eitaa logo
مرسی تی وی 🌿🌺
30.7هزار دنبال‌کننده
16.8هزار عکس
19.5هزار ویدیو
242 فایل
جهت ارتباط با ما: @mtvadmin Join : http://eitaa.com/joinchat/2805596162Ce0952111b8
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فرود اضطراری هواپیمایی کوچک در بزرگراهی در مینه سوتا آمریکا هواپیما به یکی از خودروها برخورد کرد، اما کسی در این حادثه زخمی نشد. @MER30TV👈💯
درون خانهٔ خود، هر گدا شهنشاهی است قدم برون مَنه از حد خویش، سلطان باش *پ.ن: تصویر مناسبی برای این تک بیت ناب نیافتم... @MER30TV 👈💯
8.45M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
👆یک دقیقه با آبشار #خالیه_نسا روستای #مزگده #سیاهمزگی #شفت گوارای نگاهتان 👌 #ایرانگردی مجازی @MER30TV👈💯
به بچه هات به اندازه ای پول بده که بتونن یه کاری انجام بدن، نه اونقدر زیاد که نتونن کاری انجام بدن! 📽فرزندان @MER30TV👈💯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یه همچین بیدار شدنی رو براتون آرزو میکنم😄 @MER30TV👈💯
علفهای اذیت کار - @mer30tv.mp3
3.71M
#قصه_کودکانه #رادیو_مرسی هر شب ساعت 20:30 یک قصه جذاب و آموزنده برای کودکان دلبند شما🥰 در کانال مرسی تی وی😊🌸🍃 @MER30TV 👈💯
معمای تصویری ستاره ی پنهان ستاره پنج پر پنهان در تصویر بالا را بیابید؟ @MER30TV👈💯
✨🌸🍃🌼🌸🍃🌼🌸🍃🌼 🌸🍃🌼🌸🍃🌼 🍃🌼 🌸 ✨ ✨ شیرهای فاسد شفابخش! پادرد شدیدی داشتم، دکتر خیلی سفارش کرده بود که حتما لبنیات مصرف کنم تا کمبود کلسیمم جبران شود. پله‌ها را به زور بالا می‌رفتم و گاهی دانش‌آموزانم برای کمک به من کیف و وسایلم را می‌گرفتند و با من هم‌قدم می‌شدند. همه‌شان با نگرانی من را برانداز می‌کردند و توی دل کوچک‌شان غصه می‌خوردند. کم‌کم کار به جایی رسید که توان راه رفتن نداشتم. دکترم مشکوک شده بود که مبادا کار، کار سرطان باشد. از مدیر مدرسه مرخصی گرفتم و با دلی پر از اضطراب پیگیر کارهای درمان شدم. لحظات سختی را پشت سر می‌گذاشتم. آزمایش‌های سخت و دردناک و پادردی که دیگر داشت به فلج می‌رسید. گاهی از مدیر و همکارانم حال و احوال دانش‌آموزانم را می‌پرسیدم، دلم برای هیاهوی مدرسه تنگ شده بود. تنها چیزی که لبخند را روی لبانم می‌آورد، نذر و نیازهای کودکانۀ شاگردان کلاسم بود که معصومانه از خدا بهبودی مرا با چند صلوات و خواندن سوره‌های قرآن می‌خواستند. راستش به همین دل‌های دلخوش پاک بودم و همین اتفاق هم افتاد. بالاخره بعد از چند آزمایش تخصصی، بیماری‌ام قابل درمان تشخیص داده شد و بعد از درمان به زندگی معمول بازگشتم. اولین روز بعد از درمان را که به مدرسه پا گذاشتم، خوب به یاد دارم. بچه‌ها با گل‌هایی که معلوم بود از باغچۀ خانه‌شان چیده‌اند، به استقبالم آمدند و با خنده و هیاهو به کلاس رفتیم. زنگ آخر را که زدند، پریسا شاگرد نحیف و لاغرم که به‌خاطر مرگ پدرش، در فقر شدیدی به سر می‌بردند با خجالت و شرمندگی به سراغم آمد. بقچه‌ای در دستانش بود و معلوم به زور سنگینی‌اش را تحمل می‌کند. آن را روی میز گذاشت و با خجالت گفت:«اینا رو برای شما آوردم، برای پادرد خوبه!» خشکم زد. آن سال تازه مدرسه شیریارانه‌ای به بچه‌ها می‌داد، پریسا سهم خودش را برای من جمع کرده بود. تاریخ مصرف‌شان هم گذشته بود، تا بخواهم حرفی بزنم دختر کوچک دوان دوان از مدرسه بیرون رفته بود. قلب مهربان پریسا اشک شوق را از چشمانم سرازیر کرد. سال‌ها از آن روزهای پرخاطره گذشت. هفته‌ پیش به دلیل کرونا در بیمارستان بستری شدم، حالم چندان وخیم نبود، اما مضطرب و نگران بودم. بعد از مصرف داروها به خواب سنگینی فرو رفتم و با صدای پرستارها و دکتر بیدار شدم، وضعیتم را که بررسی کردند، سرپرستار بخش کنارم ایستاد، چشمکی زد و گفت: «خانم تفرشی، بیمار بسیار ویژه‌ای هستن. فقط ازشون می‌خوام به کسی نگن مریضی‌شون به خاطر خوردن شیرهای فاسد چند سال پیشه...» و همه خندیدند. نگاهش کردم، از پشت ماسک هم می‌شد شناخت. خودش بود همان پریسای کوچک، طبق آرزویی که داشت پرستار شده بود و مثل چند سال پیش می‌خواست کمکم کند تا از بستر بیماری برخیزم، همانقدر با اراده، همانقدر با عشق، همانقدر مهربان... . @MER30TV 👈💯 🌸🍃🌼🌸🍃🌼 ✨
🍁ميان آرزوے تو ✨و معجزه خداوند، 🍁ديوارے است به نام اعتماد! ✨پس اگر دوست دارے 🍁به آرزويت برسے ✨باتمام وجود به او اعتمادڪن 🍁خدایا دراین شب زیبا ✨آرامشے از جنس خودت 🍁را نصیب دوستانم بگردان #شبتون_بخیر🌙 🍃♥️ @MER30TV👈💯