eitaa logo
معراج السعادة
378 دنبال‌کننده
493 عکس
132 ویدیو
1 فایل
جایی برای خودسازی و تغییر شرح و تدریس کتاب اخلاقی معراج السعاده ارتباط با ادمین @Bigharar_12 (وصیت شهید مصطفی صدرزاده(سیدابراهیم):خودسازی دغدغه اصلی شما باشد) "در این کانال شما مهمان شهید صدرزاده هستین."
مشاهده در ایتا
دانلود
گفتـی چه دلگشاستـــــ افق در طلــــ‌وع صبح گفتـم ڪ چهره ی تو از آن دلگشاتر استـــــ 🍃 سلام! صبحت بخیر علمدار...🌹 ✅ @seyedebrahim69
از قرآن کریم به نیابت از ، خوانده می‌شود...🌹 @seyedebrahim69
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
وقتی بچه‌های تیپ فاطمیون با این که خودشان گرسنه هستند ، اما غذایشان را به اسرای داعشی می دهند @seyedebrahim69
#دعای_روز_ششم_ماه_مبارک_رمضان #التماس_دعا ✅ @seyedebrahim69
مرد میخواهد... اینکه بگذری از آرزوهایت... زنجیرهای #دلبستگی را از خود رهاکنی گفتنش آسان است...✨ اگر عمل کردن به آن هم سهل بود به خیلی هامان واژه #شهید اضافه شده بود. ✅ @seyedebrahim69
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸 💎 از همان موقع با دایی حسین‌اش مسابقه شطرنج می داد. 💎 دایی حسین هم خیلی جدی با او بازی می‌کرد. 💎 هر وقت ما خانه‌شان بودیم یا آن‌ها پیش ما بودند، بساط شطرنج هم به راه بود. 💎 همین یک انگیزه شد تا مصطفی خیلی جدی دوره‌های آموزش شطرنج را بگذراند.👏 💎 آن‌قدر پیگیر بود که تنها به یادگرفتن بسنده نمی‌کرد و حتما باید توی مسابقات شرکت می‌کرد و مقام می‌آورد.😊 ◀️ دو سالی شمال ماندیم و بعد راهی "کهنز" شهریار شدیم. ◀️ طبقه دوم یک ساختمان دو طبقه، خانه‌ای دو خوابه خریدیم. ◀️ منطقه‌ای که در آن ساکن شدیم، بیشتر دست "خانواده‌های سپاه" بود. ◀️ همان روزها، پدر، مادر و خواهرهای آقامحمد به همراه برادرش آقا حسن و خانواده‌اش و بچه‌ها هم ساکن شهریار شدند.💕 🔸 با آقای بهرامی و نصیری در مسجد آشنا شد. 🔸 جاذبه اخلاقی این دو نفر آن‌قدر برای مصطفی بالا بود که سریع جذب بسیج شد. 🔸 هر چقدر که بیشتر می‌گذشت فعالیت های بسیج برایش جدی‌تر می‌شد. 🔸بچه جسوری بود.👏 🔸توی یکی از اردوهای بسیج، مسئولشان حاج آقا نصیری نارنجکی را نشان بچه‌ها می‌دهد و می‌گوید: «کی می‌تونه اینو پرت کنه؟»❓ 🔸 مصطفی هم با اعتماد به نفس بالا و خیلی جدی با ته‌مانده لهجه خوزستانی می‌گوید: «اجازه می‌دید مو بزنوم؟»😊✋ 🔸 حاج آقا نصیری که از جسارت و لهجه مصطفی خوشش آمده بود، نارنجک را دستش می‌دهد.😊 🔸 از آن‌جا به بعد حاج آقا نصیری به مصطفی مسئولیت‌های مختلف می‌داد.👏 🔸 همین باعث شد که در آن‌جا ماندنی شود. 🔸 هر چقدر بزرگ‌تر می‌شد، مدام از پدرش درباره فعالیت‌های سپاه و اتفاقات جنگ می‌پرسید. 🔸 خیلی دلش می‌خواست در زمان جنگ حضور داشت و آن را تجربه می‌کرد.😔 🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸 🔴 ادامه دارد... 📚 منبع: کتاب قرار بی قرار_مجموعه مدافعان حرم_انتشارات روایت فتح ✅ @seyedebrahim69
✅ولایت پذیری... یعنی وقتی رهبرت و امامت سخنی را گفت و یا توصیه ای کرد، فقط یک کلام بگویی: به روی چشم آقا جان والسلام...
