتاب سیاحت غرب حاج یاسر طاهری ساری مسجد امام حسن عسکری علیه‌السلام منبر مجازی حاج یاسر طاهری 🆔@menbarmajazyhajyasertaheri
🌏 قسمت شانزدهم 🔻برای استراحت وارد حجره شدم، حوریه‌ای به روی نشسته بود که نور صورتش حجره را روشن و چشم را خیره میساخت. گفت: این حوریه از وادی‌السلام بخاطر تو آمده است و به عقد تو درامده است. این را گفت و از بیرون شد. 🔻نشستیم و به آن گفتم حسب و نسب خود را و سبب این که مال من شده ای بیان کن. گفت به خاطر داری که در اوج شب جمعه ای زنی را نمودی؟ گفتم: بلی. گفت خلقت من از آن قطرات آب تو است. 🔻گفتم آیا میدانی که از چه جهت بر عمل متعه این همه ، مترتب و محبوب عندالله شده است؟ گفت: از آن جهت که همه مردم قادر بر ادای حقوق دائمی نبودند و در صورت نبودن این حکم بسیاری مرتکب میشدند و مفاسدی زیاد داشت. 🔻شب سپری شد و هادی آمد و گفت که باید حرکت نمود. برخاستم اسب را سوار شدم و را به دست گرفتم و سپر را به پشت آویختم و هادی تذکره و جواز راه به من داد و نمودیم... ♨️ ادامه دارد... 📚 کتاب سیاحت غرب حاج یاسر طاهری ساری مسجد امام حسن عسکری علیه‌السلام منبر مجازی حاج یاسر طاهری 🆔@menbarmajazyhajyasertaheri
🌏 قسمت هفدهم 🔻حرکت نمودیم و از حدود شهر که خارج شدیم، به زمین های گِل و رسیدیم و در دو طرف راه تا چشم کار میکرد جانورانی بودند به شکل ولی همه آدم بودند، بدنشان مو نداشت و دم نداشتند ولی به شکل بوزینه، و از فرج‌هاشان چرک و جوشیده بیرون میشد. 🔻از پرسیدم این زمین چه زمینی و این جانوران چه کسانی‌اند که از دیدن تعفن و کثافتشان دل آدم به شورش می‌آید و قطع میشود. گفت: زمین زمین شهوت است و اینها زناکارانند و از راه بیرون نشوی که گرفتار میشوی. مرا گرفت، افسار اسب را محکم گرفتم که مبادا از جاده مستقیم بیرون رود و اگرچه راه مستقیم و بود ولی پر گِل و لجن، و گاهی اسب تا ساق فرو می رفت. 🔻با خود میگفتم چه خوب شد که اسبی در این به من داده شد و خدا رحمت کند عیالم را که او برایم فرستاد، صدقه الله من تزوج فقد احرز نصف دينه (راست گفت خداوند که هرکس کند نصف دین خود را حفظ کرده است.) و خدا فرموده است: هنَّ لِباسُ وَأَنتُم لِباسُ لَهُنَّ (زن و شوهر لباس و حافظ و یکدیگرند). 🔻و میدیدم که بعضی از این را با سر از دار آویخته‌اند و آلتشان با میخ های آهنین به دار شده است و بعضی‌ها را علاوه بر این با شلاقهای سیمی می زنند و آنها صدای سگ میدهند و آن زننده‌ها میگویند: "إخسَئُوا فِيها وَ لا تُكَلِّمُونَ" (دور شوید و ساکت باشید). (کلمه إخسئو در زبان برای دور کردن سگ استفاده می‌شود...) ♨️ ادامه دارد... 📚 کتاب سیاحت غرب حاج یاسر طاهری ساری مسجد امام حسن عسکری علیه‌السلام منبر مجازی حاج یاسر طاهری 🆔@menbarmajazyhajyasertaheri
🚨رهبر انقلاب استاد زبان بدن ▪️ رهبر حکیم انقلاب در مراسم تشییع شهدای خدمت بدون آنکه از لباس مشکی استفاده کنند تنها از عبای مشکی استفاده کردند. در طول نماز حتی وقتی به آن جمله معروف رسیدند و مردم گریه کردند ، اما ایشان با صلابت ایستادند. پس از پایان مراسم و نماز هم خم نشدند و ایستاده قرائت فاتحه کردند. نوه‌های شهید رئیسی را در آغوش گرفتند و دلداری دادند. 🟢رهبر عزیز مردم، در دفتر کاری خود عبایشان را به رنگ قهوه ای تغییر دادند و سران کشورها را به حضور پذیرفتند. همه اینها نشان این داشت که ایشان، استاد زبان بدن است. چرا که معظم له معتقد بودند: هیچ خللی در کارها بوجود نخواهد آمد و حرکت کشور هیچ تغییری نمی‌کند. خطاب به اسماعیل حنیه می‌فرمایند جبهه مقاومت تا از بین رفتن کامل رژیم صهیونیستی از پای نخواهد نشست. شب تشییع هم به دیدار خانواده شهید رئیسی رفتند و به آنها تسلیت گفتند. ⚠️این هوش بالای رهبر انقلاب را می‌رساند در حالیکه قلب‌شان متأثر از این وقایع است اما همه جوانب را در نظر می‌گیرند، هم ملت ایران را دلداری و اطمینان می‌دهند و هم کاری انجام نمی‌دهند که دشمنان این را دستمایه برای تخریب نظام قرار دهند. ما مفتخریم که ولی فقیه به این حکیمی و آگاهی در نظام اسلامی داریم که بزنگاه مشکلات نمی‌تواند ایشان را از مسائل کشور و مردم دور کند. حاج یاسر طاهری ساری مسجد امام حسن عسکری علیه‌السلام منبر مجازی حاج یاسر طاهری 🆔@menbarmajazyhajyasertaheri