🌴 #کانال_میثاق_در_نرم_افزار_eitaa 🔴📢هم ارز و هم مرز ح‌سین ق‌دیانی: سفر بهاره‌ی ما مصادف شده با روزهایی که نه تنها تهران شهردار ندارد، بل‌که نرخ ارز هم ثبات ندارد! من البته در سفر، کارم یعنی «روزنامه‌نگاری» هم‌چنان برقرار است! بگذریم که حتی نوشته‌هایی از این دست را هم، بخشی از شغلم می‌دانم! ایام وبلاگ‌نویسی هم قصه همین بود! باید یادشان باشد دوستان قدیمی‌تر، مثلا سفرنامه‌ی کاشان را با تیتر «عشق و حال در اردهال!» یا شمال‌نوشت‌های فراوانم! یا «طومار سومار»! القصه! ندیدن جای‌جای ایران عزیز را مصداق مسلم کفران نعمت می‌دانم! من البته هر کجای این سرزمین عزیز بروم، هم عکس می‌گیرم و هم می‌نویسم! این‌ها نه از سر خوش‌نشینی و عافیت‌طلبی، بل‌که مؤید علاقه‌ی من به سفر است! و راستش مجبورم برای ارتقای کیفی مطالبم، فقط بسنده به مطالعه نکنم! ۱۰ بار هم که «آب هرگز نمی‌میرد» را بخوانی، دیدن حمید حسام و میرزامحمد سلگی در همدان نمی‌شود! آری! من برای شناخت بیش‌تر شهید علی چیت‌سازیان، حتما باید شهر چسبیده به الوند را ببینم! و برای شناخت بیش‌تر متوسلیان و همت، مریوان و پاوه را! الان در بناب هستم! از همدان آمدیم سنندج و مریوان و دزلی و ارتفاعات ته‌ته و اورامان و دوباره مریوان و بعد سقز و بوکان و میان‌دوآب و ملکان و امشب هم که بناب مستقریم تا فردا بعد از تماشای رصدخانه‌ی مراغه، یک‌کله برویم اردبیل، طبق قولی که به فاطمه دادم! به این راه دور و دراز نگاه نکنید! من با این‌که ذاتا دست و دل‌بازم لیکن سفرمان سفر کم‌خرجی است! دوست هم دارم که از مشاهداتم برای مخاطب بنویسم! و بنویسم که چقدر تعجب کردم با دیدن «سقز» از بس شیک بود و تر و تمیز! من و هم‌سر در همین سفر، با نوجوانی اورامانی آشنا شدیم که کل روستای قشنگ‌شان را به ما نشان داد و در آرام‌گاه سیدمصطفی، از برقراری توسل و نذر، نزد کثیری از اهل سنت گفت! یا در مریوان، با صاحب‌رستوران اتفاقا اهل سنتی آشنا شدیم که وقتی فهمید قصد رفتن به روستای دره‌تفی را داریم، اطلاع داد که آن‌جا گرایش به پژاک وجود دارد! یا در دزلی، با جوانی دم‌خور شدیم که می‌گفت: «پیه‌ی کولبری به تن من هم خورده! والله اگر بیکار نبودم یا کارم درست‌حسابی بود، عمرا حاضر به حمل جنس قاچاق و عبور غیرقانونی از مرز می‌شدم!» پس فقط «ارز» مهم نیست؛ «مرز» هم مهم است! نه! ایران فقط تهران نیست! و هیچ اشکالی ندارد که گاهی به جای استعفای نجفی، از لک‌لک‌های دره‌تفی بنویسم! یا از عشق به هم‌سفرم بنویسم که در کبابی بناب گفت: «با نان بیش‌تری می‌خوریم خب! همان یک سیخ، کافی است!» #فاطمه_محمدی #حسین_قدیانی https://www.instagram.com/p/BhZ0Ax_Boew5NNZ7j8IvFzIDXctJm5WwKTfBgc0/ #کانال_میثاق_در_نرم_افزار_eitaa 👇👇👇👇👇👇👇 https://eitaa.com/mesagh

🌴 #کانال_میثاق_در_نرم_افزار_eitaa قره‌تپه؛ محل تولد استاد امیرحسین فردی ح‌سین ق‌دیانی: از جمله دلایلی که باعث شد از کردستان بیاییم سمت اردبیل، یکی هم دیدن روستای «قره‌تپه» زادگاه امیرخان بود! ما امروز از مراغه آمدیم هشت‌رود، قره‌چمن، خشک‌ناب، بستان‌آباد، سراب، نیر و قره‌چمن که به معنای تپه‌ی سیاه است! خدایی عجب جایی بود! خودتان عکس‌ها را نگاه کنید دیگر! یعنی آن‌قدر از تماشای قره‌تپه لذت بردم که بنا دارم متنم درباره‌ی این روستای فوق‌العاده دیدنی را مفصل کنم و بدهم روزنامه! به فاطمه هم قول دادم باز هم بیاورمش زادگاه امیر داستان انقلاب اسلامی! نه! مرد نیستم اقلا ۳ روز، قره‌تپه نمانم در آینده، ان‌شاءالله! چی نوشتم! بروید با عکس‌ها صفا کنید! فتو بای می اما طبیعت بای خدا! و فقط خدا! چه کردی تو ای خدا با چشم و ابروی این روستای محشر؟! عجب سرمه‌ی سیاهی کشیدی‌ها! مست می‌کند آدم را! مجددا سلمنا! مشددا تسلیم! که جز تو خدایی نیست! و جز تو، احدی نمی‌تواند این همه زیبایی را فقط در یک روستا خلق کند! قل هو الله احد... #فاطمه_محمدی #حسین_قدیانی https://www.instagram.com/p/BhfBzIMBGL3pZqblYaVEIPqEuyg4Z8cfbB8-uY0/ https://eitaa.com/mesagh