eitaa logo
معراج السعادة
382 دنبال‌کننده
493 عکس
132 ویدیو
1 فایل
جایی برای خودسازی و تغییر شرح و تدریس کتاب اخلاقی معراج السعاده ارتباط با ادمین @Bigharar_12 (وصیت شهید مصطفی صدرزاده(سیدابراهیم):خودسازی دغدغه اصلی شما باشد) "در این کانال شما مهمان شهید صدرزاده هستین."
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از معراج السعادة
#سردار_سلیمانی رو به دوربین: امروز می‌خواهم پیشنهاد بی‌سابقه‌ای به مردم اسرائیل بدهم: عکسهای پهبادهای ما نشان می دهد شما از کمبود زمین‌های زراعی رنج می‌برید. ما حاضریم با یک تکنولوژی کاملا ایرانی ظرف چند ساعت تمام حیفا و تل‌آویو را برای شما شخم بزنیم. به ما اعتماد کنید. #یامین_پور @seyedebrahim69
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃 💫 مدتی که در هتل المپیک مشغول بود، نزد همکارش زبان انگلیسی می‌خواند. در عرض کمتر از یک ماه پیشرفت قابل توجهی کرده بود.👏 طوری که همکارش فکر می‌کرد می‌خواهد برای ادامه تحصیل به خارج از ایران برود. 💫 مصطفی به سوریه رفت و این دوستش هر بار که مرا می‌دید، می‌پرسید: «آقای صدرزاده از پسرتون چه خبر؟»❓من هم به شوخی می‌گفتم: «رفته خارج از کشور!»😉 💫 این بنده خدا هم فکر کرده بود برای درس و کار و تفریح رفته. تا اینکه خبر شهادتش را آوردند. 🌹 در هتل همه متوجه شدند پسرم شهید شده است. همکارش آمد پیشم و گفت: «مگه نگفتید رفته خارج؟» به شوخی گفتم: «خب سوریه هم خارجه دیگه! فقط کار مصطفیراونجا دفاع از حرم حضرت زینب بود!»😊 💫 هر بار هم که می‌رفت، یک قسمت از بدنش مجروح می‌شد و برمی‌گشت. 💫 یک روز در آشپزخانه‌مان نشسته بود و داشت کمرم را ماساژ می‌داد و قربان‌صدقه‌ی من و مادرش می‌رفت. 💕 بنابه عادت همیشه‌اش دستم را بوسید. ❣ من هم از فرصت استفاده کردم و گفتم: «باباجان، درسِت مونده، الان پدر دوتا بچه هستی، به اندازه خودت هم جنگیدی دیگه. این همه مجروحیت و ترکش توی بدنته. برو دنبال جانبازیت، و همین‌جا دوباره کسب‌وکار راه بنداز. بالاخره این بچه‌ها هم به تو نیاز دارن!» 💫 همان‌طور که با دستانش کمرم را ماساژ می‌داد، زیر گوشم گفت: «باباجان، دنبال جانبازی می‌رم، دنبال درسمم می‌رم دکتر می‌شم، وزیر و نماینده‌ی مجلس می‌شم، اصلا رئیس جمهور می‌شم!»😄 💫 بعد گونه‌اش را چسباند به گونه‌ام و گفت: «اصلا می‌رم شهید می‌شم، شمام پدر شهید!»💕 💫 آخر سر هم آمد روبه‌رویم ایستاد و خریدارانه نگاهم کرد و گفت: «راستی ! » 💫 این حرف‌ها را که می‌زد دلم می‌گرفت. من مو می‌دیدم و او پیچش مو. 💫 نمیدانستم در سوریه دقیقا چه‌کاررمی‌کند. این اواخر وقتی مدام می‌گفتیم «نرو، بمان»، حرفش این بود: «اونجا مسئولیت دارم و نمی‌تونم بمونم!» 💫 بعدها از میان حرف‌هایش فهمیدم فرمانده است، اما چیز زیادی از جزئیات کار برایمان تعریف نمی‌کرد. 💫فرمانده بودن و پست داشتن برایش مهم نبود که بخواهد درباره‌اش حرف بزند🌹 🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃 🔴 ادامه دارد... 📚 منبع: کتاب قرار بی قرار _ مجموعه مدافعان حرم _ انتشارات روایت فتح ✅ @seyedebrahim69
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خبرنگار: وضعیت اقتصاد چطور است؟ وزیر اقتصاد: خوب! خیلی خوووب! این دابسمش رو که از وزیر اقتصاد رو ساختند ببینید ، فقط آخرش عالیهههه :))) ✅ @seyedebrahim69
1_13172389.mp3
2.14M
🌸بشنويد| بيانات رهبرانقلاب در وداع با ماه مبارک رمضان ✅ @seyedebrahim69
یا رَبَّ الحُسَین … «روز آخـر» ، میهمان سفره‌ات دارد دعـا ای خدا! یا «عرفه» یا «اربعین» کرب و بلا 🌹أَلسَّلامُ عَلى ساکِنِ کَرْبَلآءَ …🌹 @seyedebrahim69
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌺رمضان می‌رود ای کاش صفایش نرود سحر و جوشن و قرآن و دعایش نرود کاشکی پر شده باشد دلم از نور خدا همره روزه و افطار، نوایش نرود🌺 ◀️عید سعید فطر بر شما مبارک باد @seyedebrahim69
❤️وقتی نماز پشتِ تو اینقدر باصفاست پس اقتدا به مهدیِ زهرا چه دلرباست❤️ #حضرت_ماه ✅ @seyedebrahim69
#صف_اول 🔹زان هیاهو چه به جا مانده به غیر از اسمش 🔹جسدی مانده ز برجام و ز روح و جسمش 🔸بوی فاسدشدنش نیز بلند است بلند 🔸ادکلن‌های اروپایی اگر بگذارند ✅ @seyedebrahim69
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃 ♻️ مدام در فکر بود. مدام با مادرش صحبت می‌کرد که برای شهادتم دعا کن.🙏🏻 ♻️ اما بار آخر که آمد گفت: «من دیگه شهادت نمی‌خوام. اگه خدا داد که شکر، بهترین چیز برای یه عاشق دیدن معشوقشه.💕 چه بهتر که برای معشوق جون بدی و توی خون بغلتی،🌹 اما اگه شهادت نصیبم نشد، می‌مونیم برای خدا و اسلام می‌جنگیم. خدا رو چه دیدین، شاید جنگ ما وصل شد به قیام صاحب الزمان!»🙏🏻🌹 ♻️ در سوریه با و بعد هم آشنا شد. وقتی از سوریه می‌آمد، دست همسر و بچه‌هایش را می‌گرفت و می‌برد مسافرت.💕 ♻️ سال ۱۳۹۴ هم رفتند کرمان پیش خانواده‌ی شهید بادپا و سردار سلیمانی. بعد هم راهی مشهد و خانه‌ی شهید قاسمی‌دانا شدند. ♻️ برادر شهید دانا می‌گوید: «آقا مصطفی می‌رفت توی آشپزخونه، در رو می‌بست و می‌گفت ظرفارو من می‌شورم. ظرف خونه‌ی شهید رو شستن، هم ثواب داره هم برکت!»😊 ♻️ وقتی این را شنیدم چشمانم از تعجب گرد شد. آخر به عمرم یاد نداشتم مصطفی برای ظرف‌شستن قدم از قدم بردارد. در کودکی هم مدام از زیر کارها درمی‌رفت.😉 🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃 🔴 ادامه دارد... 📚 منبع: کتاب قرار بی قرار _ مجموعه مدافعان حرم _ انتشارات روایت فتح ✅ @seyedebrahim69