مِــعـراجٌ الشُّــهَـدا
「❤️📚」 #قسمتهفتم🌸 #نمایشنامهشهیدلاکچری😎 /محرمانه/ برادر: علی زوم کن ها رو بزار تو قفس ه
「❤️📚」
#قسمتهشتم🌸
#نمایشنامهشهیدلاکچری😎
عمو: اینا رو ببر برای چاپ...به آقای کریمی
هم بگو فردا این بنرها آماده بشه.
بابک: چشم ولی عمو جان من...🥲
عمو: بعدش یک سر برو حوزه شهید مهدی
زینالدین بگو پس این نیروها قرار بود برای
پشتیبانی بفرستن چی شد؟
بابک: آخه عمو...🤕
عمو: بعد برو ناحیه امام حسین پیش حاج آقا
رضوانی بگو نامه رزرو سالن اجتماعات شهدای
چهارصد دستگاه رو بزنن برای سخنرانی.
بابک: باور کن من نمی رسم عمو، دوشنبه
باید برم.💯
عمو: کجا میخوای بری🤨
بابک: اعتکاف
عمو: توی ستاد، مسائل مالی و تدارکات
بر عهدهی توعه بابک.😳
بابک: نه عمو من حتما باید برم🙂
بابک: عمو یک تضمین به من بده که من
سال آینده این موقع هستم؛🤔
عمو: آقا جان شما این همه کار،این همه
مهمون، رفت آمد مگه میشه شما بری🤷♂؟؟
بمون این کار مهمه. برادرت کاندید شورای
شهر شده. مسئولیت بهت سپرده عزیز من!!
/بابک مچ دست عمو را میگیرد به اتاق میبرد/
بابک: شما یک تضمین به من بده که من
سال آینده این موقع هستم؟
عمو: اگه خب تضمینه که من نمیتونم بهت تضمین بدم یک ساعت دیگه ما هستیم یا نیستیم.🙄
بابک: همینِه پس. خدا فرصتی گذاشته
که سه روز ما میریم اعتکاف که خدا از
گناهان ما بگذرد☺️
عمو: آمدیم من قبول کردم، جواب پدر تو
چی میخوای بدی؟؟؟!!🧐
❣ادامه دارد... همراهمون باشید😉😍
#شهیدبابکنوریهریس🦋••
.