✨ #جزء_ششم از قرآن کریم به نیابت از #شهید_حاج_حسین_همدانی، خوانده میشود...🌹
#روز_ششم_ماه_مبارک_رمضان
#التماس_دعا
✅ @seyedebrahim69
7991853_929.mp3
3.99M
✨ فایل صوتی قرائت #جزء_ششم قرآن کریم
#استاد_معتز_آقایی
#روز_ششم_ماه_مبارک_رمضان
#شهید_حاج_حسین_همدانی
#التماس_دعا
✅ @seyedebrahim69
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
وقتی بچههای تیپ فاطمیون با این که خودشان گرسنه هستند ، اما غذایشان را به اسرای داعشی می دهند
@seyedebrahim69
#کتاب_قرار_بی_قرار
#قسمت_ششم
#فصل_اول_کتاب
#نذر_عمویم_عباس
#از_زبان_مادر_بزرگوار_شهید
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
💎 از همان موقع با دایی حسیناش مسابقه شطرنج می داد.
💎 دایی حسین هم خیلی جدی با او بازی میکرد.
💎 هر وقت ما خانهشان بودیم یا آنها پیش ما بودند، بساط شطرنج هم به راه بود.
💎 همین یک انگیزه شد تا مصطفی خیلی جدی دورههای آموزش شطرنج را بگذراند.👏
💎 آنقدر پیگیر بود که تنها به یادگرفتن بسنده نمیکرد و حتما باید توی مسابقات شرکت میکرد و مقام میآورد.😊
◀️ دو سالی شمال ماندیم و بعد راهی "کهنز" شهریار شدیم.
◀️ طبقه دوم یک ساختمان دو طبقه، خانهای دو خوابه خریدیم.
◀️ منطقهای که در آن ساکن شدیم، بیشتر دست "خانوادههای سپاه" بود.
◀️ همان روزها، پدر، مادر و خواهرهای آقامحمد به همراه برادرش آقا حسن و خانوادهاش و بچهها هم ساکن شهریار شدند.💕
🔸 با آقای بهرامی و نصیری در مسجد آشنا شد.
🔸 جاذبه اخلاقی این دو نفر آنقدر برای مصطفی بالا بود که سریع جذب بسیج شد.
🔸 هر چقدر که بیشتر میگذشت فعالیت های بسیج برایش جدیتر میشد.
🔸بچه جسوری بود.👏
🔸توی یکی از اردوهای بسیج، مسئولشان حاج آقا نصیری نارنجکی را نشان بچهها میدهد و میگوید: «کی میتونه اینو پرت کنه؟»❓
🔸 مصطفی هم با اعتماد به نفس بالا و خیلی جدی با تهمانده لهجه خوزستانی میگوید: «اجازه میدید مو بزنوم؟»😊✋
🔸 حاج آقا نصیری که از جسارت و لهجه مصطفی خوشش آمده بود، نارنجک را دستش میدهد.😊
🔸 از آنجا به بعد حاج آقا نصیری به مصطفی مسئولیتهای مختلف میداد.👏
🔸 همین باعث شد که در آنجا ماندنی شود.
🔸 هر چقدر بزرگتر میشد، مدام از پدرش درباره فعالیتهای سپاه و اتفاقات جنگ میپرسید.
🔸 خیلی دلش میخواست در زمان جنگ حضور داشت و آن را تجربه میکرد.😔
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
🔴 ادامه دارد...
📚 منبع: کتاب قرار بی قرار_مجموعه مدافعان حرم_انتشارات روایت فتح
✅ @seyedebrahim69
1_8563216.mp3
7.77M
#ماه_عسل_۹۷ ۷
#استاد_شجاعی
این شبها خودتُ گول بزن...
یه بهونه هایی برای خودت جور کن
که بتونی بیدار بمونی
و آروم آروم به خدا نزدیک شی!
الآن فرصت "عاشقـ❤️" شدنه
7991899_577.mp3
4.23M
✨ فایل صوتی قرائت #جزء_هفتم قرآن کریم
#استاد_معتز_آقایی
#روز_هفتم_ماه_مبارک_رمضان
#شهید_محمدحسین_محمدخانی
#التماس_دعا
✅ @seyedebrahim69
هدایت شده از سبک زندگی دینی🏅
💢 یه گفتگوی عبرت انگیز...