#افطـــارانہ می گویند : آب ڪه می نوشے بگو "یـا حسین" اما این روز ها ڪه دیگر آب نمی نوشے آب ڪہ دیدے بگو "یـا ابوالفضل"✨ #السلام_علیک_یا_ابوالفضل ✅ @seyedebrahim69
1_8563216.mp3
7.77M
۹۷ ۷ این شبها خودتُ گول بزن... یه بهونه هایی برای خودت جور کن که بتونی بیدار بمونی و آروم آروم به خدا نزدیک شی! الآن فرصت "عاشقـ❤️" شدنه
تا دخیل پرچم #موسی_بن_جعفر می‌شوم رنگ و بوی عشق می‌گیرم، معطر می‌شوم روزی‌ام کن #روز_هفتم کنج صحن #کاظمین خواب دیدم عاقبت پای تو بی‌سر می‌شوم... #سحر_هفتم_ماه_مبارک_رمضان #التماس_دعا ✅ @seyedebrahim69
#سلام_بر_شهـدا ڪہ حافظ بیت المال بودند نہ شریڪ آن ...✨ سلام بر شهـدا ڪہ حامے ولایت بودند نہ #رقیب آن ... سلام بر شهـدا ڪہ خدا را حاضر و ناظر می‌دیدند نہ ڪدخدا را ... ✅ @seyedebrahim69
✨ #جزء_هفتم از قرآن کریم به نیابت از #شهید_محمدحسین_محمدخانی، خوانده می‌شود...🌹 #روز_هفتم_ماه_مبارک_رمضان #التماس_دعا ✅ @seyedebrahim69
1527016039961.mp3
3.25M
تقدیم به دختران شهدا🌺❣
کاش یک #تخریبچی می‌زد به #معبر_نفس ما؛ تخریب می‌کرد آنچه من است و #هوای_نفس ! که گاهی بدجور گیر می‌کنیم، میان مین‌های القاب و #شهرت‌ها ... @seyedebrahim69
هدایت شده از سبک زندگی دینی🏅
💢 یه گفتگوی عبرت انگیز... اولی: برجام چیه؟ یعنی قراره چی بشه؟ دومی: یعنی مذاکره کنیم تا تحریما برداشته بشن و مشکلات اقتصادیمون حل بشه😌😍 اولی: چه خوب..ولی واقعا تحریم ها رو بر میدارن؟😒 دومی: آره خب...چرا برندارن؟؟🙄 اولی: چون طرف دشمنه...چطور بهش اطمینان کنیم؟از کجا معلوم جا نزنه؟؟🤔 دومی: نه دیگه نشد...ما قراره برا نشون دادن صداقت مون یه کارایی بکنیم... اونا هم تحربما رو بردارن...🤗 اولی: حالا از کجا معلوم اونا رو حرفشون بمونن؟😒 دومی: امضای کری تضمین هست... اولی:🙄 دومی: چرا اینقدر بدبینی چرا اینقد دلواپسی؟!😠 اولی: واقعا تو باور میکنی اونا بخوان ما پیشرفت کنیم؟؟ من که خوش بین نیستم.😒 دومی: خوش بینی و بدبینی در مذاکره معنی نداره! اولی:به نظرت وقتی خرش از پل بگذره به ریشمون نمی خندن؟! دومی: ما دنبال پیشرفت هستیم چرا نباید مذاکره کنیم!!!😠 اولی: چون از روی تجربه میگم نه توهم...☺️ دومی خوشحال و پایکوبان برجام رو جشن گرفت...😍🤑🤓 · · · · · · · · · · · مجری اخبار: آمریکا از برجام خارج شد... ⭕️ @IslamLifeStyles
5 سال طول کشید تا بفهمی روحانی (اردیبهشت 94): آمریکایی‌ها کدخدای ده هستند، با کدخدا بستن راحت‌تر است نوبخت(خرداد 97): آمریکایی‌ها شایستگی نشستن پای میز مذاکره با نمایندگان ایرانی را ندارند @seyedebrahim69
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸 🔅 ۱۴ ساله بود که حاج آقای بهرامی و نصیری به دنبال ساخت مسجد امیرالمومنین (ع) بودند. 🔅 برای ساخت مسجد باید پول جمع می‌کردند. 🔅 یک صندوق داشتند که رویش نوشته شده بود: 🍃برای ساخت مسجد🍃 🔅 حتی گاهی پول کارگر برای ساخت و ساز نداشتند؛ برای همین خود بچه‌ها پای کار می‌ایستادند. از خالی کردن بار سنگ و آجر گرفته تا کار بنایی و هر کاری که توان انجام آن را داشتند.👏 🔅 به قول خودش دوست داشت با این کار، یک خانه برای آخرتش بسازد.