🍒🍀🍒☘🍒☘🍒☘🍒☘🍒
سلام به همه
شهدا زنده اند،،بله حی وحاضــر
چقد خوبه ڪه درهمه حال حضـورشهدا رو تو زندگیمون حس ڪنیم😇
وقتی باشهیــد عزیز رفیق شدم ،خیلی از مسائل زندگی ام تغییرڪرد😊
دیگه شدم اون آدم خوبه ای ڪه مامانم میخواست.🌿
ازبی حجابی هم خــودم هم مامانم اذیت میشدیم ولی خب ،شرایط طوری بودڪه نمیتونستم خودمو تغییر بدم.😒
ولی یه روزی از روزها دیگه تصمیم خودمو گرفتم😉
سعی ڪردم برای خودم یه رفیق شهیدپیدا ڪنم وازش ڪمڪ بخوام.👌
والبته طی روزها وعهدهایی ڪه با خودم وشهــید بستم.
تونستم خودمو باعنایت شهید تغییربدم واینو مدیون شهداهستم..
دوستان باخودتون وشهــدا عهد ببندید وازشهــدا ڪمڪ بخواین،شڪ نڪنید قطعاً ڪمڪتون خواهند ڪرد.😊
التماس دعا👋
╔═ 🍒════⚘ ═╗
@ebrahimdelha
╚═ ⚘════🍒 ═╝
🌸 #روز_شمار_شهدایی
#٢٩بهمن
خاطرات 🌷 #شهــید_محمد_تــجلا به زبان خــواهرشان:
مدام از دغــدغه هایش مــی گفت و از ایــنکه نمــی تواند❌ نســبت به مســائل مملکت بی تــفاوت باشد. برای مــثال یکبار کارتر به ایــران آمده بود؛ ما تـــلویزیون🖥 نداشـــتیم و به خانــه ی یکی از آشـــناهایمان رفـــتیم 🚶که تلــویزیون داشتــند، برنامـــه را تماشا کردیـــم و به خانــه برگــشتیم. در راه که داشــتیم می آمــدیم محمد می گفت دوســت دارم فریـــاد بکشم😞، این وضع کــشور ماست که شــاه با کارتر در مقـــابل رســانه و دوربیـــن های ملی و بــین المللی مشـــروب می خورد و به عیـــش و نـوش می پردازد؛
🌸او از دیدن این قــبیل صــحنه ها و اتفــاقات برمی آشــفت و معتقــد بود که همان حرامــی ها یزید زمــانه ی ما هستند.
🌺لذا وقتی آبــ 💧مــی خوردیم و به یزیـــد لعـــنت می فرســـتادیم، همیشه تاکیـــد می کرد که نگویـــی خدا یزید را لعنـــت کند بلکه بگوییـــد خدا به یزید زمـــانه لعنـــت کند!
@ebrahimdelha
💚💛💚💛💚💛💚💛💚
🌺آیــت الله العظمــی بهاء الــدینی(ره) در توصیــه ای عرفانــی همگان را این گونه پند می دهنــد:☝️
«اگر میخواهیـــد برکاتــی نصیــب تان شود نمــاز #اول_وقت 💚بخوانیـــد.»
🌷آیت الله اراکــــی و آیت الله بهجـــت در جوابـــ این سۆال که برای اِزدیـــاد محبـ💙ــت به حضـــرت حق و ولی عــصر عجـــل الله تعالی فرجه الـــشریف🌷 چه کـــنیم؟ مرقــوم فرمودند:
گنـــاه نکنــید ✋و نماز #اول_وقت بخوانید.☝️❤️
@ebrahimdelha
💙💛💙💛💙💛💙💛💙
🌾🌺🌾🌺🌾🌺🌾🌺🌾🌺🌾
#قسمت_پنجاه_و_شش
❤️مجلس حضرت زهرا(س)❤️
راوی:جمعی از دوستان💐
جلســه مجمع الذاكرين رفته بوديم،درمســجدحاج ابوالفتح.درجلســه اشــعاری درفضايــل حضــرت زهراخوانده شــدكه ابراهيــم آنهارامينوشت.آخرجلسه حاج علی انسانی شروع به روضه خواني كرد.ابراهيم💚ازخودبيخودشــده بود!دفترچه شعرش رابست وباصدايي بلندگريه😭ميكرد.من ازاين رفتارابراهيم بسيارتعجب😳كردم.جلسه که تمام شدبه سمت خانه راه افتاديم.دربين راه گفت:آدم وقتي به جلسه حضرت زهراواردميشه بايدحضورايشان راحس كنه.چون جلسه متعلق به حضرت است
٭٭٭
يك شب به اصرارمن به جلسه عيدالزهرارفتيم.فكرميكردم ابراهيم
كه عاشق حضرت صديقه است خيلي خوشحال ميشود.مداح جلســه، مثلابراي شــادي حضرت زهراحرفهاي زشتي رابه
زبان آورد!اواسط جلسه ابراهيم به من اشاره كردوباهم ازجلسه بيرون رفتيم.درراه گفتم:فكرميكنم🤔ناراحت شديددرسته!؟ابراهيم درحالي كه آرامش هميشگي رانداشت روبه من كردودرحاليكه دستش راباعصبانيت😡تكان ميدادگفت:توي اين مجالس خداپيدانميشه،هميشــه جايي بروكه حرف ازخداواهل بيت باشه.چندبارهم اين جمله راتكــراركرد.بعدهاوقتي نظرعلمــارادرمورد اين مجالس وضرورت حفظ وحدت مسلمین مشاهده کردم به دقت نظرابراهیم بیشترپی بردم☺️.