اولی: برجام چیه؟ یعنی قراره چی بشه؟
دومی: یعنی مذاکره کنیم تا تحریما برداشته بشن و مشکلات اقتصادیمون حل بشه😌😍
اولی: چه خوب..ولی واقعا تحریم ها رو بر میدارن؟😒
دومی: آره خب...چرا برندارن؟؟🙄
اولی: چون طرف دشمنه...چطور بهش اطمینان کنیم؟از کجا معلوم جا نزنه؟؟🤔
دومی: نه دیگه نشد...ما قراره برا نشون دادن صداقت مون یه کارایی بکنیم...
اونا هم تحربما رو بردارن...🤗
اولی: حالا از کجا معلوم اونا رو حرفشون بمونن؟😒
دومی: امضای کری تضمین هست...
اولی:🙄
دومی: چرا اینقدر بدبینی چرا اینقد دلواپسی؟!😠
اولی: واقعا تو باور میکنی اونا بخوان ما پیشرفت کنیم؟؟ من که خوش بین نیستم.😒
دومی: خوش بینی و بدبینی در مذاکره معنی نداره!
اولی:به نظرت وقتی خرش از پل بگذره به ریشمون نمی خندن؟!
دومی: ما دنبال پیشرفت هستیم چرا نباید مذاکره کنیم!!!😠
اولی: چون از روی تجربه میگم نه توهم...☺️
دومی خوشحال و پایکوبان برجام رو جشن گرفت...😍🤑🤓
·
·
·
·
·
·
·
·
·
·
·
مجری اخبار: آمریکا از برجام خارج شد...
#برجام
⭕️ @IslamLifeStyles
5 سال طول کشید تا بفهمی
روحانی (اردیبهشت 94): آمریکاییها کدخدای ده هستند، با کدخدا بستن راحتتر است
نوبخت(خرداد 97): آمریکاییها شایستگی نشستن پای میز مذاکره با نمایندگان ایرانی را ندارند
@seyedebrahim69
معراج السعادة
5 سال طول کشید تا بفهمی روحانی (اردیبهشت 94): آمریکاییها کدخدای ده هستند، با کدخدا بستن راحتتر
به نظر شما الان فهمیدن ؟
یا از اول خودشون رو به نفهمی زده بودن؟
#کتاب_قرار_بی_قرار
#قسمت_هفتم
#فصل_اول_کتاب
#نذر_عمویم_عباس
#از_زبان_مادر_بزرگوار_شهید
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
🔅 ۱۴ ساله بود که حاج آقای بهرامی و نصیری به دنبال ساخت مسجد امیرالمومنین (ع) بودند.
🔅 برای ساخت مسجد باید پول جمع میکردند.
🔅 یک صندوق داشتند که رویش نوشته شده بود:
🍃برای ساخت مسجد🍃
🔅 حتی گاهی پول کارگر برای ساخت و ساز نداشتند؛ برای همین خود بچهها پای کار میایستادند. از خالی کردن بار سنگ و آجر گرفته تا کار بنایی و هر کاری که توان انجام آن را داشتند.👏
🔅 به قول خودش دوست داشت با این کار، یک خانه برای آخرتش بسازد.😊🌹
🔅 کارهای پایگاهش بیشتر شده بود.
🔅 هر وقت میخواستیم پیدایش کنیم باید میرفتیم پایگاه بسیج.
🔅 هنوز دبیرستانی بود که بچههای قد و نیمقد را با خودش اردو میبرد. از کوه گرفته تا استخر و پارک.👏
🔅 همیشه میگفت: «مامان مسئولیت بچه ها سنگینه، اما من میتونم.»😊👏
🔅 یک هیئت راه انداخت و هر چقدر پول دستش میآمد خرج آن میکرد.
🔅 همان روزهای اول تاسیس آمد پیشم و گفت: «مامان یک هیئت به اسم حضرت ابوالفضل (ع) زدم.»😄
🔅 ذوق زده شدم.😊
🔅 جریان تصادف کودکیاش را برایش تعریف کردم و گفتم: «من تو رو نذر حضرت ابوالفضل (ع) کردم.»💕
🔅 پرسیدم: «چی شد که اسم هیئت رو ابوالفضل گذاشتی؟»
🔅 دستی به ریش های تازه درآمدهاش کشید و گفت:«هیچی، به دلم افتاد.»❣
🔅 از همان موقع دیگر هر چه میخواست، نذر حضرت عباس (ع) میکرد.💕
🔅 چهارشنبهها، هر هفته هیئت داشتند. این برای مصطفی خیلی مهم بود و سعی میکرد هیچ چهارشنبهای را از دست ندهد.
