eitaa logo
مرسی تی وی 🌿🌺
29.9هزار دنبال‌کننده
16.7هزار عکس
19.2هزار ویدیو
242 فایل
جهت ارتباط با ما: @mtvadmin Join : http://eitaa.com/joinchat/2805596162Ce0952111b8
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
عجب داستانی شده، سجاده نماز هوشمند ! این چینیا چه کارایی که نمیکنن @MER30TV 👈💯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
انگاری خیلی بهشون سخت گذشته جشن تموم شدن مدرسه @MER30TV 👈💯
تکالیف پاتریک - @mer30tv.mp3
4.25M
هر شب ساعت 20:30 یه قصه خوب و شیرین برای کودک دلبند شما🥰 در کانال مرسی تی وی😊🌸🍃 @MER30TV 👈💯
✨🌸🍃🌼🌸🍃🌼🌸🍃🌼 🌸🍃🌼🌸🍃🌼 🍃🌼 🌸 ✨ ✨ سه ماه قبل از فوتش گفت میخواهم برای آخرین بار بروم مشهد. رفتیم... آخرین بار که رفتیم زیارت، صبح زود بود. هوا تازه داشت روشن میشد. بعد از زیارت آمدیم داخل صحن گوهرشاد. هوا از صبح و فواره خنک بود. خلوت بود. کبوترها بودند. فیروزه‌ایِ کاشی‌های قدیمی بود. ذکر و زمزمه بود. معجون غریبی بود از آرامش و حال خوش. چیزی که سالها بود مثلش را ندیده بودم. هرکسی یک‌گوشه‌ای تکیه داده بود و در حال خودش بود. تک‌وتوک بچه‌هایی که تازه داشت خوابشان میپرید بازی میکردند... بابا از روی ویلچر بلند شد که کمی روی زمین بنشیند. سرش گیج رفت. گرفتمش. دستش را تکیه داد به دیوار و نشست. هنوز دکترها نگفته بودند سرطانش برگشته، ولی در همان لحظه فهمیدم چرا بابا میگفت "میخواهم برای آخرین بار بروم مشهد"... بابا، این مهمان بی‌آزارِ دنیا داشت میرفت و من این را در همان لحظه فهمیدم... کمی که حالش جا آمد از خاطره‌ی اولین باری که در کودکی به مشهد آمده بود گفت. چیزی حدود هفتاد سال پیش... از این‌که با هم‌دهاتیها چند گونی نان آورده بودند که خرجشان کمتر بیفتد گفت و خندیدیم... به آسمان نگاه کردم. هنوز صبح بود. هنوز قشنگ بود... در دلم گفتم "ای صاحب حال خوش این لحظه، آخرین زیارت پدرم را بپذیر"... بابا سه ماه بعد، اوایل پاییز، رفت... چند روز بعد از فوتش، یکی از اقوام گفت خواب بابا را دیده. در خیابان منتهی به حرم. به بابا گفته "علی آقا، اگر جایی نداری بیا پیش ما". بابا گفته "ممنونم. امام رضا همینجا یک‌جایی بهم داده"... چیزهایی هست گمانم. چیزهایی هست که نمیدانیم... امیدوارم یک روز دوباره همدیگر را ببینیم. جایی که رنجهای زنده بودن نباشد. جایی که همیشه خنکای صبح باشد و فواره باشد و صدای بال کبوتر باشد زیر طاق ایوان صحن گوهرشاد... حمید باقرلو @MER30TV 👈💯 🌸 🍃🌼 🌸🍃🌼🌸🍃🌼 ✨🌸🍃🌼🌸🍃🌼🌸🍃🌼
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خدایا بہ تو پناہ میبرم از اینکہ در آراستن صورتم چنان مشغول شوم کہ از اصلاح سیرتم باز بمانم چرا کہ سیرت را تو میبینے و صورت را دیگران شرم دارم از اینکہ محبوب دیگران باشم و منفور تو🌷 @MER30TV 👈💯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سلام صبح بخیر امروز با همہ مهربان باش💞 گنج محبتت را✨ در سینہ ات دفن ڪنے نہ ارزشے دارد💫نہ خریدارے حراجش ڪن تا همہ را شاد ڪنے . . .😊🌺 @MER30TV 👈💯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔻 کیسه هایی که مخصوص بسته بندی ؛ اسباب کشی و ... هستن😃 @MER30TV 👈💯
ناصرالدین شاه قاجار در سومین سفرش به اروپا در آلمان برای نخستین‌بار در یک کارخانه تولید وسایل برقی، پنکه دید که البته مدتی قبل در اروپا اختراع شده بود. شاه قاجار درباره این وسیله جدید در سفرنامه‌اش نوشته است: «کارخانه خیلی گرم بود و بوی قیر و بوهای دیگر و ما حرکت می‌کردیم همه را می‌دیدیم، در بین گردش نسیم خنکی احساس کردیم، باد می‌وزید، مثل باد بهشت که در آن گرما و تعفن، آدم را زنده می‌کرد. ما تعجب کردیم از کجا باد می‌آید، بعد ملتفت شدیم از یک چرخی است، پرّه‌ پرّه ساخته‌اند، با الکطریسیطه [الکتریسیته: نیروی برق] حرکت می‌کند با سرعت زیاد و احداث باد می‌کند، اسبابی دارد که به حرکت انگشت چرخ می‌ایستد، یک مرتبه تعفن و گرما جهنم می‌شود، باز انگشت می‌گذارند به حرکت می‌آید، بهشت می‌شود. خیلی مغتنم دانستم و آنجا ایستادم، خنک شدم. باد طوری بود که دامن سرداری و کلیچه [جامه نیم‌تنه] را خوب حرکت می‌داد. گفتیم اگر ممکن است یکی از این چرخ‌ها بسازند برای ما به طهران بفرستند، سیمن [سیمون: صاحب کارخانه] گفت می‌سازم و می‌فرستم». پنکه سفارشی ناصرالدین شاه مدتی پس از بازگشت وی در کاخ گلستان که سیم‌کشی برق داشت، نصب شد. @MER30TV