#ادامه_دارد
[❀ @ebrahimdelha ❀]
🌾🌺🌾🌺🌾🌺🌾🌺🌾🌺🌾
🌾🌺🌾🌺🌾🌺🌾🌺🌾🌺🌾
در فتح المبين وقتی ابراهيم مجروح شد،سريع اورابه دزفول منتقل كرديم ودرسالني كه مربوط به بهداري ارتش بودقرارداديم.مجروحين زيادي درآنجابستري بودند.ســالن بسيارشــلوغ بود.مجروحين آه وناله ميكردند،هيچ كس آرامش نداشت.بالاخره يک گوشه اي راپيداكرديم وابراهيم💚راروي زمين خوابانديم.پرستارهازخم گردن وپاي ابراهيم راپانسمان كردند.درآن شرايط اعصاب😠همه به هم ريخته بود،سر و صداي مجروحين بسيارزيادبود.ناگهان ابراهيم💚با صدايی رساشروع به خواندن كرد!شــعرزيبايي دروصف حضرت زهراخوانــدكه رمزعمليات هم نام مقدس ايشــان بود.براي چنددقيقه سكوت😶عجيبي سالن رافراگرفت!هيچ مجروحي ناله نميكرد!گویی همه چيزرديف ومرتب شده بود.به هرطرف كه نگاه ميكردي آرامش موج ميزد!قطرات اشك😢بودكه ازچشمان مجروحين وپرستارهاجاري ميشد،همه آرام شده بودند!ُخواندن ابراهيم تمام شــد.يكي ازخانم دكترهاكه مسن ترازبقیه بودوحجاب درستي هم نداشت جلوآمد🚶.خيلي تحت تأثير قرارگرفته بود.آهســته گفت:توهم مثل پســرمي!فداي شــماجوون ها!بعد نشست وسرابراهيم رابوســيد😗!قيافه ابراهيم💚ديدني بود.گوش هايش سرخ شد.بعدهم ازخجالت😰ملافه راروي صورتش انداخت.ابراهيم هميشه ميگفت:بعدازتوكل به خدا،توسل به حضرات معصومين مخصوصاحضرت زهراحلال مشكلات است.
٭٭٭
براي ملاقات ابراهيم رفته بوديم بيمارســتان نجميه.دورهم نشســته بوديم.ابراهيم💚اجازه گرفت وشروع به خواندن روضه حضرت زهرانمود.دونفرازپزشكان آمدندوازدورنگاهش ميكردند.باتعجب😳پرسيدم:چيزي شده!؟گفتند:نه،مادرهواپيماهمراه ايشان بوديم.مرتب ازهوش ميرفت وبه هوش مي آمد.امادرآن حال هم باصدايي زيبادروصف حضرت مداحي ميكرد😍.
#پایان_قسمت_پنجاه_و_ششم
[❀ @ebrahimdelha ❀]
🌾🌺🌾🌺🌾🌺🌾🌺🌾🌺🌾
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
#طنزجبهه
#غیبت
مراسم صبحگاهی بود. روحانی گردان راجع به واجبات و محرمات صحبت میکرد. با بچهها خیلی صمیمی بود.☺️ برای همین هم در کلاس درس و یا مراسم متکلم وحده نبود و بقیه مخاطب. مثل معلم و کلاس های اول و دوم دبستان غالباً مطلب را ناتمام میگذاشت و بچهها آن را خودشان تمام میکردند. مثلاً وقتی میخواست عبارت «الغیبه اشد من الزنا» را قرائت کند میگفت: «دوستان میدانند که الغیبه اشد...؟» بعد بچهها با هم با صدای بلند میگفتند: «من الکارهای بد بد.»😂😂😁
╔═ 🌸════⚘ ═╗
@ebrahimdelha
╚═ ⚘════🌸 ═╝