eitaa logo
مرسی تی وی 🌿🌺
31.6هزار دنبال‌کننده
16.9هزار عکس
20هزار ویدیو
242 فایل
جهت ارتباط با ما: @mtvadmin Join : http://eitaa.com/joinchat/2805596162Ce0952111b8
مشاهده در ایتا
دانلود
اقتصاد چرخشی ( دایره ای) یک مقاله فرانسوی خواندم که محتوایش برایم جالب بود. در این مقاله توضیح می دهد که حدود سال 2000 شعار «می خرم، مصرف می کنم، دور می ریزم» بین فرانسوی ها رایج شده بود.. اما امروز فضای فکری تغییر کرده و شعار «تعمیر می کنم، مبادله می کنم یا دوباره می فروشم» بر سر زبان ها افتاده. تجربه میدانی ام در این خصوص بازارهای دست دوم فروشی بود که تقریبا هر ماه جایی از شهر برپا می شد تا مردم بجای دور ریختن اجناس استفاده شده خود آن ها را برای فروش مجدد به دیگران عرضه کنند. خب این کار فواید زیادی دارد. مثل برگشت بخشی از پول برای تهیه وسایل مورد نیاز دیگر، کمک به کسانی که توان خرید کمتری دارند، فرهنگ فاصله گرفتن از مصرف گرایی حاد، زباله نشدن وسایلی که هنوز قابلیت استفاده دارد و ... تجربه شخصی ام هم زمانی بود که میخواستیم را ترک کنیم و ناگزیر بودم با بسیاری از وسایلم خداحافظی کنم. دوستان توصیه کردند که صفحه ای در سایت فروش برای خودم باز کنم و با گذاشتن عکس از اجناس و توضیح کوتاه با قیمت مناسب آن را به فروش بگذارم. اما من باور نمی کردم کسی این وسایل استفاده شده را خریدار باشد. تقریبا تا روزهای آخر مانده بودم که این حجم وسایل را چه کنم تا اینکه دل به دریا زدم و برخی از وسایل را در سایت قرار دادم. باور کردنی نبود! هر روز پیام دریافت می کردم و مشتری پیدا می شد و می آمدند و وسایل انتخابی خود را می بردند. انقدر برایم جالب آمد که تا جای ممکن اجناسم را برای فروش در این سایت گذاشتم. ☺️- نام این سایت در فرانسه leboncoin است -. مثل سایت دیوار در ایران... از کمد و میز و صندلی گرفته تا وسایل ورزشی مثل راکت و توپ و ... از وسایل گل کاری گرفته تا سطل زباله و... همه با سرعت بالایی به فروش رفت که برایم بسیار جالب توجه بود. دو روز آخر هم برخی وسایل باقی مانده که واقعا قابل فروش به نظر نمی رسید را در همکف ساختمان گذاشتیم و روی آن نوشتیم رایگان. تا شب خبری و اثری از وسایل نبود... این بخش هم خیلی برایم جالب توجه بود. 💡مشاهدات_دانشجویی_از_فرانسه و هلند https://www.rse-magazine.com/Economie-circulaire-encore-une-nette-marge-de-progression-en-France_a3441.html
Darya - Ehaam.mp3
9.49M
#ترانه دریا #ایهام @MER30TV👈💯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پاداش این موفقیت چشمگیر رو بلافاصله دریافت کرد😄😂 @MER30TV👈💯
♦️من اگر بچه هام بخوان با من حرف بزنن تلويزيون رو خاموش ميكنم تا ببينم چي ميگن. 🔸براي من حرف زدن با فرزندم مهمترين كاره. 🔺اين مسئوليت منه 🔺اين اشتياق منه 🔺اين سبب رشد من و فرزندمه وقتي به او توجه ميكنم. 🔸كودك بايد بدونه هر وقت اراده كنه توجه پدر مادرشو ميگيره. ✨من اگر با كسي در حال صحبتم و فرزندم صدام ميكنه صحبتم رو قطع ميكنم و براي دقيقه اي توجهم رو به فرزندم ميدم. ♦️كسي كه به فرزندش ميگه حرف نزن كودك حس ميكنه من بدم من دوست داشتني نيستم من خواستني نيستم. 🔸ما اگر اجازه صحبت به كودكانمون ندهیم از انها انسانهايي خجالتي و كر و لال خواهیم ساخت. 💕🍃 🍃💕 @MER30TV 👈💯
گنجشکه فراموش کار - @mer30tv.mp3
