درگیری بابانوئل با مرد عنکبوتی😂 @MER30TV👈💯

#کلیپ 🎬 #استاد_شجاعی #دوربرگردان ♻️ اولین #جمله‌ خدا، خطاب به بنده‌ای که ؛ از معصیت برگشته و #توبه کرده ...؟؟ #حال_خوب_شب_جمعه @ostad_shojae

#کلیپ 🎬 #استاد_شجاعی #دوربرگردان ♻️ اولین #جمله‌ خدا، خطاب به بنده‌ای که ؛ از معصیت برگشته و #توبه کرده ...؟؟ #حال_خوب_شب_جمعه @ostad_shojae

سوالای امنیتی گوگل از امتحانات دانشگاه سخت تر شده 😑 @MER30TV👈💯

#ترانه یکی در میون #مازیار_فلاحی *جدید @MER30TV👈💯

📍 #سواد_رسانه_ای به ما نحوه مواجه هوشمندانه و در عین حال نقادانه با انبوه پیام های رسانه ای را می دهد و مهارتهای تشخیص سره از ناسره را در حجم غیرقابل کنترل و پیش بینی نشده پیام های رسانه ای می دهد. 👈در روزگاری که تنها با یک برش ساده عکس می توان مفاهیمی متضاد به مخاطب ارائه داد و یا با دستکاری های بسیار دقیق و با ظرافت، سخنان فرد در حال سخنرانی را نیز تغییر داد، تنها کسانی که آموزش های لازم را دیده باشند می دانند با چه شیوه هایی می توانند در دام دروغ های رسانه ای قرار نگرفته و راحت تر متوجه مغالطه ها شوند. @MER30TV👈💯

هم‌دلی از هم‌زبانی بهتر است! 😍 @MER30TV👈💯

گاهی به همسرتان سفارش کنید؛ هوای مادرش را داشته و بیشتر از قبل جویای حالش باشد. این کار هم همسرتان را به شما دلگرم می‌کند هم محبت و احترام مادرش را به شما بیشتر می‌کند. #همسرانه @MER30TV 👈💯

#قصه_کودکانه هر شب ساعت 20:30 یک قصه جذاب و آموزنده برای کودکان دلبند شما🥰 در کانال مرسی تی وی😊🌸🍃 @MER30TV 👈💯

۱. جای علامت سوال چه عددی قرار میگیرد؟ ۲.کدام ظرف زودتر پر میشود؟ ۳.شکلک ها را بخوانید! @MER30TV👈💯

#پاسخ ۱. ↩️ عدد به توان سه بعلاوه خود عدد. ۱*۱*۱+۱=۲ ۲*۲*۲+۲=۱۰ ۳*۳*۳+۳=۳۰ ۴*۴*۴+۴=۶۸ ۵*۵*۵+۵=۱۳۰ ۲. در تصویر ۳.لب کارون چه گل بارون

