مِــعـراجٌ الشُّــهَـدا
. کتابپسرکفلافلفروش༆📕✦. شهیدمحمدهادیذوالفقاری༆🌹✦. #قسمت_چهلوهفتم🌸/#اسلاماصیل🇮🇷 هادی گذرنام
.
کتابپسرکفلافلفروش༆📕✦.
شهیدمحمدهادیذوالفقاری༆🌹✦.
#قسمت_چهلوهشتم🌸/#شروعبحران😥
با اینکه هادی از مؤسسه ی اسلام اصیل بیرون آمده بود، اما برای زیارت کربلا در شبهای جمعه به سراغ ما می آمد و با هم بودیم. در آنجا درباره ی مسائل روز و ... صحبت داشتیم و او هم نظراتش را می گفت. با شروع بحران داعش مؤسسه به پایگاه حشد الشعبی برای جذب نیرو تبدیل شد. هادی را چند بار در مؤسسه دیدم میخواست برای نبرد به مناطق درگیر اعزام شود. اما با اعزام او مخالفت شد. یک بار به او گفتم باید سید را ببینی او همه کاره است. اگر تأیید کند، برای تو کارت صادر می کنند و اعزام میشوی. البته هادی سال قبل هم سراغ سید رفته بود. آن موقع می خواست به سوریه اعزام شود اما نشد. سید به او گفته بود تو مهمان مردم عراق هستی و امکان اعزام به سوریه را نداری اما این بار خیلی به سید اصرار کرد. او به جهت فعالیتهای هنری در زمینه ی عکس و فیلم از سید خواست تا به عنوان تصویر بردار با گروه حشدالشعبی اعزام شود. سید با این شرط که هادی فقط حماسه ی رزمندگان را ثبت کند موافقت کرد. قرار شد یک بار با سید به منطقه برود. البته منطقه ای که درگیری مستقیم در آنجا وجود نداشت. هادی سر از پا نمی شناخت کارت ویژه ی رزمندگان حشدالشعبی را دریافت کرد و با سید به منطقه اعزام شد. همان طور که حدس می زدم هادی با یک بار حضور در میان رزمندگان حسابی در دل همه نفوذ کرد. از همه بیشتر سید او را شناخت ایشان احساس کرده بود که هادی مثل بسیجی های زمان جنگ بسیار شجاع و بسیار معنوی است، و این همان چیزی بود که باعث تأثیر گذاری بر رزمندگان عراقی می شد.
#ادامه_دارد🦋همراهمون باشید😉
🌸|@ebrahim_babak_navid_delha
.
مِــعـراجٌ الشُّــهَـدا
. کتابپسرکفلافلفروش༆📕✦. شهیدمحمدهادیذوالفقاری༆🌹✦. #قسمت_چهلوهشتم🌸/#شروعبحران😥 با اینکه هاد
.
کتابپسرکفلافلفروش༆📕✦.
شهیدمحمدهادیذوالفقاری༆🌹✦.
#قسمت_چهلونهم🌸/#شروعبحران😥
بعد از آن برای اعزام به سامرا انتخاب شد. هادی به همراه چند تن از دوستان ما راهی شد. من هم میخواستم با آنها بروم اما استخاره کردم و خوب نیامد! یادم هست یک بار به او زنگ زدم و گفتم فلان شخص که همراه شما آمده یک نیروی ساده است تا حالا با کسی دعوا نکرده چه رسد به جنگیدن مواظب او باش هادی هم گفت: اتفاقا این شخصی که از او صحبت می کنی دل شیر دارد. او راننده است و کمتر درگیر کار نظامی میشود اما در کار عملیاتی خیلی مهارت دارد. بعد از یک ماه هادی و دوستان رزمنده به نجف برگشتند. از دوستانم درباره ی هادی سؤال کردم پرسیدم: هادی چطور بود؟ همه ی دوستان من از او تعریف میکردند؛ از شجاعت، از افتادگی از زرنگی از ایمان و تقوا و..... همه از او تعریف می کردند. هر کس به نوعی او را الگوی خودش قرار داده بود. نماز شبها و عبادت های هادی حال و هوای جبهه های نبرد رزمندگان ایران با صدامیان بعثی را برای بقیه ی رزمندگان تداعی می کرد. هادی دوباره راهی مناطق عملیاتی شد. دیگر او را کمتر می دیدم. چند بار هم تماس گرفتم که جواب نداد. مدتی گذشت و من با چند تن از دوستان برای زیارت راهی ایران و شهر قم شدیم. یادم هست توی قم بودم که یکی از دوستانم گفت: خبر داری رفیقت همون هادی که با ما می آمد کربلا شهید شده؟ گفتم: چی میگی؟ سریع رفتم سراغ اینترنت. بعد از کمی جست و جو متوجه شدم که هادی به آنچه لایقش بود رسید.
#ادامه_دارد🦋همراهمون باشید😉
🌸|@ebrahim_babak_navid_delha
.