[🌿✨️]
راننده تاکسی بود با آنکه شغل آزاد داشت
ولی توانست چندبار به سوریه اعزام شود.
اخلاقش به گونه ای بودکه حتی سربازان
روس هم جذب مرامش شده بودند. شب
قبل از شــــهادت حالت عجیبی داشت تا
صـــبح بیدار بود، و نــــماز می خواند و
خیلی با بچه ها شوخی می کرد🙂
اخلاقِ خوبِ سجاد، نظامی های
روس را هم جذب کرده بود🌱
#شهیدانه/#شهیدسجادباوی 🕊
8.87M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
قصه🖤: مسعود عسگری قصه جوان پر نشاطی
است که در کوچه پس کوچه های دارالشهدای تهران قد کشیده است. قصه مرد
جنگ ندیده ای که جا پای پدرش گذاشت. قصه جوانی که در صبح دل انگیز انقلاب
اسلامی قد کشید و با شنیدن صدای هل من ناصر ینصرنی امام عشق، کیلومترها آن طرف
تر از مرزهای ایران برای دفاع از حرم اهل بیت(ع) جان نثاری کرد و شهید شد..
#شهیدمدافعحرممسعودعسگری☘🍂
وسایل خریداری شده برای موکب👆🏽
برای پیشرفت موکب معراج الشهدا به یاری عشاق شهدا نیازمندیم☺️!
همراهان همیشگی کانال و خیرین عزیز، به برکت شهدا دورهم جمع شدیم تا موکبی برپا کنیم و سالانه چندبار این موکب فعالیت داره و شماهم دراین کار خیر شریک و هم پای ما هستید🙂🍃!
اگر مشتاق شرکت دربرپایی موکب هستید، بسم الله😍!
روی شماره کارت بزنید، کپی میشه🤝
"به نام آقای احمد خدابنده لو "
🌱
6104337339003897💳 #نگاهپرمهرخداوائمهبدرقهزندگیتون🦋 آیدۍ خادم ڪانال جهت هماهنگۍ با بانیان و ارسال فیش↯↯ 🆔@ya_fatemat_al_zahra ⛺️••ڪانالموڪبمردمیمعراجالشهدا↯↯ https://eitaa.com/joinchat/3406954885C0c34736276
حاج مهدی رسولی_بخش اول - مناجات (هواتو کردم اسیر دردم)-1536930589.mp3
12.13M
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
°• ﷽ •°
✤به تو حسادت میکنند تو مکن
تو را تکذیب میکنند آرام باش
✤تو را می ستایند فریب مخور
تو را نکوهش میکنند شکوه مکن
✤مردم از تو بد میگویند اندوهگین مشو
همه مردم تو را نیک میخوانند مسرور مباش
✤آنگاه از ما خواهی بود،،حدیثی بود که
همیشه در قلبم وجود داشت از امام پنجم✍
#وصیتنامه/#شهیدبابکنوری🌱
#خاطراتشهدا📚
#شهیدمحمدپورهنگ
ایشان فرد نظامی نبود و شغل ایشان هم به این مسئله ربطی نداشت ولی درباره علت عزیمت به سوریه، خود شهید نامه ای نوشته و علت این موضوع را توضیح داده است. آنچه که من می توانم عنوان کنم این است که ما همه شنیده ایم و می دانیم که امام عصر عجل الله تعالی فرجه بر اعمال ما حاضر و ناظر هستند و اعمال ما را می بینند و همه کارهای ما به محضر حضرت(عج) عرضه می شود. اما صرف ِ «دانستنِ» یک چیز است و اینکه شما با گوشت و پوست و استخوان این دیده شدن را «حس کنید» یک چیز دیگر است.
شهید پورهنگ می گفت: «من احساس شرم می کنم از اینکه هر روز صبح از خواب بیدار می شوم و در کنار خانواده ام هستم در حالی که دشمن در سوریه قصد جسارت به حرم دختر امیرالمومنین (ع) را دارد. من از امام زمان خجالت می کشم که خودم را مدعی پیروی از ایشان و پدران و خاندان حضرت(عج) می دانم اما هیچ کاری برای ایشان انجام نمی دهم.»😔
فکر می کنم تصمیم ایشان برای قدم گذاشتن در این مسیر در حالی که اصلا مسیر شغلی ایشان این نبود و ربطی به هم نداشت، هم به دلیل علاقه به امام مهدی علیه السلام بود و هم آن احساس دِینی که نسبت به حضرت صاحب الزمان(عج) داشتند.🌱
#السَّلّامُعَلَیکیابَقیَّةالله🌼
•❤️🌿•
💌خاطرهایازشهید:
نان سنگگ گرفته بودیم و میآمدیم طرف خوابگاه. چند تا سنگ به نانها چسبیده بود. مصطفی کندشان و برگشت سمت نانوایی.
