فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
طنز تلخ سریال دادستان
تیکه به نماینده و وزیر و...👌👌
@MER30TV 👈💯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
روحانی چی میگه😄
@MER30TV👈💯
Doost Daram In Havaro - Mehdi Jahani .mp3
2.62M
دوست دارم این هوا رو
#مهدی_جهانی
#ترانه
@MER30TV 👈💯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
همکار نامرد😁
@MER30TV 👈💯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
رو موتور خوابش برده؟😑
@MER30TV 👈💯
قسمتی از کتاب خرگوش کوچولوی عصبانی که یه گل پسر عزیز برامون فرستاده❤️😘👌
خرگوش کوچولو: وقتی که عصبانی میشم فکر میکنم سرم دارد میترکد و چیزی نمانده که منفجر شود!
وقتی که عصبانی میشوم میخواهم لگد بزنم و فریاد بکشم و پا به زمین بکوبم آنقدر محکم پا بکوبم که همه دنیا بلرزد.
میخواهم بدوم و بدوم و هیچوقت نایستم!
همه گاهی عصبانی میشوند.
بعضی چیزها خیلی مرا عصبانی میکند. وقتی کسی مسخره ام میکند. یا چیزی را که درست کرده ام خراب میکند عصبانی میشوم(مثلا خانه ای که با آجرهایم ساخته ام را دوستم خراب میکند).
وقتی تقصیر را گردن من میاندازند عصبانی میشوم. (مثلا خواهر کوچکم روی دیوار نقاشی کشیده بود ولی مادرم مرا دعوا کرد).
اشکال ندارد که گاهی عصبانی شویم. به شرطی که دیگران را اذیت نکنیم.
وقتی عصبانی میشوم سعی میکنم کارهایی بکنم که آرام شوم. نفس های عمیق میکشم. هوا را فرو میبرم و بیرون میدهم و می روم به جاهایی که دوست دارم و با خودم خلوت میکنم.
وقتی با کسی که دوستم دارد حرف میزنم و میگویم چرا عصبانی ام احساس آرامش میکنم.
گاهی آنقدر عصبانی هستم که فراموش میکنم اصلا چرا عصبانی شده ام و خنده ام میگیرد.😊
@MER30TV
تبرطلائی - @mer30tv.mp3
3.91M
#قصه_کودکانه
#رادیو_مرسی
هر شب ساعت 20:30
یک قصه جذاب و آموزنده
برای کودکان دلبند شما🥰
در کانال مرسی تی وی😊🌸🍃
@MER30TV 👈💯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#معما
با سه تا دلیل بگید که این خودکشی یا قتله
@MER30TV 👈💯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پاسخ #معما
@MER30TV 👈💯
✨🌸🍃🌼🌸🍃🌼🌸🍃🌼
🌸🍃🌼🌸🍃🌼
🍃🌼
🌸
✨#داستان_شب ✨
نزدیکی های عید بود،
من تازه معلم شده بودم و اولین حقوقم را هم گرفته بودم،
صبح بود، رفتم آب انبار تا برای شستن ظروف صبحانه آب بیاورم.
از پله ها بالا می آمدم که صدای خفیف هق هق گریه مردانه ای را شنیدم،
از هر پله ای که بالا می آمدم صدا را بلندتر می شنیدم...
(استادکدکنی حالا خودش هم گریه می کند و تعریف میکند...)
پدرم بود،
مادر هم او را آرام می کرد،
می گفت:
آقا! خدا بزرگ است،
خدا نمیگذارد ما پیش بچه ها کوچک شویم! فوقش به بچه ها عیدی نمی دهیم!...
اما پدر گفت:
خانم! نوه های ما، در تهران بزرگ شده اند و از ما انتظار دارند،
نباید فکر کنند که ما...
حالا دیگر ماجرا روشن تر از این بود که بخواهم دلیل گریه های پدر را از مادرم بپرسم
دست کردم توی جیبم،
100 تومان بود
کل پولی که از مدرسه (به عنوان حقوق معلمی) گرفته بودم
روی گیوه های پدرم گذاشتم و خم شدم و گیوه های پر از خاکی را که هر روز در زمین زراعی همراه بابا بود بوسیدم.
آن سال، همه خواهر و برادرام ازتهران آمدند مشهد، با بچه های قد و نیم قدشان...
پدر به هرکدام از بچه ها و نوه ها 10 تومان عیدی داد؛
10 تومان ماند که آن را هم به عنوان عیدی به مادر داد.
اولین روز بعد از تعطیلات بود، چهاردهم فروردین، که رفتم سر کلاس.
بعد از کلاس،
آقای مدیر با کروات نویی که به خودش آویزان کرده بود گفت که کارم دارد و باید بروم به اتاقش؛
رفتم، بسته ای از کشوی میز خاکستری رنگ کهنه گوشه اتاقش درآورد و به من داد
گفتم: این چیست؟
گفت: "باز کنید؛ می فهمید".
باز کردم، 900 تومان پول نقد بود!
گفتم: این برای چیست؟
گفت: "از مرکز آمده است؛
در این چند ماه که شما اینجا بودی بچه ها رشد خوبی داشتند؛
برای همین من از مرکز خواستم تشویقت کنند."
راستش نمی دانستم که این چه معنی می تواند داشته باشد؟!
فقط در آن موقع ناخودآگاه به آقای مدیر گفتم: این باید 1000 تومان باشد، نه 900 تومان!
مدیر گفت: از کجا می دانی؟
کسی به شما چیزی گفته؟
گفتم: نه، فقط حدس می زنم، همین
در هر صورت، مدیر گفت که از مرکز استعلام میگیرد و خبرش را به من می دهد.
روز بعد، همین که رفتم اتاق معلمان تا آماده بشوم برای رفتن به کلاس،
آقای مدیر خودش را به من رساند و گفت: من دیروز به محض رفتن شما استعلام کردم،
درست گفتی!
هزار تومان بوده نه نهصد تومان!
آن کسی که بسته را آورده صد تومان آن را برداشته بود
که خودم رفتم از او گرفتم؛
اما برای دادنش یک شرط دارم...
گفتم: "چه شرطی؟"
گفت: بگو ببینم، از کجا این را می دانستی؟!
گفتم: هیچ، فقط شنیده بودم که خدا درقرآن کریم وعده داده است که ده برابر کار خیرت را به تو بر می گرداند:
من جاء بالحسنة فله عشر امثالها.
خاطره ای از استاد #شفیعی_کدکنی
@MER30TV 👈💯
🌸
🍃🌼
🌸🍃🌼🌸🍃🌼
✨🌸🍃🌼🌸🍃🌼🌸🍃🌼