🔴ناو هواپیمابر آبراهام لینکلن خاورمیانه را ترک کرد
🔹ناو هواپیمابر «یواساس آبراهام لینکلن» خاورمیانه را ترک کرد و وارد منطقه ناوگان هفتم دریایی آمریکا شد.
🔹این برای دومین بار در بیش از یک سال گذشته است که خاورمیانه خالی از ناو هواپیمابر آمریکا میشود.
🔹فرماندهی مرکزی ارتش آمریکا در خاورمیانه موسوم به (سنتکام) اوایل شهریور امسال اعلام کرده بود که دومین ناو هواپیمابر نیروی دریایی این کشور به نام یواساس آبراهام لینکلن با اسکورت ناوشکنهای موشکانداز حامل موشکهای هدایت شونده وارد خاورمیانه شده است.
#بصیرتحسینی
12.14M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔰پیام رهبرمعظم انقلاب به مردم مقاوم لبنان: درد شما درد ما و رنج شما رنج ماست
امام خامنهای در پیامی شفاهی خطاب به مردم مقاوم و جنگزده لبنان فرمودند: ما از شما جدا نیستیم، ما با شماییم، ما با شما یکی هستیم، در دردها، رنجها و آلام شما مشترک و شریکیم و با هم همدرد و همرنگیم،درد شما درد ما است، رنج شما رنج ما است و ما از شما جدا نیستیم.
رهبر معظم انقلاب اسلامی این پیام شفاهی را در پاسخ به نامه آقای میثم مطیعی که به همراه جمعی از فعالان گروههای جهادی، برای حضور در جمع مردم مقاوم لبنان و توزیع کمکهای مردم ایران در پویش «ایرانهمدل» به لبنان سفر کرده است، صادر کردهاند.
#بصیرتحسینی
15.43M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
لبنان این روزها
کشوری بین آب و آتیشه؛ از یه طرف
آتیش جنگ با اسرائیل رو سر این مردمه
از یه طرف امواج دریای مدیترانه
داره ترانه بیداری اسلامی رو
به گوش شنوای عالم میرسونه
و سرخی خون شهدای مقاومت
به زودی دریای مدیترانه رو
به دریای سرخ وصل میکنه
و تو این مسیری که داره میره
اسرائیل رو قطعا و حتما
توی خودش غرق میکنه
#بصیرتحسینی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بیخیالهمهیدلهرهها،
چهرهیحیدریتمایهی
آرامشماست🌱.😌
#بصیرتحسینی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️خدا شاهدِ هیچ تیمارستانی اینو گردن نمیگیره، بعد اصلاحطلبا به این میگفتن امیرکبیر زمان!😂🤦♂
🇵🇸✌️🇮🇷
⭕️به یک شش کلاسه برای پرسیدن حال قشر ضعیف مردم نیازمندیم...!
#شهیدجمهور
#جای_جراح_در_اتاق_عمل_است
🇵🇸✌️🇮🇷
۶ ماه از نبود شهدای خدمت گذشت...💔
خیلی ها خواستند در نگاه مردم تخریب تان کنند اما نمی دانستند که «تعز من تشاء: خداوند هر که را بخواهد عزیز می گرداند»
تُعِزُّ مَنْ تَشَاءُ وَتُذِلُّ مَنْ تَشَاءُ
#رئیسی_عزیز 🖤
#دلم_برای_رئیسی_سوخت
#دیپلمات_شهید
🇵🇸✌️🇮🇷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
به رگبار بسته شدن اتوبوس مسافربری توسط اشرار در محور زاهدان به چابهار
🔹بامداد امروز چهارشنبه ۳۰ آبانماه ۱۴۰۳، افراد مسلح ناشناس در یک کیلومتری پاسگاه قطار خنجک در محور ترانزیتی زاهدان به چابهار با یک خودرو ۴۰۵ اقدام به تیراندازی به طرف یک اتوبوس مسافربری کردند.
#بصیرتحسینی
✿شَــهیدسِیِّدمُحَمَـدحـُسِینمیـردوسـتـے.!