میگفت «بچه بودم، یه بار نون سنگگ خریدم، سنگهاش رو خوب جدا نکرده بودم؛ بهش چسبیده بود. خونه که رسیدم، بابام سنگها رو جدا کرد داد دستم، گفت برو بده به شاطر. نونواها بابت اینا پول میدن.»
#شهیدمصطفیاحمدیروشن🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
(🌹🕊)
بخشی از وصیت نامه شهید:📄
فقط از خدا بترسید نه از خلق خدا بهخاطر جایگاه شغلی و مادیات دنیا، یاور مظلومین باشید و به کسی ظلم نکنید.😇
توصیه من به خواهران دینی و مادرم و همسرم این است که حضرت زهرا(س) را الگو خود قرار دهند و حجاب خود را حفظ نمایند و در حفظ حجاب برتر یعنی چادر کوشا باشند و در ترویج آن کوتاهی نکنید.😍
این حقیر از شما میخواهم که در بدترین شرایط جامعه و روزگار همچون گذشتگان در روزها و زمانهای گذشته بر اعتقادات خود استوار بمانید و بر بصیرت خود بیافزایید و اسیر ترفندها و حیلههای دشمن نشوید و نسبت به خودتان مراقبت داشته باشید.
از شما میخواهم که طبق دستورات خدا که در قرآن کریم آمده عمل کنید و آنرا سرلوحه زندگیتان قرار دهید.
#شهید_علیرضا_بریری🌱
مِــعـراجٌ الشُّــهَـدا
#کتاب_شهید_نوید📚 #روایت_سوم_همنفس✍ صبح بودی و خواهرت عصر وقت صبحانه خوردن مینشستم کنارت و لقمه
#کتاب_شهید_نوید📚
#روایت_سوم_همنفس✍
تو را که با آن کت و شلوار پر از خاطره و پیراهن یاسی، سرسفره ی عقد دیدم کیف کردم. باور کن نمیتوانم درست برایت بگویم چه احساسی داشتم. خیالم راحت شده بود احساس میکردم خسته و کوفته از یک پیاده روی چند ساعته برگشته ام و حالا یکی دارد با محبت پاهایم را ماساژ میدهد توی پیاده روی اربعین دیدی که همین حس را داشتم بس که ما را بردی این طرف و آن طرف خواستگاری مادر! دنبال کسی میگشتی که شرایط تو را بفهمد پایت را نبندد سوریه رفتنت را تعطیل نکند سخت بود .خب . کمتر کسی راضی میشد. من هم حق می دادم به آنها. هرچند عمردست خداست کسی از فردای خودش خبر نداردشبی که رفتیم خواستگاری ،مریم به دلم نشست؛ ولی میگفتم همین الان نوید مثل همه ی موردهای قبلی ایرادی چیزی میگیرد و قضیه با یک چشمک که یعنی نه مامان به درد من نمیخوره تمام می.شود ولی اشتباه میکردم. همان کسی که دنبالش بودی پیدا کرده بودی حواست بود چقدر ما را معطل کردید و توی اتاق با هم حرف زدید؟ ما که دیگر حرف کم آورده بودیم از آب و هوا و آلودگی تهران و شرایط بد اقتصادی و اوضاع منطقه گفتیم تا خاطرات مشترک خاله با مادر عروس خانم که توی همدان هم محله ای بودند.
💯~ادامهدارد...همراهمونباشید😉
#کتابشهیدنویدصفری📗 / #پارتسیویکم
(⚘🕊)
شهیده «راضیه کشاورز» ۱۱ شهریور سال ۱۳۷۱ در مرودشت متولد شد. وی هفت ساله بود که راهی مدرسه شهدای پتروشیمی شد و تا سوم ابتدایی را در آنجا گذراند و خرداد همان سال همراه خانواده به شیراز رفت.
پدرش ورزشکار بود، از این رو راضیه را در کلاس کاراته سبک شوتوکان ثبت نام کرد که سال پنجم ابتدایی کمربند قهوهای و سال دوم راهنمایی موفق به اخذ کمربند مشکی شد.
شهیده «راضیه کشاورز» در ۱۱ مسابقه کومیته و کاتا شرکت کرد که در تمام مسابقات کومیته (مبارزه) مقام اول را به خود اختصاص داد. وی در سال چهارم ابتدایی در مدرسه شاهد ۸ در مسابقات حفظ قرآن کریم مقام اول و در ناحیه مقام ممتاز را کسب کرد.
وی سرانجام ۲۴ فروردین ۱۳۸۷ در ۱۶ سالگی بر اثر انفجار بمب در حسینیه کانون فرهنگی رهپویان وصال شیراز توسط عوامل تروریستی زخمی و پس از تحمل ۱۸ روز درد و رنج ناشی از جراحت به جمع شهیدان پیوست.
#شهیدهراضیهکشاورز🌱