فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یکی از مشتری های آمازون اومده با کارتونهای ارسالی از آمازون کلی وسیله بازی و سرگرمی ساخته
چه حوصله و خلاقیتی
@MER30TV 👈💯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بعضیام با هنرشون اینجوری دسته گل بقیه رو جمع و جور میکنن😃👌
@MER30TV 👈💯
📸جاده رمین به بریس، چابهار
🎥اسكله بريس، چابهار، سيستان و بلوچستان
چابهار - یا آن گونه که بومی های این منطقه
می گویند، چهبار- تنها بندر اقیانوسی ایران، در کرانه دریای عمان و اقیانوس هند
بندر رمین، بندر بریس، ساحل گواتر، بندر تنگ، کوه گل افشان، ساحل درک، ساحل دریا بزرگ و کوچک، کوه های مینیاتوری از دیدنی ترین های چابهار هستند .
@MER30TV👈💯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چه وحشتناک⚡️😨
@MER30TV 👈💯
یه سری میخواستیم بریم سفر لامپ خونه رو روشن گذاشتیم که آره مثلا ما خونه ایم.
وقتی اومدیم دیدیم دزد خونه رو جارو زده فقط یه نامه به دیوار چسبیده بود که روش نوشته بود
" هرگز نشه فراموش ، لامپ اضافه خاموش "
@MER30TV 👈💯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
هوشمندانه کار کن👌
@MER30TV 👈💯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یه روبیک رو به طور اتفاقی به هم میریزه
روبیک دوم رو با چشمای بسته عین همون درستش میکنه😳
@MER30TV 👈💯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ثبت نام انتخابات مدرسه 😁😂
#انتخاب_تو
@MER30TV 👈💯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
هوش سیاه و عجیب سارق خودرو!!
رونمایی از آخرین شگرد سرقت خودرو از پارکینگ ها
@MER30TV👈💯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چرا بچه رو میزنی 😂
@MER30TV👈💯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پرواز را به خاطر بسپار😑
@MER30TV👈💯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چرا و به چه علت😐
@MER30TV👈💯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نوزاد مرال،متولد اردیبهشت 1400
به نوزادان حیوانات وحشی دست نزنید.حتی لمس نکنید.
امکان داره مادرش دیگه قبولش نکنه چون بوی انسان میده
هر ساله افرادی بدون آگاهی و از سر دلسوزی به گمان اینکه مادر نوزاد رو گم کرده یا مادر از بین رفته ،نوزاد رو به خانه میارن یا تحویل محیط زیست میدن.این کار اشتباه باعث میشه حیوانی به راحتی از چرخه طبیعت حذف بشه.
لطفاً این موارد رو رعایت کنید🙏🏻
📹علیرضا غلامرضا پور عکاس حیات وحش
کانال روزمرّگی های یک محیطبان
@MER30TV👈💯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💇🏻 از مشقتهای کوتاه کردن موی بچهها 😍
@MER30TV👈💯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🐰 یه خرگوش کاغذی فنری کاردستی ساده و قشنگیه واسه بچهها
حتما بسازینش 😉
@MER30TV👈💯
چهار خرگوش کوچولو - @mer30tv.mp3
4.48M
#قصه_کودکانه
هر شب ساعت 20:30
یک قصه جذاب و آموزنده
برای کودکان دلبند شما🥰
در کانال مرسی تی وی😊🌸🍃
@MER30TV 👈💯
#داستان_شب
سرود ملامحمدجان در بیان سوزِ دل عایشه، دختر عاشقی است که نذر گرفته در ایام نوروز به مزار شریف برود و در جوار آرامگاه مولا علی دعا کند، تا آرزویش که رسیدن به ملامحمدجان است برآورده گردد.
در رابطه با داستان عاشقانه عایشه و ملامحمدجان در کتابهای مربوط به تاریخ هرات و اخبار و روزنامهها بارها مطالبی نوشته شده و رادیو افغانستان نیز در سالهای دهه پنجاه خورشیدی این داستان را چندین بار نشر نمود. روایت داستان عاشقانهٔ عایشه و ملامحمدجان به این شرح است:
در عهد فرمانروایی تیموریان در هرات، به ویژه در عصر سلطان حسین بایقرا (فرمانروایی: 1506–1469 م)، مردم از تمام قلمرو آنان در نوروز به مسجد کبود به مزار شریف میآمدند و دولت خرج عروسی جوانانی را که در مزار شریف عروسی میکردند میپرداخت. دوران تیموری عصر شکوفایی هنر در هرات بود و مدارس متعددی در این شهر تأسیس شد و شاگردان در این مدارس به تحصیل علوم و فنون مختلفه میپرداختند. یکی از این مدارس، مدرسهای بود در نزدیکی سرحدیده در شمال شهر هرات و به جوار زیارت ملاحسین واعظ کاشفی. یکی از طلاب مدرسه به نام ملامحمدجان همه روزه از محل سرحدیره تا چشمه قلمفور که نزدیک زیارت مولانا عبدالرحمن جامی است پیاده طی مینمود و صرف و نحو حفظ میکرد، ساعتی در کنار چشمه میآسود و شکرانه به جای میآورد. یکی از روزها جمعی از دختران سرحدیره با عایشه که دختر یکی از افسران مقرب دربار تیموریان بود غرض گرفتن آب از چشمه قلمفور میرفتند و ملامحمدجان هم واپس رهسپار مدرسهاش بود. در کنار چشمه در حال وضو گرفتن بود که ناگهان بادی با تندی وزیدن گرفت و روسری عایشه را از سرش پرانده و باد آن را نزدیک پای ملامحمدجان آورد. عایشه خواست تا روسریاش را بگیرد در همین اثنا چشم ملامحمدجان به عایشه میافتد و هر دو دلباخته هم میگردند. سر از این تاریخ ملامحمدجان و عایشه عاشق و دلباخته یکدیگر میشوند. ملامحمدجان صرف و نحو را کنار میگذارد و به فکر ازدواج با عایشه میشود و از خانوادهاش خواستگاری مینماید، چون ملامحمدجان طالبالعلم بیبضاعتی میباشد پدر عایشه موافقت نمینماید.