قسمت پنجاه و یک ☘☘☘☘ دوره تخصصی زبان تموم شد … و آغاز دوره تحصیل و کار در بیمارستان بود … اگر دقت
قسمت پنجاه و دوم ☘☘☘☘
آستین لباس کوتاه بود … یقه هفت … ورودی اتاق عمل هم برای شستن دست ها و پوشیدن لباس اصلی یکی …
چند لحظه توی ورودی ایستادم … و به سالن و راهروهای داخلی که در اتاق های عمل بهش باز می شد نگاه کردم …
حتی پرستار اتاق عمل و شخصی که لباس رو تن پزشک می کرد … مرد بود …
برگشتم داخل و نشستم روی صندلی رختکن … حضور شیطان و نزدیک شدنش رو بهم حس می کردم …
- اونها که مسلمان نیستن … تو یه پزشکی … این حرف ها و فکرها چیه؟ … برای چی تردید کردی؟ … حالا مگه چه اتفاقی می افته … اگر بد بود که پدرت، تو رو به اینجا نمی فرستاد … خواست خدا این بوده که بیای اینجا … اگر خدا نمی خواست شرایط رو طور دیگه ای ترتیب می داد … خدا که می دونست تو یه پزشکی … ولی اگر الان نری توی اتاق عمل … می دونی چی میشه؟ … چه عواقبی در برداره؟ … این موقعیتی رو که پدر شهیدت برات مهیا کرده، سر یه چیز بی ارزش از دست نده …
شیطان با همه قوا بهم حمله کرده بود … حس می کردم دارم زیر فشارش له میشم … سرم رو پایین انداختم و دستم رو گرفتم توی صورتم …
- بابا … من رو کجا فرستادی؟ … تو … یه مسلمان شهید… دختر مسلمان محجبه ات رو …
آتش جنگ عظیمی که در وجودم شکل گرفته بود … وحشتناک شعله می کشید … چشم هام رو بستم … - خدایا! توکل به خودت … یازهرا … دستم رو بگیر …
از جا بلند شدم و رفتم بیرون … از تلفن بیرون اتاق عمل تماس گرفتم …
پرستار از داخل گوشی رو برداشت … از جراح اصلی عذرخواهی کردم و گفتم … شرایط برای ورود یه خانم مسلمان به اتاق عمل، مناسب نیست … و …
از دید همه، این یه حرکت مسخره و احمقانه بود … اما من آدمی نبودم که حتی برای یه هدف درست … از راه غلط جلو برم … حتی اگر تمام دنیا در برابرم صف بکشن … مهم نبود به چه قیمتی … چیزهای باارزش تری در قلب من وجود داشت …
https://eitaa.com/merdoste ادامه رمان
قسمت پنجاه و سوم ☘☘☘☘
ماجرا بدجور بالا گرفته بود … همه چیز به بدترین شکل ممکن … دست به دست هم داد تا من رو خورد و له کنه … دانشجوها، سرزنشم می کردن که یه موقعیت عالی رو از دست داده بودم … اساتید و ارشدها، نرفتن من رو یه اهانت به خودشون تلقی کردن … و هر چه قدر توضیح می دادم فایده ای نداشت … نمی دونم نمی فهمیدن یا نمی خواستن متوجه بشن …
دانشگاه و بیمارستان … هر دو من رو تحت فشار دادن که اینجا، جای این مسخره بازی ها و تفکرات احمقانه نیست … و باید با شرایط کنار بیام و اونها رو قبول کنم …
هر چقدر هم راهکار برای حل این مشکل ارائه می کردم … فایده ای نداشت … چند هفته توی این شرایط گیر افتادم … شرایط سخت و وحشتناکی که هر ثانیه اش حس زندگی وسط جهنم رو داشت …
وقتی برمی گشتم خونه … تازه جنگ دیگه ای شروع می شد … مثل مرده ها روی تخت می افتادم … حتی حس اینکه انگشتم رو هم تکان بدم نداشتم … تمام فشارها و درگیری ها با من وارد خونه می شد … و بدتر از همه شیطان … کوچک ترین لحظه ای رهام نمی کرد … در دو جبهه می جنگیدم … درد و فشار عمیقی تمام وجودم رو پر می کرد … نبرد بر سر ایمانم و حفظ اون … سخت تر و وحشتناک بود … یک لحظه غفلت یا اشتباه، ثمر و زحمت تمام این سال ها رو ازم می گرفت … دنیا هم با تمام جلوه اش … جلوی چشمم بالا و پایین می رفت … می سوختم و با چنگ و دندان، تا آخرین لحظه از ایمانم دفاع می کردم …
حدود ساعت 9 … باهام تماس گرفتن و گفتن سریع خودم رو به جلسه برسونم …
پشت در ایستادم … چند لحظه چشم هام رو بستم … بسم الله الرحمن الرحیم … خدایا به فضل و امید تو …
در رو باز کردم و رفتم تو … گوش تا گوش … کل سالن کنفرانس پر از آدم بود … جلسه دانشگاه و بیمارستان برای بررسی نهایی شرایط
رئیس تیم جراحی عمومی هم حضور داشت …
https://eitaa.com/merdoste ادامه رمان
كم هو مؤلم! أنك لاتعرف ماذا بك سوى أن في صدرك الحزن عظيم و تعجز عن وصفه . . .
چقدر دردناک است!
زمانی که نمیدانی چه چیزیت شده،
جز اینکه غمی بزرگ در سینه ات داری
و از وصفِ آن عاجز هستی ..
#شب_بخیر 🌙