eitaa logo
#کانال_میثاق♥🇮🇷🇮🇷🇮🇷 ♥mesahg@🇮🇷🇮🇷🇮🇷
1.2هزار دنبال‌کننده
186.8هزار عکس
169.4هزار ویدیو
2هزار فایل
استقرار اسلام اصیل، دفاع از انقلاب اسلامی وحفظ ارزش های آن تااستقرار عدل و قسطmesahg@
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از mesaghمیثاق
👊🏾 با قیافه‌ام خودنمایی کردم گفت: واقعیتش این است که مشکلی دارم.قبل از آمدن به جبهه، زیاد دنبال لباس و تیپ و غیره و جلوی آینه بودم برای ظاهرم. این حرف خودش است نه یک کلمه کم، نه یک کلمه زیاد! حسن گفت:من از شما می‌خواهم که من روز قیامت، خوب محشور بشم. گفتم:برادر حالا وسط اون معرکه، تو از من چه میخواهی؟ گفت:من بیسیمچی شما هستم هیچکس آن موقع به نزدیکی من و تو نیست! به هرصورت قبول کردم. عملیات آغاز شد تا به تنگه پرماجرای رسیدیم. از زمین و آسمان و از چند جهت آتش عراقی ها روی سرمان می‌ریخت اما بچه‌ها با شجاعت و صلابت و اقتدار دفاع می‌کردند. زمان زیادی از شروع عملیات نگذشته بود که متوجه شدم، سیم گوشی بیسیم که دستم بود، به جایی گیر کرده است. برگشتم رو به آقای فاتحی. به او گفتم: حسن چرا نمیایی؟ گفت: اوستا من تیر خوردم گفتم: «خوب من هم تیر خوردم، بچه‌های دیگر هم تیر خوردند هنوز که سرپایی بیا جلو در آن تاریک و روشن عملیات، حس کردم تنها یک زخم کوچک روی گونه اش افتاده🌹 شاید حدود 30متری رفتم جلوتر، باز هرچه گوشی بیسیم را کشیدم، دیدم گیر است، برگشتم باز حسن را صدا بزنم که متوجه شدم، دراز به دراز روی آب افتاده است🌹 عراقی ها آن شب واقعا غوغایی کرده بودند از تیراندازی. همین گیرودار بود که یاد وصیتش افتادم. زیپ لباس غواصی رو باز کردم دست زدم دیدم خونی ندارد! یک مقدار از گل و لای کف رودخانه را با دست،روی سر و صورتش مالیدم  و زیپ لباس را کشیدم بالا و گفتم: آقای فاتحی، برادر🌹 خونی نداشتی، این گِل را از ما قبول کن.💔 https://eitaa.com/mesa