این دو عاشق دلباخته نذری را بر عهده میگیرند، در صورتیکه ازدواجشان صورت پذیرد در ایام میلهٔ گل سرخ*[1] به مزار شریف رفته و مدتی آنجا خاکروبی نمایند. عایشه همواره با دختران سرحدیره در بین عصر و شام به چشمه قلمفور غرض گرفتن آب میرفت و در جمع آنها با سوز و درد این آهنگ را با خود زمزمه میکرد:
بیا که بریم به مزار مُلاممَدجان*[2]
سَیلِ*[3] گُلِ لالهزار وا وا دلبرجان
به دربار سخیجان گله دارم
یخن *[4] پاره ز دست تو نگارم
پس از مرگم بیایی بر مزارم
مدامم در دعا در انتظارم
بیا که بریم به مزار ملاممدجان
سیل گل لالهزار وا وا دلبرجان
به تن کردی گلم رَختِ*[5] سیاه را
کنم تعریف یار بیوفا را
به دنیا مه*[6] اگه غمخوار ندارم
بگیرم دامن شیر خدا را
بیا که بریم به مزار ملامامدجان
سیل گل لالهزار وا وا دلبرجان
بیا زیارت کنیم شیر خدا را
به چشم مالیم همان قلف*[7] طلا را
مه*[8] دعا میکنم آمین بگوین
خدا کامیاب کنه هر دوی ما را
بیا که بریم به مزار ملامامدجان
سیل گل لالهزار وا وا دلبرجان
اتفاقاً در همین اثنا امیر علیشیر نوائی، وزیر دانشمند عصر تیموری با عدهای از همراهان خود از آنجا میگذشت و در نزدیکی چشمه آوازخوانی عایشه را شنید، توقف نموده و آهنگ را از دور سراپا شنید، با فراست و نکتهدانی دریافت که در خواندن این سرود فلسفهای نهفته است. امیر پس از شنیدن آهنگ نزد عایشه آمد و با ملایمت و مهربانی از او پرسید که دخترم راست بگو، ملامحمدجان کیست و چرا در آهنگ صدای تو دردی نهفته است؟ عایشه ابتدا از حیا پاسخی نداد و سکوت اختیار کرد؛ ولی امیر علیشیر با شیوهٔ پدرانه به او وعده داد که اگر راستش را بگوید به او کمک خواهد کرد. سپس عایشه ماجرای عاشقانهٔ خود را مفصل به امیر حکایت نموده و افزود که ملامحمدجان از جمله طلاب مدرسهٔ شما است. فردای آنروز امیر شخصاً به خانه پدر عایشه رفت و بهعنوان پدر ملامحمدجان از عایشه خواستگاری نمود، پدر عایشه که وضع را چنین دید، به احترام شخص امیر به این وصلت راضی گردید. امیر این دو دلباخته را آنطور که تعهد کرده بودند به مزار شریف فرستاد، درآنجا عروسی نمودند و مدتی را در مسجد کبود به صفت خادم ایفای وظیفه کردند.
^ میله: به معنای دشت و صحرا و در اصطلاح به معنای جشن و تفریح است.
^ ممَد: همان تلفظ لهجهای «محمد» است. (در بازخوانی این ترانه در لهجه کابلی مامد گفته میشود)
^ سَیل کردن: در فارسی به معنای «دیدن» است. در زبان خوزی سَی. ل (say.l)- و در زبانهای هندو و آرین See یک ریشه دارند.
^ رَخت: در اینجا بمعنی «لباس» است.
^ مِه: همان «من» (ضمیر شخصی برای اول شخص مفرد) در تلفظ عامیانه
^ قُلف: تلفظ عامیانهٔ «قفل» است.
^ یخن: یقه، گریبان
@MER30TV 👈💯