🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹
تقریباً دو ساعت بعد به ما خبر رسید که عباس به #شهادت❤️ رسیده و نمیشود پیکر او را به عقب برگرداند. شب، آن منطقه خیلی ناامن بود و اصلاً امکانش نبود که بشود پیکر عباس را عقب آورد.🍂 عباس شب جمعه پیکرش #تنها افتاده بود. ما صبر کردیم و تقریباً ساعت 11 یا 12 جمعه بود که به منطقه شهادت عباس رفتیم. به ما گفته بودند که آنجا به دو ماشین موشک تاو اصابت کرده 💣و شما باید احتمالاً پیکر عباس را کنار ماشین جلویی پیدا کنید. ما تا #نزدیکیهای_دشمن⚡️ رفتیم، ولی ماشینی پیدا نکردیم. بعد خبردار شدیم آن ماشینی که ازش گذشتیم همان ماشینی بوده که پیکر عباس کنارش قرار داشته است. داشتیم برمیگشتیم، یک مسجد حوالی آن منطقه بود ✨و ما که از کنار این مسجد رد شدیم، یکی از دوستان گفت: به حق همین مسجد انشاالله که پیکر عباس را #پیدا میکنیم.💛 ما سر پیدا نشدن پیکر یکی دیگر از دوستان شهیدمان #خیلی_زجر کشیدیم💔 و طاقت نداشتیم که دیگر پیکر عباس هم برنگردد. وقتی دوباره رسیدیم به ماشینها....🌺
ادامه دارد....
🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹
╔═ 🌸════🕊⚘ ═╗
@ebrahimdelha
╚═ ⚘🕊════🌸 ═╝
🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹
تقریباً دو ساعت بعد به ما خبر رسید که عباس به #شهادت❤️ رسیده و نمیشود پیکر او را به عقب برگرداند. شب، آن منطقه خیلی ناامن بود و اصلاً امکانش نبود که بشود پیکر عباس را عقب آورد.🍂 عباس شب جمعه پیکرش #تنها افتاده بود. ما صبر کردیم و تقریباً ساعت 11 یا 12 جمعه بود که به منطقه شهادت عباس رفتیم. به ما گفته بودند که آنجا به دو ماشین موشک تاو اصابت کرده 💣و شما باید احتمالاً پیکر عباس را کنار ماشین جلویی پیدا کنید. ما تا #نزدیکیهای_دشمن⚡️ رفتیم، ولی ماشینی پیدا نکردیم. بعد خبردار شدیم آن ماشینی که ازش گذشتیم همان ماشینی بوده که پیکر عباس کنارش قرار داشته است. داشتیم برمیگشتیم، یک مسجد حوالی آن منطقه بود ✨و ما که از کنار این مسجد رد شدیم، یکی از دوستان گفت: به حق همین مسجد انشاالله که پیکر عباس را #پیدا میکنیم.💛 ما سر پیدا نشدن پیکر یکی دیگر از دوستان شهیدمان #خیلی_زجر کشیدیم💔 و طاقت نداشتیم که دیگر پیکر عباس هم برنگردد. وقتی دوباره رسیدیم به ماشینها....🌺
ادامه دارد....
🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹
╔═ 🌸════🕊⚘ ═╗
@ebrahimdelha
╚═ ⚘🕊════🌸 ═╝
🍃🌴🍃🌴🍃🌴
🌹بسم رب الشهداء و الصالحین🌹
#داستان_تحول
#من_و_شهدا
#شهید_مصطفی_طاهری
من یه دختر #محجبه هستم اما زیاد در بند #شهدا نبودم ( راستش اصلأ این مسائل برام مهم نبود)
اما یکی از رفقام که داییش #شهید شده ، خیلی تو این چیزا بود ، یه روز که از گلستان #شهدا بر می گشت با ذوق اومد به من گفت برات یه #شهید پیدا کردم!
من اصلأ ذوق نکردم ولی وقتی دیدم دوستم خیلی از این کارش خوشحال شده ، ضایعش نکردم ،
بهش گفتم: إإإ خوب حالا چجوری پیداش کردی؟؟
گفت: آخه تاریخ #شهادتش با تاریخ تولد تو یکیه ( البته فقط ماه و روزش ) ....
گفتم: آهان باشه ممنون به عنوان #داداشم حسابش میکنم.
#عکسی که از قبرش گرفته بود را بهم داد .
من که هیچ حسی به این #شهید و #شهدای دیگه نداشتم ، بخاطر دوستم اون #عکس رو ذخیره کردم.
دو ، سه روزی گذشت ، من وسیله ای را از کسی قرض گرفتم اما از شانس بدم گمش کردم
این قضیه خیلی خیلی برام مهم بود ، اونقدری که حتی پای آبروم هم در میون بود ....
داغووووون شدم ....
داغونه داغون
موندم چه کنم!! یهو یاد #عکس_شهید افتادم ... شب بود و نمیتونستم برم سر خاکش برا همین به #عکسش توی گوشیم خیره شدم و زدم زیر گریه ...
های های گریه کردم ...
دلم شکسته بود ...
کلی باهاش حرف زدم ...
بهش گفتم :
مگه نمیگن شما #زنده_اید ...
مگه نمیگن ما رو #میبینید ...
مگه نمیگن #دستگیری می کنید ...
آبروم داره میره تو رو خدا کمکم کن و ....
بعد از کلی اینجوری گفتن ، وقتی دیدم آروم نشدم لحنمو عوض کردم بهش گفتم :
اصلأ مگه من خواستم تو #داداشم باشی ...
مگه من گفتم #عکست بیاد تو گوشیم ...
مگه من اصلأ با شما #کاری داشتم ...
خودت منو #پیدا کردی حالا خودتم #کمکم کن
فردا صبح که رفتم دانشگاه ، وسیله ی گم شده رو خیلی راحت پیدا کردم
باورم نمیشد!!! این قدر سریع ؟؟؟
از خوشحالی داشتم بال در میوردم ...
کلی از #داداش_مصطفی تشکر کردم
رفتم سر #قبرش و باهاش پیمان #خواهر و #برادری بستم ...
از اون موقع تا الآن ، من هم #خواهر_شهید شدم
#ارسالی_از_اعضاء
منتظر دریافت #داستانهای_تحول از سوی دیگر #اعضاء_محترم ، در خصوص خودشان یا دوستانشان هستیم .
#اجرتون_با_شهدا
〰️🌹〰️〰️🌹
@ebrahimdelha
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