😊🌹 🔅 کارهای پایگاهش بیش‌تر شده بود. 🔅 هر وقت می‌خواستیم پیدایش کنیم باید می‌رفتیم پایگاه بسیج. 🔅 هنوز دبیرستانی بود که بچه‌های قد و نیم‌قد را با خودش اردو می‌برد. از کوه گرفته تا استخر و پارک.👏 🔅 همیشه می‌گفت: «مامان مسئولیت بچه ها سنگینه، اما من می‌تونم.»😊👏 🔅 یک هیئت راه انداخت و هر چقدر پول دستش می‌آمد خرج آن می‌کرد. 🔅 همان روزهای اول تاسیس آمد پیشم و گفت: «مامان یک هیئت به اسم حضرت ابوالفضل (ع) زدم.»😄 🔅 ذوق زده شدم.😊 🔅 جریان تصادف کودکی‌اش را برایش تعریف کردم و گفتم: «من تو رو نذر حضرت ابوالفضل (ع) کردم.»💕 🔅 پرسیدم: «چی شد که اسم هیئت رو ابوالفضل گذاشتی؟» 🔅 دستی به ریش های تازه درآمده‌اش کشید و گفت:«هیچی، به دلم افتاد.»❣ 🔅 از همان موقع دیگر هر چه می‌خواست، نذر حضرت عباس (ع) می‌کرد.💕 🔅 چهارشنبه‌ها، هر هفته هیئت داشتند. این برای مصطفی خیلی مهم بود و سعی می‌کرد هیچ چهارشنبه‌ای را از دست ندهد. 💢 در نوجوانی‌اش یک سال زمستان خیلی سرد بود و برف زیادی باریده بود.❄️ 💢 یک شب مصطفی و محمدحسین با یک کارتون که توی آن تعدادی توله سگ بود آمدند خانه. 💢 هنوز چیزی نگفته بودم که مصطفی گفت: «مامان میدونیم اینا نجس هستن، اما هوا سرده و این بیچاره ها هم جایی ندارن.»😔 💢 محمدحسین هم با دلسوزی گفت: «مامان این بیچاره‌ها کشته شده. اینا هم شیر میخوردن.»😔 💢 وقتی دیدم آن‌قدر نگران هستند گفتم: «اینا رو با همین کارتون توی حموم بذارید. بعدش هم برید دو جفت دستکش بخرید.» 💢 سگ‌ها کثیف بودند. تن‌شان پر بود از لجن و گل. 💢 آن‌ها را شستند و توی ظرفی برای‌شان شیر ریختند. بعد هم یک پتوی کهنه برای گرم کردن‌شان آوردند.😊👏 💢 برای سگ ها یک خانه گلی و گرم درست کردیم و حدود دو، سه ماه مواظب‌شان بودیم.😊 💢 مصطفی با چند باغ‌دار که سگ نیاز داشتند، صحبت کرد و سگ‌ها را به آن‌ها داد. 💢 یکی از این سگ‌ها تا مدت‌ها وقتی مصطفی از کنار باغ رد می‌شد بویش را می‌فهمید و برایش پارس می‌کرد.💕 🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸 🔴 ادامه دارد... 📚 منبع: کتاب قرار بی قرار_مجموعه مدافعان حرم_انتشارات روایت فتح ✅ @seyedebrahim69
ربنا مال تو ای زاهد پاکیزه سرشت دم افطار همین نام «حسین» ما را بس @seyedebrahim69
1_8770117.mp3
9.51M
۹۷ ۸ ✍این روحِ تو هم مثلِ جسمت، یه عالمه بیماری، ممکنه سراغش بیاد! رمضان، وقت درمان این بیماریهاست... 💉این روزا یه کم، به خودت برس! @seyedebrahim69
🍁ای که رفتی به علمداریِ زینب جایی در کدامین سحر اِی رفته تو پس می‌آیی؟ 🍁رفته بودی که حرامی نبرد ره به حرم  آخر عباس شدی در پی زینب پدرم؟   «گرپدر رفت تفنگ پدری هست هنوز» ✅ @syed213
نفــس بـاد صبــا ازحرمتـــ می آید اول صبح، من و حسرت بین الحرمین خم شوم تا به کمر رو به سوی کرببلا السلام ای پسر فاطمہ @seyedebrahim69
✨ #جزء_هشتم از قرآن کریم به نیابت از #شهید_امیر_سیاوشی، خوانده می‌شود...🌹 #روز_هشتم_ماه_مبارک_رمضان #التماس_دعا ✅ @seyedebrahim69
1_9416175.mp3
1.44M
✅خرمشهر شقایقی خون رنگ است... 🌹زندگی زیباست اما شهادت از آن زیباترست... 🌹 🎤 ✅ کانال 👇👇👇 ✅ @seyedebrahim69