💢 در نوجوانیاش یک سال زمستان خیلی سرد بود و برف زیادی باریده بود.❄️
💢 یک شب مصطفی و محمدحسین با یک کارتون که توی آن تعدادی توله سگ بود آمدند خانه.
💢 هنوز چیزی نگفته بودم که مصطفی گفت: «مامان میدونیم اینا نجس هستن، اما هوا سرده و این بیچاره ها هم جایی ندارن.»😔
💢 محمدحسین هم با دلسوزی گفت: «مامان این بیچارهها کشته شده. اینا هم شیر میخوردن.»😔
💢 وقتی دیدم آنقدر نگران هستند گفتم: «اینا رو با همین کارتون توی حموم بذارید. بعدش هم برید دو جفت دستکش بخرید.»
💢 سگها کثیف بودند. تنشان پر بود از لجن و گل.
💢 آنها را شستند و توی ظرفی برایشان شیر ریختند. بعد هم یک پتوی کهنه برای گرم کردنشان آوردند.😊👏
💢 برای سگ ها یک خانه گلی و گرم درست کردیم و حدود دو، سه ماه مواظبشان بودیم.😊
💢 مصطفی با چند باغدار که سگ نیاز داشتند، صحبت کرد و سگها را به آنها داد.
💢 یکی از این سگها تا مدتها وقتی مصطفی از کنار باغ رد میشد بویش را میفهمید و برایش پارس میکرد.💕
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
🔴 ادامه دارد...
📚 منبع: کتاب قرار بی قرار_مجموعه مدافعان حرم_انتشارات روایت فتح
✅ @seyedebrahim69
#السلام_علیک_یا_ابا_عبدالله_الحسین
ربنا مال تو ای زاهد پاکیزه سرشت
دم افطار همین نام «حسین» ما را بس
#التماس_دعا
#افطـــارانہ
✅ @seyedebrahim69
1_8770117.mp3
9.51M
#ماه_عسل_۹۷ ۸
#استاد_شجاعی
✍این روحِ تو هم مثلِ جسمت،
یه عالمه بیماری، ممکنه سراغش بیاد!
رمضان، وقت درمان این بیماریهاست...
💉این روزا یه کم، به خودت برس!
@seyedebrahim69
4_5861984765325869241.mp3
3.74M
#مناجات_شب_هشتم_ماه_مبارک_رمضان
💔سحر هشتمه آقا
نظری کن دل مارا💔
✨ من آمدهاَم اى با وفا الهي...🙏
#حاج_مهدی_سلحشور
#التماس_دعا
#اللهم_اغفرلي_الذنوب_التی_تحبسُ_الدّعا
✅ @seyedebrahim69
هدایت شده از
سیدابراهیم(شهیدصدرزاده)
🍁ای که رفتی به علمداریِ زینب جایی
در کدامین سحر اِی رفته تو پس میآیی؟
🍁رفته بودی که حرامی نبرد ره به حرم
آخر عباس شدی در پی زینب پدرم؟
«گرپدر رفت تفنگ پدری هست هنوز»
✅ @syed213
نفــس بـاد صبــا ازحرمتـــ می آید
اول صبح، من و حسرت بین الحرمین
خم شوم تا به کمر رو به سوی کرببلا
السلام ای پسر فاطمہ #اَرباب_حُسیْن
#صبح_بخیر
#السلام_علیک_یا_اباعبدالله
✅ @seyedebrahim69
7991928_965.mp3
4.08M
✨ فایل صوتی قرائت #جزء_هشتم قرآن کریم
#استاد_معتز_آقایی
#روز_هشتم_ماه_مبارک_رمضان
#شهید_امیر_سیاوشی
#التماس_دعا
✅ @seyedebrahim69
1_9416175.mp3
1.44M
✅خرمشهر شقایقی خون رنگ است...
🌹زندگی زیباست اما شهادت از آن زیباترست... 🌹
🎤 #شهید_سید_مرتضی_آوینی
✅ کانال #صدر_عشق 👇👇👇
✅ @seyedebrahim69