#شهید_عباس_بابایی
همسر شهید بابایی: عباس علاقه زیاد به اولاد داشت. به شوخی میگفت: «ما باید به تعداد چهارده معصوم، چهارده تا بچه داشته باشیم.» میگفت: «باید زودتر بچهدار شیم تا از چهل سالگی به بعد، صاحب عروس و داماد بشیم و از عمرمون استفاده کنیم»
به بچهها که میرسید، کاملاً بچه میشد. گاهی انقدر زیادهروی میکرد که من اعتراض میکردم و میگفتم: «ناسلامتی تو فرمانده عملیات نیروی هوایی هستی! اگه یکی، این ادا و اطوار تو رو ببینه، خوشآیند نیست.»
عباس جواب میداد: «برای من خوشحالی بچهها و تو مهمّه. بذار مردم هرچی دوست دارن بگن.»
#سبک_زندگی_اسلامی
#فرزندآوری
#تربیت_فرزند
هدایت شده از mesaghمیثاق
نگهبان درب فرودگاه اهواز از ورود او به داخل ممانعت کرد، او بدون اهانت به نگهبان.
برگشت و در آن گرمای سوزان حدود نیم ساعت روی جدول نشست.
به بنده حقیر - مسؤل وقت فرودگاه- اطلاع دادند دم درب مهمان داری.
رفتم و با کمال تعجب شهید عباس بابایی را دیدم که راحت روی زمین نشسته. پس از سلام عرض کردم جناب بابایی چرا تو این گرما اینجا نشستی.؟
خیلی آرام و متواضع پاسخ داد.
این نگهبان بنده خدا گفت هواپیما روی باند است. و شما نمی توانی وارد شوی. منهم منتظر ماندم. مانع پرواز نشوم.
در صورتیکه شهید بابایی فرمانده معاون عملیات وقت نهاجا بودند.
نه به نگهبان اهانت کرد.
و نه خواستار تنبیه او. بلکه از من خواست که نگهبان را مورد تشویق قرار دهم.
#شهید_عباس_بابایی
هدایت شده از mesaghمیثاق
✳️ وصلهٔ نفس!
🔻 تراشهٔ کبریت را در جاظرفی انداخت و به طرف در رفت. از پشت چشمی نگاه کرد. «عباس است!» در را باز کرد.
- چه عجب از این طرفها؟!
- برای مأموریتی آمدم به پایگاه. گفتم سری به تو بزنم.
نگاهی به لباس پرواز او انداخت.
- لباس را در بیاور.
عباس بلند شد تا لباسش را درآورد. روحالدین نگاهی به او انداخت؛ وصلهای بر سر زانو!
- هنوز همان اخلاق دانشجویی را داری؟ بابا دیگر برای خودت کسی هستی.
عباس بابایی خم شد و وصلهٔ سر زانویش را نوازش کرد.
- میدانی رفیق، این وصله را به نفسم زدم تا زیاد بلندپروازی نکند.
📚 از کتاب #آواز_پرواز | زندگینامهٔ داستانی #شهید_عباس_بابایی
📖 صفحات ۳۰ و ۳۱
هدایت شده از mesaghمیثاق
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥قربانی آسمان
🔸به یاد شهید عباس بابایی که در روز عید قربان به دیدار معبود شتافت.
✍تا ابد مدیون شهدا هستیم
#شهید_عباس_بابایی
هدایت شده از mesaghمیثاق
🔻 حضرت آیتالله خامنهای: «همانند شهید بابایی دلها را به هم نزدیک کنید؛ درون را پاک کنید؛ عمل را خالص کنید؛ برای خدا کار کنید؛ آن وقت خدای متعال برکت خواهد داد. عباس بابایی یک انسان واقعاٌ مؤمن و پرهیزگار و صادق بود.» ۱۳۸۳/۱۰/۲۳
🌺مبارزه با نفس
در دوران تحصیل در آمریکا روزی در بولتن خبری پایگاه « ریس» که هر هفته منتشر می شد ، مطلبی نوشته شده بود که توجه همه را به خود جلب کرد. مطلب این بود: دانشجو عباس بابایی ساعت 2 نیمه شب می دود تا شیطان رااز خود دور کند. من و بابایی هم اتاق بودیم. ماجرای خبر بولتن را از او پرسیدم. او گفت: چند شب پیش بی خوابی به سرم زده بود. رفتم میدان چمن و شروع کردم به دویدن. از قضا کلنل باکستر فرمانده پایگاه با همسرش مرا دیدند و شگفت زده شدند. کلنل ماشین را نگه داشت ومرا صدا زد. نزد او رفتم. او گفت در این وقت شب برای چه می دوی؟... گفتم: خوابم نمی آمد خواستم کمی ورزش کنم تا خسته شوم. گویا توضیح من برای کلنل قابل قبول نبود او اصرار کرد تا واقعیت را برایش بگویم. به او گفتم مسائلی در اطراف من می گذرد که گاهی موجب می شود شیطان با وسوسه هایش مرا به گناه بکشاند و در دین ما توصیه شده که در چنین مواقعی بدویم یا دوش آب سرد بگیریم. آن دو با شنیدن حرفهای من تا دقایقی می خندیدند، زیرا با ذهنیتی که نسبت به مسائل جنسی داشتند نمی توانستند رفتار مرا درک کنند...
#شهید_عباس_بابایی: 👇
🌷خدا در هر برهه و زمانی، بهشتش رو به حراج می ذاره. برهه ما برهه ی حضرت امام بود. برهه و زمانه ی خودت رو بشناس، اگه به سمت حراج نرفتی، حتما می بازی... اگه شده نان خشک بخور ولی دوستت و فامیلت را که چیزی نداره یا کسی که بیچاره است را از بیچارگی نجات بده
☘☘☘☘
🔻سخاوتی از جنس شوق پرواز
🔅 عباس یه روز اومد خونه و گفت: خانوم! باید خونهمون رو عوض کنیم، میخوام خونهمون رو بدیم به یکی از پرسنلِ نیروی هوایی که با هشت تا بچه توی یه خونۀ دو اتاقه زندگی می کنن، این خونه برای ما بزرگه، می دیم به اونا و خودمون می ریم اونجا.. اون بنده خدا وقتی فهمید فرماندهاش میخواد اینکار رو کنه قبول نکرد. اما با اصرارِ عباس بالاخره پذیرفت و خونه مون رو باهاشون عوض کردیم..
"خلبانِ شهید عباس بابایی"
📚منبع: "کتاب خدمت از ماست ۸۲ ، صفحه ۱۸۱
🌟 ۱۵ مرداد سالروز شهادت خلبان شهید
عباس بابائی
هدایت شده از mesaghمیثاق
AUD-20210814-WA0001.mp3
14.95M
🔷نوحه قدیمی و بسیار قشنگ و سنگین با صدای سرلشگر خلبان...
#شهید_عباس_بابایی
🆔 @mesagh
ـــــــــــــــــــــــ