3.61M
#قصه_کودکانه هر شب ساعت 20:30 یک قصه جذاب و آموزنده برای کودکان دلبند شما🥰 در کانال مرسی تی وی😊🌸🍃 @MER30TV 👈💯
قُلتشن:آدم نخراشیده و زمخت و زورگو. @MER30TV👈💯
✨🌸🍃🌼🌸🍃🌼🌸🍃🌼 🌸🍃🌼🌸🍃🌼 🍃🌼 🌸 ✨ قسمت آخر به بهانه برداشتن کاغذی خم شدم و زیر میزها را نگاه کردم. در همان حال آهسته سرم را بلند کردم. رییس سر جایش نشست. انگار داشت فکر می‌کرد که این وروجک کجا رفته! پوشه‌ای را پس و پیش کرد. انگار هنوز چشمش دنبال کسی بود. چند لحظه همین جور سرگردان بودم. همه سوال می‌کردند که چه گم کرده‌ام! سرهای‌شان را دولا کرده بودند زیر میز تا گم شده‌ام را پیدا کنند. هرکسی کاغذی چیزی بر می‌داشت و می‌پرسید این است؟آقا همین است؟ می‌گفتم نه. تا اینکه همهمه شد. حتی رییس هم شروع کرد به نگاه کردن. دیدم دارم ضایع می‌شوم، نفسم را فرو دادم و سرم را بلند کردم. صورتم سرخ شده بود. رییس همین که چشمش به من افتاد، سلام و احوالپرسی گرمی کرد و گفت: «چه شده قربان؟» گفتم: «چیزی نبود.» بدون معطلی دفترچه‌ام را گرفت و برد تا کارم را سریع انجام دهد. وقتی برگشت با لبخند پرسید: «چیزی پایین افتاده؟» با دستپاچگی گفتم: «کاغذ بود. برش داشتم.» پرسید: «دیگه چه خبر؟» گفتم: «بی خبر. وضعیت وام چه جوری است؟» آهسته و طوری که کسی نشنود، گفت: «برای شخص گرامی شما خوب و روبراه است. بفرمایید درخدمتم.» موجی از شادی و هیجان زیر پوستم دوید. همان روز تقاضا نوشتم و بدون دغدغه وام گرفتم. وقتی به خانه رفتم، با خودم گفتم: «ای کاش مبلغ خیلی بیشتری تقاضا می‌دادم.» همان دوستم با تعجب گفت: «اگر می‌شود برای من هم جور کن.» نیمچه قولی دادم و بیچاره در انتظار ماند. از آن سو محبت و لطف رییس روز به روز بیشتر می‌شد، اما من کمتر به آنجا می‌رفتم. بالاخره بعد از مدت‌ها سرزده مرا دید. حواسم به او نبود.یک‌دفعه دیدم صدایم کرد: «آقای دکتر چه خبر؟» با شنیدن نام دکتر لبخند زدم. با احترام جلو آمد، دستم را فشرد. بعد با لحنِ ملایمی‌گفت: «از شیرخشک نی‌نی چه خبر؟» بعد نفس عمیقی کشید وگفت: «مدتی است خیلی کمیاب شده. شما چه؟ندارید؟» مات و مبهوت نگاهش کردم و او هم یکه خورد. من ساده‌لوح به جای اینکه بگویم شیرخشک قابلی ندارد و بروم یکی، دو تا قوطی از بازار آزاد تهیه کنم و دوستی ما پایدار بماند، خیلی ساده گفتم: «آقای‌رییس مثل اینکه اشتباه گرفته‌اید. من دکتر نیستم.» این حرف تلخ‌ و ناپخته من، انگارآب سردی بود که روی رییس ریخته باشند. با سردی و تلخ نگاهم کرد. انگار در معامله بزرگی باخته بود. آهسته گفت: «پس این‌طور؟» با صورت سرخ و سیاه شده، سرم را به حالت تایید تکان دادم. در فکر فرو رفت و بعد آرام سر جایش نشست و سرش را پایین گرفت.عرق سردی بر سر و صورتم نشسته بود. مردم با حسرت به من خیره شده بودند. خجالت‌زده رفتم بیرون. به کت‌وشلوارم نگاه کردم. زیبایی گذشته را نداشت. پایان. 🌸🍃🌼🌸🍃🌼 @MER30TV👈💯
فراموش نڪن! از دشمنے تا دوستے، یڪ لبخند از جدایے تا پیوند، یڪ قدم از توقف تا پیشرفت، یڪ حرڪت از ڪینه تا بخشش، یڪ گذشت و از نفرت تا علاقه، یڪ محبت است مواظب ‌این یکها باشیم❤️ شب خوش✨ @MER30TV 👈💯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
صبح، آغاز حیات است و امید💫 دستهایت پرگل💐 شادیت پاینده✨ خنده ارزانی چشمان پرازعاطفه ات🌸🍃 نور همسایه دیواربه دیوار دل پاکت باد💝 سلام. صبحتون بخیر.😊🌺 @MER30TV 👈💯