تو و خاطراتت دیگه برام مُرده و تمام شده محسوب میشین
حلواتو پختم و با لذت خوردم، نماز شب اول قبرم خوندم و به همه گفتم یه فاتحه بخونن برای یه عزیز پر پر شده
ببخشید دیر کردم، با تنبلیم تو رودروایسی گیر کرده بودم
میگفتم دیرم شده، باید برم میگفت نه بمون برنج خیس کردم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
من در حال فرار کردن از گذشتهام و سوتیهایی که ده سال پیش دادم:
فقط دیوانهها طوری زندگی میکنند که اگر عالم بهم بریزد آب در دلشان تکان نمیخورد
مائیم که درحال احتضاریم و با اشاره ابروی کسی بهم میریزیم و در وجودمان زلزله به پا میشود