✨🌸🍃🌼🌸🍃🌼🌸🍃🌼 🌸🍃🌼🌸🍃🌼 🍃🌼 🌸 ✨#داستان_شب ✨ این ترسهای ترسناک الان یهو یاد صحبتهای یک خانم مسن اسکاتلندی افتادم. نمیدونم چرا بعضی حرفها میره و یجایی توی مغز آدم گم میشه و سالها بعد توی یه زمانی که فکرشو نمیکنی ولی به این حرفها خیلی احتیاج داری ظاهر میشه. انگار ضمیر ناخودآگاه آدم میگرده و این شنیده ها رو برات پیدا میکنه و بهت پیشنهاد میده تا بهشون فکر کنی. سال ۲۰۱۹ داشتم از تورنتو برمیگشتم دوسلدورف. پروازم توی ایسلند کانکشن داشت. توی یکی از کافی‌شاپهای فرودگاه نشسته بودم تا زمان بگذره که دیدم یه خانم مسن با سینی قهوه، دنبال میز خالی میگرده. نگاه کردم دیدم میز خالی وجود نداره. بهش تعارف کردم بیاد باهم بشینیم. تشکر کرد و نشست. روبروی هم نشسته بودیم. ولی چیزی نمیگفتیم. من سرم توی موبایلم بود و اون به قهوه‌اش نگاه میکرد. شاید منتظر بود سرد بشه. یه لحظه سرم رو از تو گوشیم درآوردم و دیدم داره اشک میریزه. ناراحت شدم، گفتم شاید عزیزی رو از دست داده. نمیدونستم چی باید بگم، شاید بهتر بود مثل آلمانی ها رفتار میکردم و سرم رو مینداختم پایین و به زندگی مردم فضولی نمیکردم. نا‌خودآگاه به انگلیسی ازش پرسیدم میتونم کمکی بکنم؟! نمیدونم چرا اون لحظه با خودم فکر کردم طرف انگلیسی بلده! سرش رو آورد بالا و با لحجه بریتیش گفت نه، کاری از شما ساخته نیست. حداقل الان دیگه نه. چیزی نگفتم. سرم رو دوباره کردم توی گوشیم. چند لحظه ای گذشت. یهو خودش شروع کرد به حرف زدن. انقدر با لرزش صدا و لحجه بریتیش غلیظ (بعدا فهمیدم اسکاتلندی بوده) حرف میزد که با بدبختی میفهمیدم چی میگه. احساس میکردم دارم وسط یه استخر ۶متری دست و پا میزنم که روی آب بمونم. گفتم ببخشید من متوجه نشدم. یه لحظه صبر کرد و بعد شروع کرد شمرده صحبت کردن. انگار تازه یادش افتاده بود با یه غیر اسکاتلندی داره صحبت میکنه. چند دقیقه برام صحبت کرد، من فقط گوش کردم. حرفهاش بیشتر از اینکه برام خاطرات یک خانم مسن باشه، درس زندگی بود: سال ۱۹۵۸ من یه دختر ۱۹ ساله بودم. با کلی احساسات و شور زندگی. صمیمی ترین دوستم دختری بود که از دوران بچگی باهم بودیم. باهم مدرسه رفتیم و باهم به مدرسه عالی علوم اداری توی لندن رفتیم. سال دوم مدرسه، دوست من عاشق یک امریکایی شد و بخاطر اون به نیویورک رفت. من از روی ترس از پرواز به عروسیش نرفتم. حتی قبل از مرگش وقتی برای یک ماه توی بیمارستان بستری بود، من از پرواز ترسیدم و ندیدمش. در تمام این سالها اون بود که هر چند سال یکبار به دیدن من اومد. این داستان برای بقیه هم مشابه بود. عاشق مردی بودم ‌که باید به کانادا میرفت و من نمیخواستم با اون سفر کنم، پس از دست دادمش. پسر بزرگم در استرالیا ازدواج کرد و من نرفتم. جشن فارغ‌التحصیلی دخترم در دانشگاه میشیگان رو هم از دست دادم. و شاید ده‌ها روز شیرین و تلخ دیگه‌ای که میتونستم باشم و ببینم، ولی این ترس لعنتی من رو در اطراف خودم میخکوب کرد. ۸۰ سال من فقط به جاهایی رفتم که نزدیک بود و میشد پرواز نکرد. تا این پرواز! نوه دختری من بچه دار شد. دخترم وقتی میرفت که قبل از زایمان کنارش باشه، من رو بزور با خودش برد. نمیدونم چیشد که مقاومت نکردم. شاید چون دیگه از مرگ نمیترسم. شاید هم اصرار بچه‌ها و نوه هام باعث شد. خلاصه که من پرواز کردم. ۳هفته موندم و الان خودم تنها دارم برمیگردم خونه. پرواز خیلی قشنگ تر از اون چیزی بود که حتی برام تعریف میکردن. ترسی نداشتم ولی ۶۰سال از زندگی من با ترس گذشت. ترس احمقانه‌ای که حتی دلیلی براش نمیشه پیدا کرد. خیلی چیزهارو ندیدم. الان دیگه نمیترسم، میخوام خیلی جاها برم. ولی دیگه اون روزهایی که از دست رفته برنمیگرده. امروز توی مسیر نمیدونم چی شد یاد اون خانم افتادم. حس کردم حتی منم خیلی روزهایی توی زندگیم داشتم که بخاطر ترسهای بی‌دلیل یا پشت گوش انداختن‌های احمقانه، از دست دادمشون. هرچند هنوز نصف بیشتر مسیر زندگی رو دارم که جبران کنم. البته اگه ۹۰ سال عمر کنم. هیچ چیز ترسناکتر از ترس بیخود نیست و هیچ ترسی فرو ریخته نمیشه مگه اینکه قدم اول رو بردارید. *سهند بهنام با تشڪر از همراه خوب ڪانالمون اعظم خانم معلم بازنشسته 🌹 @MER30TV 👈💯 🌸🍃🌼🌸🍃🌼

زندگے را زیباتر ڪنیم🍃 گاهے با ندیدن نشنیدن و نگفتن زندگے زیباتر میشود با یڪ گذشت ڪوچڪ بـہ همین سادگی...🌺 شب خوش🌙 @MER30TV 👈💯

صبح یعنے یک سبد لبخند😊 یڪ بغل شادے💝 یڪ دنیا عشق و خندیدن❣ از اعماق وجود بہ شڪرانہ داشتن نفسے دوباره...🌺 سلام روزتون پُر از شادی و برکت💖 @MER30TV 👈💯

به امید یه پیروزی شیرین آغاز میکنیم صبح امروز رو ❤🇮🇷 #رادیو_مرسی @MER30TV👈💯

رد داده ها 😂😂 @MER30TV 👈💯

لبخند بزن تا در باز شه😃👌 @MER30TV 👈💯

این بار از دریچه #هنر نقاشی به عشق ماندگار فکر کنید😍 @MER30TV 👈💯

باورتون میشه این منطقه بکر و زیبای برفی، #سیستان_وبلوچستان باشه؟! «دریاچه سردریای ارتفاعات تفتان» 🔗 مجیدبامری @MER30TV 👈💯

لذت ببرید از دریا به تماشا بنشید امواج رو از زاویه ای بسیار زیبا "#بوشهر، #عسلویه، دماغه و ساحل #خلیج_نایبند"🌷 کاری زیبا از دوست خوبمون👈 وحید بهرامی 🌹 @MER30TV 👈💯

#ترانه گل مریم #رضا_بهرام *جدید @MER30TV 👈💯

رَج به رَج میبافم خیالت را میشود بیایی این دوست داشتن را دورِ گردنت بیاندازم؟ @MER30TV 👈💯