#ألموت_لإسرائیل 👊🏼
سه خاطره کوتاه که شاید
تا حالا نخوندین ⬇️
1⃣ *وقتی امام #نامه
بازرگان را پاره کرد
شبي كه امام از تهران عازم قم بودند، شوراي انقلاب خدمت ايشان بودند و به مناسبتي من هم در آنجا حضور داشتم. حالتي را من در امام ديدم و هيجان و شوري و يك روحيهاي كه قابل توصيف نيست. به صورت جدي؛ مثل كسي كه اداره انقلاب را به عدهاي ميسپارد و همه وجودش احساس مسئوليت و نگراني است از اينكه كمترين بيتوجهي نسبت به نگهداري اين انقلاب شود، مشكل است آن حالت را من بتوانم تشريح بكنم. مثل مادري كه فرزند عزيز خودش را به دليل ضرورتي كه دارد به كساني ميسپارد و موقتا تركش ميكند، يك چنين حالتي را من در ايشان ديدم. به مسوولين خيلي با شدت و حدّت خطاب ميكرد كه بايد اين انقلاب به همان صورت #اسلامياش تداوم پيدا كند و بايد تمام نهادهاي اين جامعه عوض شود، تمام اين وزارتخانهها دگرگون بشود.
يادم هست كه يك نامهاي را آوردند خدمت ايشان كه از نخستوزير دولت موقت[مصدق] بود و نامه با #بسمالله شروع نشده بود،
و همينطور در يك جا👈🏻انقلابِ ايران بدون👈🏻ذكر اسلامي.❗️
امام نامه را پاره كردند، فرمودند: «بگوييد به ايشان، فلاني نامه را پاره كرد. چند بار من به شما بگويم كه انقلاب اسلامي است. انقلاب كار نكرد در ايران، اسلام كار كرد در ايران.»
البته آن حالات و خصوصيات و روحيات و شور و هيجان آن شب ايشان را من نميتوانم توصيف كنم فقط خود من دچار يك سردي و يأس داشتم ميشدم كه جلسه آن شب روح تازهاي به من داد.
🗓 حجةالاسلام والمسلمين عبدالمجيد معاديخواه
روزنامه جمهوري اسلامي
31 شهريور 59
2⃣ *بازرگان هیچ وقت امید نداشت که ورق برگردد❗️
بازرگان هیچ وقت امید نداشت که ورق برگردد و رژیم سرنگون شود. همیشه به امام میگفت: «شما بیایید یک دولت آشتی تشکیل دهید و ما یک انتخابات آزاد برگزار کنیم و نمایندگانمان را به #مجلس بفرستیم و کمکم نظام را از دست شاه درآوریم».
به نظر آنها امکان نداشت نظام بالکل عوض شود و شاه از سلطنت کنارهگیری کند.
یادم نمیرود در فرانسه سرانگشت خود را روی زمین گذاشت و خطاب به امام گفت :
آقا ! ایران، سه رکن دارد
👈🏻👈🏻👈🏻شاه_ آمریکا_ ارتش.
⬅️ شاه که رفتنی نیست،
⬅️ آمریکا و ارتش هم که پشت به پشت هم حامی #سلطنت هستند ⏪ پس هیچ کاری نمیتوان کرد.
ولی جواب امام یک جمله بیشتر نبود : شاه باید برود!❗️
📒 برداشتهایی از سیرهٔ
امامخمینی، ص 233
3⃣ *وقتی بازرگان بخاطر #صلوات_مردم برای امام
عصبانی شد❗️
قبل از انقلاب، بازرگان در حسینیهٔ ارشاد سخنرانی میکرد. وقتی اسم #امام را آورد، جمعیت #سه_صلوات بلند فرستاد. او که این صحنه را دید، سخنرانیاش را قطع کرد و گفت :
«هر چقدر میخواهید صلوات بفرستید تا نفستان قطع شود.»
بعد هم بلند شد رفت. فکر میکرد مردم به خاطر او میآیند.
📗 خاطرات مرحوم
حجةالاسلاموالمسلمین
عمید زنجانی /ص 230
@mesagh