اقا کدوی تنبل - @mer30tv.mp3
5.03M
هر شب ساعت 20:30 یک قصه جذاب و آموزنده برای کودکان دلبند شما🥰 در کانال مرسی تی وی😊🌸🍃 @MER30TV 👈💯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌺 سلام ✨هر روز صبح خندان تر باش... 💝آرام‌تر، مهربان‌تر 🌷بخشنده‌تر و صبورتر، با گذشت‌تر... 💫حواست به نگاه خدا باشد، 🍃ڪه چشمش به شايسته تَر شدن و زیباتر شدن روح توست... صبحت بخیر دوست من❤️🌹 @MER30TV 👈💯
‏وضعیت این ترم همه 😄 @MER30TV 👈💯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تزئین زیبای خیار 👍😍🥒🥒 مختص خوش سلیقه ها ☺️☺️ @MER30TV 👈💯
رو از هوس بتاب كه مردانِ راهِ عشق محرابِ طاعت از دلِ بى‌آرزو كنند... ✍🏼حزین‌ لاهیجی @MER30TV 👈💯 @Tweety_offical
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چقد راحت خوردش مرغ دریایی چه پرنده مفیدیه😁 @MER30TV 👈💯
🌸🍃🌸🍃 در زندگی از چیزهای زیادی می‌ترسیدم و نگران بودم، تا اینکه آنها را تجربه کردم و حالا ترسی از آنها ندارم از "نفرت" می‌ترسیدم یاد گرفتم "به هر حال هر کسی نظری دارد" از "تنهایی" می‌ترسیدم یاد گرفتم "خود را دوست بدارم" از "شکست" می‌ترسیدم یاد گرفتم "تلاش نکردن یعنی شکست" از "درد" می‌ترسیدم یاد گرفتم "درد کشیدن برای رشد روح لازم است" از "سرنوشت " می‌ترسیدم یاد گرفتم "من توان تغییر آن را دارم" و در آخر از "تغییر" می‌ترسیدم تا اینکه یاد گرفتم حتی زیباترین پروانه ها هم قبل از پرواز کرم بودند و "تغییر آنها را زیبا کرد" امیدوارم بهترین تغییرها در زندگی‌تون اتفاق بیفته @MER30TV 👈💯
قارقار، قارقارک - @mer30tv.mp3
4.89M
هر شب ساعت 20:30 یک قصه جذاب و آموزنده برای کودکان دلبند شما🥰 در کانال مرسی تی وی😊🌸🍃 @MER30TV 👈💯
✨🌸🍃🌼🌸🍃🌼🌸🍃🌼 🌸🍃🌼🌸🍃🌼 🍃🌼 🌸 🌙 🌙 با همه بله با من هم بله؟! یکی از رجال سرشناس ایران به فرزند ارشدش که برای اولین بار معاونت یکی از وزارتخانه ها را بر عهده گرفته بوداز باب موعظه و نصیحت گفت:« فرزندم، مردمداری در این کشور بسیار مشکل است زیرا توقعات مردم حد و حصری ندارد و غالبا با مقررات و قوانین موضوعه تطبیق نمی کند. مرد سیاسی و اجتماعی برای آنکه جانب حزم و احتیاط را از دست ندهد لازم است با مردم به صورت کجدار و مریز رفتار کند تا هم خلافی از وی سر نزند و هم کسی را نرنجانده باشد. به تو فرزند عزیزم نصیحت می کنم که در مقابل پاسخ هر جمله با نهایت خوشرویی بگو: « بله، بله». زیرا مردم از شنیدن جواب مثبت آن قدر خوششان می آید که هر اندازه به دفع الوقت بگذرانی تاخیر در انجام مقصود خویش را در مقابل آن بله می شمارند.» فرزند مورد بحث در پست معاونت و بعد ها کفالت وزارتخانه مزبور پند پدر را به کار بست و در نتیجه قسمت مهمی از مشکلات و توقعات روزمره را با گفتن کلمه « بله» مرتفع می کرد. قضا را روزی پدر یعنی همان ناصح خیر خواه راجع به مطلب مهمی به فرزندش تلفن کرد و انجام کاری را جدا خواستار شد. فرزند یعنی جناب کفیل وزارتخانه بیانات پدر بزرگوارش را کاملا گوش می کرد و در پاسخ هر جمله با کمال ادب و تواضع می گفت:« بله، بله قربان!» پدر هر قدر اصرار کرد تا جواب صریحی بشنود پسر کماکان جواب می داد : « بله قربان. کاملا متوجه شدم چه می فرمایید. بله، بله!» بالاخره پدر از کوره در رفت و در نهایت عصبانیت فریاد زد:« پسر، این دستور العمل را من به تو یاد دادم. حالا با همه بله. با من هم بله؟!» @MER30TV👈💯 🌸 🍃🌼 🌸🍃🌼🌸🍃🌼 ✨🌸🍃🌼🌸🍃🌼🌸🍃🌼